بهترین شعرهایی که تا به حال خوندی!

*Kosar*

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
311
امتیاز
6,993
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خوی
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران_مرکز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
وماه را از بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من دل مغرورم پریدو پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود
گل شگفته خداحافظ اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو ان دو خطیم اری موازیان به ناچاری که هردو باورمان ز اغازبه یکدیگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
دغلکار فریب پیشه بهانه اش نشنیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود


حسین منزوی
 

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
هر طرف رو کن و تردید نکن سوی منی
باز در چشم‌ رس دیده‌ی پر سوی منی‌

تا ابد گر چه عزیزی ولی از یاد نبر
چشم من باشی، در سایه ابروی منی

در غمم رفته‌ای و با خوشی‌ام آمده‌ای
چه کنم؟ خوی تو این است پرستوی منی

چشم بادامی و شیرین و خوش و بانمک
چینی و تازی و ایرانی و هندوی منی


گوش تا گوش به صحرا بخرام و نهراس
شیرها خاطرشان هست که آهوی منی ...

#مهدی_فرجی
 

Orelia

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,059
امتیاز
39,823
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
0000
دلم را سپردم به بنگاهِ دنیا
و هِي آگهی دادم اينجا و آنجا
و هر روز
براي دلم
مشتری آمد و رفت
و هِی اين و آن
سرسری آمد و رفت...

ولي هيچ کس واقعاً
اتاقِ دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود
کسي قفل قلب مرا وا نکرد

يکي گفت:
چرا اين اتاق
پر از دود و آه است؟
يکي گفت:
چه ديوارهايش سياه است!

يکي گفت:
چرا نور اينجا کم است؟
و آن ديگري گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است...
و رفتند و بعدش
دلم ماند بي مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم:

خدايا تو قلبِ مرا مي خري؟

و فرداي آن روز
خدا آمد و توي قلبم نشست
و در را به روي همه
پشت خود بست...

و من روي آن در نوشتم:
ببخشيد، ديگر
براي شما جا نداريم
از اين پس به جز او
کسي را نداريم!


عرفانِ نظرآهاری :)
 
آخرین ویرایش:

mhmmdshirazi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
840
امتیاز
2,453
نام مرکز سمپاد
شهید Helli
شهر
tehran
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
:دی خواب موندم!!
دانشگاه
دانشگاه امیر کبیر
رشته دانشگاه
مهندسی مکاترونیک
تلگرام
اینستاگرام
♫تو می‌خندی حواست نیست♫
♫من آروم می‌میرم♫
♫تو می‌رقصی و من♫
♫عاشق شدن رو یاد می‌گیرم♫
♫چه جذابی چه گیرایی♫
♫چه بی‌منطق به چشمات می‌شه عادت کرد♫
♫توی دستای تو باید به سیگار هم حسادت کرد♫
♫منو پک می‌زنی آروم خرابم می‌کنی از سر♫
♫رژ لب روی ته سیگار تن من زیر خاکستر♫
♫تنم می‌لرزه و می‌ری حواست نیست♫
♫هوامو کام می‌گیری حواست نیست♫
♫حواسم هست و می‌میرم حواست نیست♫
♫کنارت اوج می‌گیرم حواست نیست♫
♫حواست نیست …♫
♫تو می‌خندی♫
♫حواست نیست♫
 

پهلوی

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,543
امتیاز
22,380
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک خان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1399
شمع دل را شب هجران تو سر سوخته ام
مرغ جان را گهِ سودای تو پر سوخته ام
تو چه دانی که من از دست شکر خنده ی تو
چند بر مجمر غم همچو شکر سوخته ام؟
ای بسا روز که من پیش خیال تو چو شمع
تا به شب مرده و شب تا به سحر سوخته ام!
زان مفرّح که به دلْ‌سوختگان از تو رسد
شربتی ده به من آخر، که جگر سوخته ام
مرغ عشق تو منم؛ زآنکه در آتشگهِ غم
بهتر آن روز شمردم که بتر سوخته ام!
قدر سوز تو چه دانند از این مشتی خام؟
هم مرا سوز؛ که صد بار دگر سوخته ام
ورنه هر لحظه مجیر از غمت این خواهد گفت:
«شمع دل را شب هجران تو سر سوخته ام»
 

@@sin

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
2,240
نام مرکز سمپاد
احمدی روشن
شهر
قروه
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
شیمی
رشته دانشگاه
پزشکی
من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه؟
من اگر مست می و شرب و شرابم ؛ به توچه؟
تو اگر مستعد نوحه و آهی٬ چه به من؟
من اگر عاشق سنتور و ربابم ؛ به تو چه؟
تو اگر غرق نمازی٬چه کسی گفت چرا؟
من اگر وقت اذان غرقه به خوابم ؛ به تو چه؟
تو اگر لایق الطاف خدایی٬ خوش باش.
من اگر مستحق خشم و عتابم ؛به تو چه؟
دُنیا گر چه سراب است به گفتار شما
من به جِد طالب این کهنه سرابم ؛به تو چه؟
تو اگر بوی عرق میدهی از فرط خلوص!
و من ار رایحه ی مثل گلابم؛ به تو چه؟
من اگر ریش٬ سه تیغ کرده ام از بهر ادب .
و اگر مونس این ژیلت و آبم ؛ به تو چه؟
تو اگر جرعه خور باده کوثر هستی!
من اگر دُردکش باده ی نابم ؛ به تو چه؟
تو اگر طالب حوری بهشتی٬ خب باش!
من اگر طالب معشوق شبابم ؛ به تو چه؟
تو گر از ترس قیامت نکنی عیش عیان.
من اگر فارغ از روز حسابم ؛ به تو چه؟

سیمین بهبهانی
 

Orelia

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,059
امتیاز
39,823
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
0000
برخیز!
با من اكنون چه نشستن ها، خاموشي ها
با تو اكنون چه فراموشي هاست...
چه كسي مي خواهد
من و تو، "ما" نشويم؟
خانه اش ويران باد!
من اگر "ما" نشوم،
تنهايم...
تو اگر "ما" نشوي،
خويشتني...
از كجا كه من و تو
شورِ يكپارچگي را در شرق
باز بر پا نكنيم؟
از كجا كه من و تو
مشتِ رسوايان را وا نكنيم؟
من اگر برخيزم،
تو اگر برخيزي،
همه بر مي خيزند!
من اگر بنشينم،
تو اگر بنشيني،
چه كسي برخيزد؟
چه كسي با دشمن بِسِتيزد؟
چه كسي
پنجه در پنجه هر دشمنِ دون
آويزد؟
دشت ها نامِ تو را مي گويند
كوه ها شعرِ مرا مي خوانند
كوه بايد شد و ماند
دود بايد شد و رفت
دشت بايد شد و خواند .
در من اين جلوه اندوه زِ چيست؟
در تو اين قصهِ پرهيز كه چه ؟
در من اين شعلهِ عصيان نياز،
در تو دمسرديِ پاييز كه چه؟
حرف را بايد زد!
درد را بايد گفت!
سخن از مهر من و جور تو نيست!
سخن از
متلاشي شدن دوستي است
و عبث بودنِ پندارِ سرور آورِ مهر!

سينه ام آينه اي ست،
با غباري از غم
تو به لبخندي از اين آينه بِزُداي غبار...

من چه مي گويم، آه...
با تو اكنون چه فراموشي ها؛
با من اكنون چه نشستن ها، خاموشي هاست...
تو مَپِندار كه خاموشي من،
هست برهان فراموشي من!
من اگر برخيزم،
تو اگر برخيزي،
همه برمي خيزند...
:
)
«حمید مصدق»
 
آخرین ویرایش:

smza

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
124
نام مرکز سمپاد
Sdughi
شهر
yzd
سال فارغ التحصیلی
98
یه توپ دارم قلقلیه :)))
نخند... خاطرات کودکیتو زنده کردم...

حالا گذشته از شوخی، شعر بوی گل و ریحان ها از سعدی خیلی قشنگه:
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها/بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان ها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل/تا یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در دلها، وی مهر بر لب ها/وی شور تو در سرها، وی سر تو در جان ها
تا عهد تو در بستم، عهد همه بشکستم/ بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
.
.
.
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,498
امتیاز
71,072
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
پادوا
رشته دانشگاه
روان شناسی
مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
کیست در گوش که او می شنود آوازم؟
یا کدام است سخن می نهد اندر دهنم ؟
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد ؟
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
میِ وصلم بچشان تا درِ زندان ابد
از سر عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم
شمس تبریزی اگر روی به من بنمایی
والله این قالب مردار به هم در شکنم

مو...لا...نا
 

CPHM

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
521
امتیاز
4,079
نام مرکز سمپاد
اژه اي
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله دو فيزيك و شيمي
دانشگاه
University of Oxford
رشته دانشگاه
Theoretical physics
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ،
سرها در گریبان است .
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،
که ره تاریک و لغزان است .
وگر دست محبت سوی کس یازی ،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛
که سرما سخت سوزان است .
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین !
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی...

مهدي اخوان ثالث
 

Radikal_2002

عزازیل
ارسال‌ها
265
امتیاز
1,038
نام مرکز سمپاد
یکی از مدارس سمپاد گیلان(شرق)
شهر
گیلان
سال فارغ التحصیلی
1400
با دو تا هندانه زیر بغل با همین جان لاغر و زردم
فکر کردم که می شود جنگید فکر کردم فقط خودم مردم
مرد بیزار خسته از بیداد
از همه سمت نیزه می بارید به خودم آمدم تنم خارید
گفتم از شهر دست بردارید شب شد و سینه را سپر کردم
مثل یک کوه سخت از فولاد
خواستم مثل آسمان باشم منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد گرچه یک بیچراغ شبگردم
همچنان با زبان شعر و غزل همچنان مثل گنده لات محل
همچنان هندوانه زیر بغل شور این غصه را درآوردم
با دهانی جریده از فریاد
یک طرف اجتماع ترسوها یک طرف دوستان و چاقوها
روبرویم سپاه پرروها باید از راه رفته برگردم
راستی هندوانهها افتاد
خواستم مثل آسمان باشم منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد گرچه یک بیچراغ شبگردم


مزدک نظافت
 

*Kosar*

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
311
امتیاز
6,993
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خوی
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران_مرکز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
قاصدك ! هان ، چه خبر آوردي ؟
از كجا وز كه خبر آوردي ؟
خوش خبر باشي ، اما ،‌اما
گرد بام و در من
بي ثمر مي گردي


انتظار خبري نيست مرا
نه ز ياري نه ز ديار و دياري باري
برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس
برو آنجا كه تو را منتظرند



قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم مي گويد
كه دروغي تو ، دروغ
كه فريبي تو. ، فريب



قاصدك
هان،
ولي ... آخر ... اي واي
راستي آيا رفتي با باد ؟
با توام ، آي! كجا رفتي ؟ آي



راستي آيا جايي خبري هست هنوز ؟
مانده خاكستر گرمي ، جايي ؟
در اجاقي طمع شعله نمي بندم خردك شرري هست هنوز ؟



قاصدك
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند

مهدی اخوان ثالث
 

:-|

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
471
امتیاز
8,078
نام مرکز سمپاد
frz1
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
از من بگیر حالت ِ دیوانگیِم را
با هرچه هست -غیر تو- بیگانگیم را
این چشم های زل زده ی خانگیم را
یک شب ببند در چمدانت برو سفر

از من بگیر حالت مردی عقیم را
هر روز طعنه های جدید و قدیم را
در من بپیچ جاده ی نامستقیم را
تا طی کنیم باز مسیری درازتر

از من بگیر حالت افسردگیم را
سر را به باد دادن و سرخوردگیم را
دنیای بین زندگی و مردگیم را
از یک خدای برزخی خشمگین بخر

از من بگیر حالت فرماندگیم را
در جمع بچّگانه، پدرخواندگیم را
از جای پات حس عقب ماندگیم را
با من کمی کنار بیا، با دو چشم ِ تر

از من بگیر حالت مردی حسود را
از کفش هام حسّ پریدن به رود را
حسّ کسی که از پل ات افتاده بود را
که ایستاده ام وسط ِ نقطه ی خطر

از من بگیر حالت وابستگیم را
مثل ِ شب ِ کش آمده پیوستگیم را
بیرون کن از تمام تنم خستگیم را
دست مرا بگیر به خواب خودت ببر

از من بگیر حالت یکدندگیم را
هم شعر، هم شعور نویسندگیم را
تنها امید ِ مانده ی در زندگیم را
از من بگیر، از من ِ تنهای در به در...

فاطمه اختصاری
 
  • لایک
امتیازات: lys

شانا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
13,434
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
پزشکی
به کسی که عاشق توست
بگو
هر روز
با زیباترین تعابیرجهان
بیدارت کند
من اینجا هر شب
تورا
با زیباترین تعابیر جهان به خواب می سپارم.....
کامران رسول زاده
 

mhmmdshirazi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
840
امتیاز
2,453
نام مرکز سمپاد
شهید Helli
شهر
tehran
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
:دی خواب موندم!!
دانشگاه
دانشگاه امیر کبیر
رشته دانشگاه
مهندسی مکاترونیک
تلگرام
اینستاگرام
اشک رازی‌ست
لب‌خند رازی‌ست
عشق رازی‌ست

اشکِ آن شب لب‌خندِ عشق‌ام بود.



قصه نيستم که بگويی
نغمه نيستم که بخوانی
صدا نيستم که بشنوی
يا چيزی چنان که ببينی
يا چيزی چنان که بدانی...

من دردِ مشترک‌ام
مرا فرياد کن.



درخت با جنگل سخن‌می‌گويد
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن‌می‌گويم

نام‌ات را به من بگو
دست‌ات را به من بده
حرف‌ات را به من بگو
قلب‌ات را به من بده
من ريشه‌هایِ تو را دريافته‌ام
با لبان‌ات برایِ همه لب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌های‌ات با دستانِ من آشناست.

در خلوتِ روشن با تو گريسته‌ام
برایِ خاطرِ زنده‌گان،
و در گورستانِ تاريک با تو خوانده‌ام
زيباترينِ سرودها را
زيرا که مرده‌گانِ اين سال
عاشق‌ترينِ زنده‌گان بوده‌اند.




دست‌ات را به من بده
دست‌هایِ تو با من آشناست
ای ديريافته با تو سخن‌می‌گويم
به‌سانِ ابر که با توفان
به‌سانِ علف که با صحرا
به‌سانِ باران که با دريا
به‌سانِ پرنده که با بهار
به‌سانِ درخت که با جنگل سخن‌می‌گويد

زيرا که من
ريشه‌هایِ تو را دريافته‌ام
زيرا که صدایِ من
با صدایِ تو آشناست.

احمد شاملو
https://www.tarafdari.com/sites/def...tent-video/786921/shq_mwmy_mp4_1439087702.mp4
 

:-|

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
471
امتیاز
8,078
نام مرکز سمپاد
frz1
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
من دلم تنگ شده ،فاجعه را میفهمی ؟!
عمق دلتنگی و این حال مرا میفهمی؟

چون درختی که بریزد همه ی بار و برش
شده ام مضحکه ی صاعقه ها ،میفهمی؟

رو به موتم همه اینگونه به من خیره شدند
منم آن روح سراسیمه رها ،میفهمی ؟

قهر تو برده مرا تا درکاتی دیگر
شده ام کافر و مغضوب خدا، میفهمی ؟

گر خداوند بپرسد که چه می خواهی تو
من بگویم که تو را، باز ترا میفهمی ...؟

#مریم جلالوند
 

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,699
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
مجنون و پریشان تو ام دستم گیر
سرگشته و حیران تو ام دستم گیر
هر بی سر و پای دستگیری دارد
من بی سر و سامان تو ام دستم گیر

مولانا
 

@@sin

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
2,240
نام مرکز سمپاد
احمدی روشن
شهر
قروه
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
شیمی
رشته دانشگاه
پزشکی
اگر هست مرد از هنر بهره ور
هنر خود بگويد نه صاحب هنر
اگر مشک خالص نداري مگوي
ورت هست خود فاش گردد به بوي
به سوگند گفتن که زر مغربي است
چه حاجت؟ محک خود بگويد که چيست​
#بوستان_سعدی_بزرگ

 

*Reihan*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
578
امتیاز
7,415
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خوی
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
بیا مــرا بــتــراش ای تـنـم به دستانت
به بت سرای دلت در شبان رویایی
بیا مرا بتراش تا سحـر مرا بتراش
به لمس و بوسه و ناز و نیاز و زیبایی

بیا مـرا بتراش از حریر و ابـریشم
به بسـتر شب تنهایی سوز عریانـت
به شـوق پـنجه کشیدن ز پای تا به سرم
چـو نور وسوسه ی شمع ذوق چشمانت

ز بوسه ریز لبانت ببـار گــل به تنم
شـراب تشنگی عشق در گلـویم ریز
بـبـر دلـم بـه ســر بـال های مـژگـانت
به جـذبه های نگاهت ز خود فرویم ریز

بکش مرا به خم و پیچ های آغوشت
به کوره نفــسـت آتشم کن، آبم کن
میان عشق قـوی پنجه دو بازویت
بگیرم و بـفشار، بشکن و خرابم کن

# بهار سعید
 

mobin9898

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
374
امتیاز
10,168
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی سنندج
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
سنندج
رشته دانشگاه
پرستاری
خیلی وقته نفساتو کم دارم واسه من آخه مثل تو کی میشه
آخه کی مثل تو پاک مهربون واسه من مثل فرشته ها میشه
تو یه احساس عجیبی که برام معنی سادگی و نجابتی
تو یه احساس قشنگی تو برام تو برام یه عشق با شرافتی
نزار بمونم تو کما به قلب من نفس بده
زندگی و فقط نشاط به من می تونه پس بده
نزار تو سایه های شب بدون تو تموم بشم
بیا تو دستم و بگیر هر چی بخوای همون میشم

(نزار بمونم تو کما حمید عسکری )
 
بالا