پیشنهاد آهنگ

  • شروع کننده موضوع AynaazNh
  • تاریخ شروع

Mahdi_rs

وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ
ارسال‌ها
125
امتیاز
2,912
نام مرکز سمپاد
علامه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
مرکز....
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
همیشه جمعس که از همون اول معلومه جمعس
سنگیننننن

مه
 

Mobin_hs

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
91
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
1404
یه آهنگ از آقای علی سورنا میذارم
احتمالا ۸۰ درصد کسایی که این پیامو میبینن نمیشناسنش
ولی عاشق قلم قویش میشین..
سعی میکنم هر روز یکی از آهنگاشو بزارم.

https://m.soundcloud.com/divarrecords/tark
فضای آهنگ فوق العاده‌س:)
 

Sunshineツ

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
242
امتیاز
8,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1403

صوراسرافيل

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,426
امتیاز
8,551
نام مرکز سمپاد
علامه حلى
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
آتش کاروان از دلکش


آتشی ز کاروان جدا مانده این نشان ز کاروان به ‌جا مانده
یک جهان شرار تنها مانده در میان صحرا به درد خود سوزد به سوز خود سازد
سوزد از جفای دوران فتنه و بلای طوفان فنای او خواهد به سوی او تازد
من هم ای یاران تنها ماندم آتشی بودم بر جا ماندم
با این گرمی جان در ره مانده حیران این غم خود به کجا ببرم
با این جان لرزان با این پای لغزان ره به کجا ز بلا ببرم
میسوزم گرچه با بی پروایی میلرزم بر خود از این تنهایی
من هم ای یاران تنها ماندم آتشی بودم بر جا ماندم
آتشین خو هستی سوزم شعله جانی بزم افروزم
بی پناهی محو یاران بی نصیبی تیر روزم
من هم ای یاران تنها ماندم آتشی بودم بر جا ماندم
وقت سبک عنان اگر هم همرهی کند چون گرد ره به بدرقه کاروان روم
سر میکشم چو شعله که برخیزم ای دریغ کو پای قدرتی که پی همرهان روم
من هم ای یاران تنها ماندم آتشی بودم بر جا ماندم
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,983
امتیاز
44,509
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
پور اسلام

برزویه کو وان هوش و هنگ
فرزانگان رود گنگ
کو زندگان زنده رود
وارستگان هست و بود
بوسهل و بهمنیار کو
صدرای شیرین کار کو
وان زمره ی عیار کو
وامانده از سرو و سرود
بر باد بنگر گوهران
در خاک ره دانشوران
در آتش غم داوران
نی رمز ماند و نی سخن
آن سرو را از بیخ و بن
کندند بدعت آوران
شمعی اگر می سوختی
صد شمع از او افروختی
چون صحبت پیغمبران
آنک ز رشک اهرمن
صد شمع سوزد بهر من
من غرق ظلمت بی کران
ای در حرم ای در هری
از خوی نامردم بری
در سایه سار سروری
ای رازی و ای مروزی
وخشورمان در کاشمر
کشته است سروی بر شمر
چون بوی گل برکش حشر
گر سوی کنعان می وزی
کوری چشم کافران
سیمرغ حق را خاوران
قافی است طوس طابران
دستان سیمرغ حجاز
پرورده ی سامان ناز
از خاندان مهتران
از ارتضاع ارتضاء
نامیده نامش مرتضی
کامش بهشت بی کران
سعی حکیم فهلوی
دادش صفای معنوی
در مروه بیش از دیگران
ای مشهد مهرت مقام
ای پور اسلام السلام
ز اکسیرها چون کیمیا
افروختندت اولیا
گفتندت ای جان سوخته
ای شمع ستخوان سوخته
آن جمع پنهان سوخته
آموختندت ها بیا
ای قاضی تبریز تو
قهر خمینی نیز تو
آن غمزه ی خونریز تو
ای خفتن گرشاسب تو
بیداری جاماسب تو
بودای شور انگیز تو
زرتشت بلخ و شیز تو
ای بوعلی ای بوالعلاء
ای زوره اهل ولا
از نوبه تا نیریز تو
 
بالا