اولین آشپزی

sara-s

panda^^
ارسال‌ها
396
امتیاز
5,131
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
1403
با تخم مرغ شروع کردم و روغنش خیلی زیاد بود و نمکش:) کمی هم ته گرفت:))
فکر کنم هشت نه سالم بود
ولی نسبت به اولین بار خیلی هم بد نشده بود:-″
 
ارسال‌ها
859
امتیاز
8,142
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
این خاطره مالِ من نیست:(یکی از دوستای دانشگاهم)
دوستم میخواسته با این پودرهای آماده؛ کیک درست کنه
چون تو عمرش دست به سیاه سفید نزده بوده؛از روی جعبه پودر کیک دستور رو میخونه
متاسفاته سه چهارم لیوان رو میخونه:سه چهار لیوان:/
نتیجه ایشد شده که ۴لیوان آب ریخته+۳لیوان روغن
 

..Mehrab..

استــاد بـــزرگ
ارسال‌ها
578
امتیاز
9,669
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 2
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
فک کنم 10 یا 11 سالم بود مامانم مرغ پخته بود رفته بود بیرون و غذا رو ب من سپرده بود و گفته بود غذا بسوزه کلتو میکنم..
منم گفتم باشه و رفتم پشت کامپیوتر ک بازی کنم..
ی یک ساعت بعد دیدم یکم بو سوخته میاد ..
رفتم تو اشپزخونه در قبلمو ک باز کردم کل خونه پر دود شد...:))
از ترس غذا رو ریختم سطل اشغال یکم مرغ از فریزر در اوردم انداختم تو ی قابلمه دیگه توشو پر اب و پیاز کردم هرچی ادویه هم داشتیم از هرکدوم یکم ریختم...:D
مامانم اومد فهمید سوخته ولی هیچی نگفت غذامم بد نبود ناموسن:-"
 
آخرین ویرایش:

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,984
امتیاز
44,526
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
کوکو سیب زمینی بود، که از بس حین برگردوندن خرد شده بود بیشتر شبیه پوره سیب زمینی بود:)

ولی نیمروهام به دلیل راحت جدا شدن از تابه و به اصطلاح مشهدی: جُغ جُغی بودن، خیلی شهرت دارن:)
 

Asaliiiii

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
791
امتیاز
5,366
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه ۲
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1401
10 سالم بود فکر کنم...اولین چیزی که درست کردم تخم مرغ بود که انصافا خیلی خوب شده بود :)
 

هـــدا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
494
امتیاز
10,399
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تربت جام
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
16 سالم بود مامان بابام سفر بودن اینقد هر روز فست فود خورده بودیم داشتیم میمردیم بعد مجبور شدم از تو دستور نت دمی گوجه درست کنم
منم دیدم هرچی اب میریزم برنجاش سفته خلاصه کلی اب ریختم و هی هم میزدمش نمکم یادم رفت -_-
اخرش شبیه شله زردی شد که توش گوجه و سیب و زمینی و گوشت باشه :))

فرداش رفتیم خونه مامان بزرگم از گشنگی نمیریم،داداشم داشت از دست پختم بد میگفت . مامان بزرگم گفت نوش جونت بالاخره باید از یه جا شروع کنه تا یاد بگیره و دیگه هرگز آشپزی نکردم :)
 
بالا