اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز نمیدونـَم قضیهِ این آواتار جدید ـا چی ـه که مثـَن یه دختر ـه مو ـا ـش فر ـه یکی صاف ـه یکی یه جور دیگه !
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تو اد لیست یاهوم واسه گروه فک و فامیلا "Appear Permanently Offline" رو زدم :-"

راهنمایی بودیم یه بار بهمون از این خمیر دندونای تبلیغاتی دادن، بعد ما رفتیم خمیر دندونارو مالیدیم رو تخت پاک کن معلمه اومد پاک کنه گند خورده شد به تخته :-" مجبورمون کردن فرداش بیایم تخته رو بشوریم. اعتراف میکنم ایده‌اش مال خودم بود، همش تقصیر من بود اصلاً. X_X

اعتراف میکنم بچه بودم فکر میکردم نماز که بخونیم وضو باطل میشه :دی یعنی انگار وضو فقط واسه یه نمازه :-"

اعتراف میکنم همیشه میگم از سوسک نمیترسم، فقط "چندشم" میشه! اما دروغ میگم :-"

اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دیوید بکام رو اُلیور کان (اون موقع دروازه بان آلمان بود ;D) قاطی میکردم.

اعتراف میکنم هنوز هم بعضی وقتا از تاریکی و سایه‌های روی دیوار میترسم X_X

اعتراف میکنم اهل زدبازی گوش دادن نیستم، اما صدای هیدن رو خیلی دوس دارم، بعضی وقتا میزنم جلو فقط اون تیکه که هیدن میخونه رو گوش میدم :دی

اعتراف میکنم بچه بودم برنامه کودک که میدیدم فکر میکردم خانومه واقعاً داره منو میبینه. X_X

خُب فعلاً همینا بسه ;D یه مقدار سبک شدم #:-S (واسه اولی مخصوصاً خیلی عذاب وجدان داشتم :-s)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم وقتي ابتدايي بودم يه مدت از خمير ريش بابام به عنوان خمير دندون استفاده مي كردم!!!همش هم تو كف اين بودم كه چه طعم افتضاح نفرت انگيزي داره و چرا دندونام هي به هم مي چسبه!!! :-& X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

خب خیلی وقته اعتراف نکردم ;Dی ذره اعتراف کنم راحت شم باو!

اعتراف میکنم 90 درصد شلوار های خانگی من خشتکش(واقعا جایگزینی نداشتم براش! :-")پاره هست ;)) :-" =)) =))...در حد بدی هم پاره هستا یعنی!
اعتراف میکنم 100 کیلوئم =)) :-"
اعتراف میکنم هر وقت وضعم برنده میشه شطرنج با تمام قوا گند مینزم :-"
اعتراف میکنم از حریف امشبم با وجود اینکه 5 سال اینا ازم کوچیکتره میترسم :-" :-"
اعتراف میکنم خیلی وقتا سر بازی توی شطرنج ادا اصول در میارم تا طرف حواسش پرت بشه :)) =)) =))(البته جدیدا کمتر شده!)

اعتراف میکنم تا وقتی حمید رو ندیده بودم با توجه ب نوشته شدن اسمش(hamid shojaee)من ب بزرگ بودن حرف دوم ئی توجه نمیکردم و فکر میکردم اسمش"حمید شجاعه"هست =)) =)) :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم فکر میکردم این نوشاد عالمیان دختره X_X =))
این میگه: بله، اون هم نوشاد عالمیان هست با لباس آبی در سمت راستِ داور...
- این چرا شلوارک پوشیده؟ موهاش چرا معلومه؟ این که پسره :o
-پری ناز ;D
-ها؟ :-" نوشاد که اسم پسر نمیشه :-"
-تلویزیون ایران مسابقه زنان نشون میده به نظرت؟ :-?
-آهاا :-" X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنیم متنی کوبنده نوشتیم و سه بار هم این تب را بستیم و باز نوشتیم و نتوانستیم بنالیم.شجاعت صداقت نداریم.کاش اینجا تاپیک طنز نبود یه چند مین . :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از ДNΛH!TΛ :
اعتراف می کنم نزدیک 1 سای طول کشید تا معنی آفساید رو بفهمم. (خب به من چه؟ همه بد توضیح میدن.)
اعتراف میکنم برای من از سن 6 سالگی تا پارسال طول کشید معنیشُ به طور کامل بفهمم :-" ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از Roza :
اعتراف میکنم من هنوزم نمیدونم :-[خوب چیکار کنک وقتی ادم ی چیزو نمیدونه و از کسیم نمیپرسه ازکجا بدونه :-[

پ خ همون پياح خصوصي بايد باشه! :-?

اعتراف ميكنم تا سه سال پيش فكر ميكردم دو تا مايكل جكسون بوده، يكي مرد يكي زن ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !



اعتراف می کنم 1 ساله ساعت مچیم 2 ساعت عقبه (مردم ساعتشونو 5 دقیقه میزنن جلو، مال ما عقبه :)))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم 2 هفته و 2 روزه نرفتم حموم! هفته ای 3 روز هم رفتم باشگاه! با این هوای بندر!

یکی منو مجبور کنه برم حموم!
 
پاسخ : اعترافگاه !

خب ;D
کلا کار سختیه این اعتراف کردنم :-"
اعتراف میکنم با اینکه 3 سال این جا عضوم هنوز بلد نیستم این مصوت کوتاهارو چه جوری باید گذاشت :-"
اعتراف میکنم رومم نمیشه از کسیم بپرسم :-"
اعتراف میکنم هر وقت میخوام زرد الو و گیلاس بخورم اول لاشو باز میکنم و با دقت همه جاشو نگا میکنم که کرم نداشته باشه :-"بدون استثنا برا هر کدومشون انجام میدم اینو :-"
اعتراف میکنم بچه که بودم شبا از ترس جن یواشکی از لا در میرفتم تو اتاق مامان بابام زیر تختشون بعد خب اونام نمیدونستن دیگه بعد کلا هر حرفی میزدن :-" بعد من یه بار خیلی ذهنم درگیر حرفاشون شده بود عین خر رفتم بشون گفتم اینا که گفتین یعنی چه بعد دیگه از فرداش در اتاقو شبا قفل میکردن :-" :-"
اعتراف میکنم ازینکه برا ملت مرموز باشم خوشم میاد یه جورایی
اعتراف میکنم اولای عضویتم فکر میکردم علی خعلی ادم شاخیه بعد فهمیدم اشتبا میکردم :-" ;D(علی منو ببخش دیگه اعتراف بود :)) :-")
اعتراف میکنم اولای عضویتم همون وقتا که سروش پستاش سانسوری زیاد داشت یه کلمه تو پستش خوندم بعد هی ذهنم درگیر بود که یعنی چه بعد چون حدس زدم باید بد باشه ترسیدم ازش بپرسم هنوز تو دلم مونده :-"
اعتراف میکنم وقتی کوچیک بودم مامان بابام وقتی میخواستن منو تو خونه تنها بذارن ماهواره رو میزاشتن رو رادیو بعد من بلد نبودم چه جوری ببرمش رو کانالا کل تنهایی بچگی من صرف ور رفتن با کنترل ماهواره شد :-" ;D
اعتراف میکنم غیر از شبا همیشه دولایه پرده اتاقمو میکشم وقتاییم که خونه تنهام همیشه چراغا خاموشه کلش :-"
اعتراف میکنم همون اولای عضویتم اولین کسی که تولدمو تبریک گفت pro بود بعد من هی فکر میکردم این پرنیاست میخواد منو سر کار بذاره بعد هی بش میگفتم پرنیا منو فیلم نکنو من که میدونم تویی و اینا بعد دیگه خعلی سوتی شد :)) :-"
دیگه زیاد شد بقیش بعدا ;D :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خیلی وقتا حالم از خودم بهم میخوره :-& و کلی فحش خودم میدم که چرا اونقدری که لازمه جرئت و جسارت ندارم. :|
اعتراف میکنم یکی از آرزوهام اینه که تموم چایخونه ـا رو رو سر صاحباش و مشتریاش خراب کنم 8-^
اعتراف میکنم یکی دیگه از آرزوهام اینه که یه مسلسل داشتم با تعداد زیادی فشنگ تا باهاش ی عده رو تیربارون کنم
:-? شاید خودم م ازون ی عده م که باید از صفحه روزگار محو شه تا دنیا بتونه نفس راحتی بکشه.
اعتراف میکنم تا حالا چن بار بهم گفتن که آدم بیرحمی هستم اونجایی که باید ی ذره احساس داشت کاملا بی احساسم :|
اعتراف میکنم نمیدونم چی شده من دارم اعتراف میکنم :-??
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از mahdokht :
اعتراف می کنم من یه دوم دبیرستانی، امسال یه روز رفتم مدرسه، کیفمو با خودم نبردم :))
منم همينطور..تازه همش فكر ميكردم كيفم رو آوردم !بعد مدرسه هم كلى وايسادم دنبالش گشتم :-"

اعتراف ميكنم عاشق اينم :-"!خيلى خوبه. قشنگ حالت منو توصيف ميكنه!

اعتراف ميكنم نميدونم چطورى ميشه از اين حرف هاى كشيده نوشت :-"

×محدثه:سعی کن پر محتوا تر باشه پستات،ویرایشش کردم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که مدتها بعد از عضویت در این جا فهمیدم پ.خ مخفف پیغام خصوصیه!(هنوزم مطمئن نیستم! :-"*)
اعتراف میکنم که هنوزم نمیدونم منظور از پ .ن چیه!
اعتراف میکنم که کم کم آمدن به سمپادیا برام مهمتر از چک کردن ایمیلم شده.
اعتراف میکنم که وقتی پروفایل یکی از کاربران این جا رو دیدم قسمت سال فارغ التحصیلی نوشته بود:1400 :-"من هنوز تو کفم این الان چجوری این جا عضوه البته یه حدسی زدم که شاید منظورش این بوده که کلا وقتی کامل فارغ التحصیل شد از دانشگاه و همچی میشه1400 شاید شاید!
یه اعتراف دیگه و مهم! اعتراف میکنم که وقتی کوچولو بودم! فکر میکردم وقتی وارد خیابون زاهدان میشم انگار وارد خود زاهدان شدم و تو کف بودم چرا وقتی میریم سفر زاهدان این همه راه رو طی میکنیمً!
زاهدان اسم یه خیابونه تو شهر ما که فکر کنم تازگی ها اسمش عوض شده.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دیشب ک داشتم اینو (http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,92860.0.html) میخوندم فک کردم A_PAK دختره ;D
اعتراف میکنم تا چند دقیقه پیش فک میکردم پ خ از پیغام خصوصی متمایزه ( :-s )
اعتراف میکنم همین الان کلی اعتراف کردم ولی همش پرید ;D
اعتراف میکنم خیلی به شکلک علاقه دارم ....
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعرتاف میکنم یه بار گوشیمو پرت کردم خورد تو دیوار صفحه نمایشش شکست بعد گذاشتم زیر پایه مامانم انداختم گردنه اون!!! X_X X_X

اعتراف میکنم گاهی وقتا خودمو میذارم جایه معلمایه کلاسمون بعد میبینم چه زجری میکشه وقتی ما حرف میزنیم ولی یه خورده هم از حرف زدنام کم نمیکنم! :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم عادت کردنم به زیاد حرف زدن با تلفن باعث شده در اولین برخورد با هرکس میگم "الو" :))

به یک کلاه برداری در 7 سالگی اعتراف می کنم: ;D

یادمه کلاس اول بودیم،بعد بهمون گفتن لوبیا سبز کنیم یه هفته بعد ببریم مدرسه، منم 5 تا لوبیا سفید انداختم تو یه لیوان آب،ولی تا هفته

بعدش سبز نشد،گذاشتم تو جیبم بردمش مدرسه، کناریم 3 تا لوبیا داشت که خیلی خوب سبز کرده بود،ریشه داشت 3 سانت

بعد من نگاه کردم به دستش،یهو به ذهنم رسید یه کاری کنم . گفتم:"تو 3 تا لوبیا داری؟ بیا اون لوبیا ها تو بده من تا بهت 5 تا لوبیا بدم ;D"

طفلکی گول تعدادشو خورد.لوبیاهامون رو عوض کردیم ;D

معلمون وارد کلاس شد،نگاه کرد به لوبیاهای من(لوبیاهایی که از کناریم گرفته بودم) ،گفت: آفرین نگاه کنین چه خوب سبز شدن ،باید

اینجوری سبز می کردین نه مثل این! :))(به لوبیاهای کناریم اشاره می کرد که من بهش داده بودم)

بعدش اون بدبخت هرچی سعی می کرد بگه نه اینا مال اون نیست مال منه،معلمه می گفت:ساکت شو دیگه :))

×محدثه:دادن یک پست تو هر صفه مجازه این بار ترکیب کردم بار بعدی پاک میشه.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دبستان که بودم یه بار تو مدرسه با اجر زدم تو سر پسر سرایدارمون.....
سرشم خون اومد ولی نفهمیدن کار کیه..........
منم خودم رو لو ندادم ولی بدجور عذاب وجدان گرفتم..... :-/ ;;) :-[
 
Back
بالا