اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم چند وقت پيش بابام خوابيده بود، منم لاك صورتيمو برداشتم رفتم ناخوناي پاشو لاك زدم...! :-" ;D

اعتراف ميكنم من هنوز كه هنوزه نميتونم موهاي خودمو ببافم! ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

یه اعتراف موخام بکنم:
خب یه باررفتم ردیف اول نشستم سرکلاس اول بعدیکی ازبچه ها که مال ردیف آخربودمیخواس ازپای تخته بره سرجاش بشینه منم براش لاپایی گرفتم نزدیک بودمغزش بیادروزمین ;D
وقتی معلممون چپ بهم نگاه کردمنم پاپیش جلوگذاشتم که کم نیارم،گفتم رحیمی(فامیلش) حواست کجاس؟مگه پامونمیبینی؟اه داغونش کردی.واقعاکه [-(
اعتراف میکنم عمدااون کاروکردم :-"
بازم صدرحمت به حیای گربه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا همین چند وقت پیش فک میکردم میگن "چشاتو از صدقه (!)در میارم"!! اصن کلمه حدقه ب گوشم نخورده بود! :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هر وقت اسم این تاپیک ِ "راهنمايي : بدترين دوران زندگي "رو میخونم ،فکر میکنم منظور اینه که :راهنمایی (راهنمایی به معنای کمک کردن!) ،بدترین دوران زندگی!!!یعنی فکر میکردم کسی که اینو زده ،منظورش این بوده که راهنماییتون میکنم تا بدترین دوران زندگیتونو یادتون بیارید! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که هیچ کدوم از رسوبات آزمایشگاه رو نشسته بودم
و تغییر رنگ مواد رو به گردن وسایل آزمایشگاهی انداختم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از •~ ComatE ~• :
پیر زنه لبش پای گوره... ;D
اعتراف میکنم امروز اینو دیدم گفتم وا، سوتیش چیه دیگه؟؟
الان دوباره سوتیها رو باز کردم نیم دقیقه زل زدم بهش تا گرفتم ;D :-""

عاقا این یکی اعتراف بزرگیه :-"
پارسال یه بار امتحان اجتماعی داشتیم منم هیچی نخوندم بودم، دقیقا هیچی. همش گفتم تا شب میخونم ولی هم حجمش زیاد بود هم امتحاناش سخت بود. چند تا درس دیگه ام معلما میخواستن بپرسن که هیچکدومو نخونده بودم.
خلاصه تصمیم گرفتم مدرسه رو بپیچونم. :-" ولی ازونجایی که کلا عرضه ندارم و بلد نیستم خودمو به مریضی بزنم و راه دیگه ای هم پیدا نکردم-->نصف شب پاشدم رفتم دبّه ی ترشیو از یخچال برداشتم.[چند هفته ای میشد ترشی نخورده بودم، خیلی چسبید ;D؛ با گل کلم یه دلی از عزا درآوردم!] و طبیعتا صبح به حال مرگ بودم از شدت سردرد و تب و لزر. مامانم برام مسکن آورد گفت اینو بخور همینجوری تو رختخواب بمون تا خوب شی ;;) بیدار شدی ام بشین سر درست. خودشم رفت مدرسه. بعد یه ساعت دیگه خوابیدم و بقیه ی صبح رو هم با سمپادیا گذروندم ;D >)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که هنوز نتونستم تصویر پروفایلمو عوض کنمو هنوز تو کفشم ;D
اغا یکی به من بیچاره کمک کنه [-o<
× به لطف دوستان تونستم :دی
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کم آوردم...
منی ک صبرش زیاد بود مرد...
من آدم تحمل این همه فشار از همه طرف نیستم...نیستم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا نه سالگی فک میکردم پیامبر اکرم زنه :-"آخه اسم زن داییم اکرمه ;D
اعتراف میکنم یه بار وقتو با ط نوشتم :-[بی سوادما یه بارم کثافتو با س نوشتم :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

زنگ نماز سال اول دبيرستان دبير ديني رفت بيرون براي نماز
من مونده بودم و چند نفر از بچه ها + دفتر نمره
يه دفتر نمره پر از غيبت و منفي ;D

ما هم ديديم حيفه دست رد به سينه ي حواس پرتي دبير گل بزنيم . شروع كرديم به مثبت كردن منفي ها و اضافه كردن 2 الي 3 نمره به هركدوم از بچه ها X_X ;D

بيشتر اضافه ميكرديم تابلو بود
 
پاسخ : اعترافگاه !

×اعتراف می کنم پارسال تا یه هفته با یکی از دوستام سر این بحث می کردیم ک چرا هواپیما بوق نداره ;D
×اعتراف می کنم حدودای 15 مین سر این گیر بودم ک شیب سهمی ;D رو از رو ضابطش چه جوری پیدا کنم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم:
ما المپیادی ها امتحان دینی داشتیم ، بقیه بچه ها زودتر دادن اومدن جواب هارو به ما گفتن.ما هم جواب جا خالیارو کف دستمون نوشتیم رفتیم امتحان بدیم...
حالا رسیدیم به اون جاخالیا...
من هی فکر میکنم ، میبینم همه ی اون کلمه های کف دستم ،تو همه ی جاخالیا میتونن بیان!!! :-"و هی میگم عجب خریتی کردم ترتیبشم نگرفتم ازشون!
و آخر هر کلمرو،تو 3جا نوشتم!وشدم 15!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ی روز ک بیشتر مونده بودیم مدرسه رفتم دسته کلید همه ی درهای مدرسه رو کش رفتم و در آزمایش گاه های فیزیک و زیست و دفتر معاونت و همه رو باز کردم.
{به کامپیوتر نیاز شدید داشتم}
بعدش همه کامپیوتر ها رو روشن کردم و بالاخره یکیشونو با پسورد زدیده شده از قبل تونستم باز کنم
بعدم ک کارامو کردم
تو آزمایشگاه زیست یکم دستمال کاغذی آتیش زدم و یکم بازی کردم و دید زدم و از صحنه جرم متوالی شدم!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميکنم که کلاس 5أم که بودم فک ميکردم سمپاد به سمپاشي ربط داره ... بعد به مامانم ميگفتم چرا انقد اصرار دارين من باغبان شم |؟| :-" """"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم كه تاحالا نمي دونستم كيبورد آيپدم حرف هاى : پ چ گ ژ رو هم داره! :-"
همين الان جاشونو پيدا كردم :-"
(از اول تابستون آيپدم رو دارم)
 
Back
بالا