• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اعترافگاه!

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بار اول توی picture dictionary قسمت کتابهاش برای biography عکس گاندی رو کشیده بود و نوشته بود ghandy منم گفتم اه چه جالب قندی!!! :)) :))به قیافه اش هم میخوره قندی باشه!! :)) تا مدتها هم فکر می کردم چرا قندی اسم یه کتاب آمریکایی باشه! :))آخه چرا؟؟؟ :))(توی پرانتز می گم مال پنجم دبستان و اول راهنمایی بود این تفکراتم . !)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا کمی پیش مُــــستَنَد را بصورتِ فعلِ مَستَند میخوندم! ;))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم بچه كه بودم یکی از تفریحات زندگیم این بود که تو خیابون وقتی دو نفر خیلی عاشقونه داشتن از رو به رو میامدند از وسطشون رد مي شدم ;))
 
پاسخ : اعترافگاه !

:D آقا من بچه که بودم ، یه ماشین داشتیم اسمش هیلمن (آونجر ، ولی دو در :D ) بود که دکمه فلاشر (راهنما دوتایی) نداشت :D . من اولین باری که دیدم یک ماشین داره فلاشر میزنه (نمیدونستم همچین چیزی هم هست) با خودم فکر کردم که : خدایا ! این با چه سرعتی اون دسته راهنما رو بالا پایین می کنه ؟؟؟ :)) :D
عجب بچه های ساده ای بودیم ما .... ;;)
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم تا 3 سال پیش فکر میکردم معنی GF میشه گشنه فدات! یعنی از دوستم شنیده بودم =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بستنی من به یخچال خورده بودو مامانم داداشمو دعوا کرد و من صداشو درنیاوردم بنده خدا داداشم چه قد معذرت خواهی میکرد :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم سال دوم هر موقع بیکار می شدیم یا دبیر نمی اومد سر کلاس با بچه ها دسته جمعی می رفتیم بیلیارد ( بدون اطلاع مدرسه ) البته فکر نکنین فرار می کردیمااااا :-" :D
اعتراف می کنم همون سال از دبیر زبان فارسی (‌جدید ) خوشمون نمی اومد سر کلاس همش مسخرش می کردیم و کلن ترور شخصیتی شد ولی تا آخرش موند :(
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم
قبض تلفنی که 92000 تومن ِ ناقابل اومده بود و همه ش هم کار ِ بنده بود
از ترسِ پدر جان جعل نموده و به 29000 تومن تغییر دادم
همراه با مهر یک شرکت خدمات ارتباطی!!!

هیچ کس هم نفهمید :-" :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم پنجم دبستان فک میکردم پسرارو پدراودخترارومادرابه دنیامیارن :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم ی بارهمینجوری اتفاقی ب دخترداییم بچه بودگفتم شیدااگرفلان کاروکنی آقاکلاهی(یک اصطلاح که نمیدونم ازکجاریشه گرفته که بچه اینقدمیترسه)میادانقدگریه کردخودمم هنگ بودم داییم بایه عصبانیتی اومدتوی اتاق که من جردت نکردم بگم من گفتم هرچندفکرکنم آخرش فهمید
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی یه کسی ُ یه جایی میبینم که تصورش ُ نمیکردم ، واکنشم این شکلیه:یا سلام میکنم یا بای بای میکنم باطرف!
مثلا اوندفعه یه جایی قایم شدم ، یهو صدای پا اومد ، سرمُ بلند کردم دیدم 1 پسر 12-13 سالس ،بهش سلام کردم!!! :-" :-"بچه :Oمونده بود!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم سال اول دبستان تنها کسی که تو کلاس خوندن نوشتن بلد بود من بودم و نیز مبصر (؟) کلاس
یکی از بچه هام که قدش بلند بود و شیطون و من کوچولو و قد کوتاه چون زورم بهش نمیرسید هی به دفتر نامه میدادم زیرشم بچه ها امضا می کردن که لطفا فلانی رو اخراج کنین :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مى كنم تا همين ١ هفته پيش فكر مى كردم تعداده لايكا به تعداده ستاره ها بستگى داره و بد مى گفتم چرا يكى تعداده لايكاش كم تر از منه ولى ستاره هاش بيشتر از منه :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اون شعره بود میگفت
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
.........
اون قسمت که میگه
آه و واویلا...کو جهان آرا
فک میکردم میگه
کودکان آرام
=))
=))
یکی نبود بهم بگه وسط جنگ کودک !چیکار میکرده
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هر پستی که میدم نگاه میکنم ببینم ستاره هام زیاد شده یا نه :D.همیشه نه ها.الآن که خیلی وقته ستاره نگرفتم!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم یه زمانی اونقدر وسواس بودم که کل لپ تاپ رو گرفتم زیر شیر آب که تطهیرش کنم :-" :-" :-"


60 تومن برامون آب خورد...
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بنده وقتی سه چهار سالم بود وخاله ام پوشک پسرخاله ام رو عوض میکرد همیشه فکر میکردم که چرا من وپسر خاله ام ن باهم فرق میکنیم!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که تا چند وقت پیش فکر می کردم پارالمپیک اینجوری نوشته می شه =>> پاره المپیک :D
 
Back
بالا