اولین آشپزی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع nasrin.z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اولین آشپزی

اولین اشپزی من خورشت به الو بود ( اقا اعتماد به نفسو )

گوشتاش نپخته بود ابشم زیاد بود
کلا رفت سطل اشغال
 
پاسخ : اولین آشپزی

یادمه اولین باری که برنج میخواستم درست کنم یادم رفت نمک بریزم :-"، همین که برنجا رو آبکش کردم تازه یادم اومد ! خلاصه دوباره گذاشتم آب جوش اومد و برنجا رو ریختم توش و نمک ریختم بعددوباره آبکش کردم. ((: مامانم خونه نبود خداروشکر و نفهمید. ((: :>
الانم گاهی اوقات یادم میره نمک بریزم. :-"
 
پاسخ : اولین آشپزی

استانبولی درست کردم نصفش دون بود و نپخته بود نصف دیگش شفته.بعد ها فهمیدم باید وسطاش برنجو هم زد.
ولی پیتزا های خوشمزه ای درس میکنم :D
 
پاسخ : اولین آشپزی

اولینش دسر بود >:D< ژله بستنی
ژله درستیدیم روشم بستنی کاکائویی ریختم! 8-}
ژله توت فرنگی با بستنی شکلاتی :P
انقدم خوشمزه شد روشم خامه ریختم :))
بعدم اسمارتیز و پاستیل
بعدم شکر(دیگه خیلی جوگیر شدم)
نمی دونم چرا هیچ کس تمومش نکرد?
آیا سه قاشق پر شکر روی ذغال اخته ی ترش!!!!!!!!!!روی ژله بستنی تغییری در مزه ایجاد میکنه?
خودم که فکر نمیکنم :-w
بار دوم آب پرتقال طبیعی :(
همه ی پرتقالای موجود رو پوست کندم بعد با انگشت فشردمش :-\
از هر پرتقال چهار قطره میومد
بعد یک ساعت انواع پوسته یعنی پوست پرتقال نه ها.....لو چیزی که وقتی آب یک تکه رو میگیری باقی میمونه :-[
رو هم تلنبار شده بود
توش نمک ریختم :-s
این همه زحمت کشیدم آخرم مامانم لب نزد B-)
بابامم خورد و اینجوری بود وقتی ءب پرتقال رو دید ;)
وقتی خورد :-&
بعدش :)خیلی خوب بود عزیزم!
 
پاسخ : اولین آشپزی

من کلن غذا میخوام گرم کنم میسوزه دقت کنید فقط میخوام گرم کنما :D
تخم مرغم بار اول که خواستم بشکنم دستم رفت توش و مجبور شدم بندازمش دور :D دیگم امتحان نکردم اینکارو نمیدونم بلدم الان یانه
اولین بارم که خواستم برنج درست کنم بعد این که برنجارو ریختم درشو گذاشتم سر رفت :D
سیب زمینی هامم روغنشو خیلی دیر ریختم :D
من خوابگاهی خواهم شد.......
 
پاسخ : اولین آشپزی

اولین با می خواستم سیب زمینی سرخ کنم اما نمیدونم چیکارشون کرده بودم که همشون به هم چسبیده بودن

یکبارم که برای اولین بار خواستم نیمرو درست کنم یکم بیشتر رو گاز موند و تهش سوخت :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : اولین آشپزی

یادم نیست واقا کی دقیقا
اما اولین باری که خودم تخم مرغ و شکستم یادمه
رفته بودیم ویلای پدر جون بد نصفه شب گشنم شد دوتا تخم مرغ شکوندم گذاشتم رو ذغالا پخت
خیلی با ترسم شکستم حتی واسه این که تخم مرغا رو بر دارم پامو گذاشتم طبقه اول یخچال
 
پاسخ : اولین آشپزی

فک کنم اولین بار برنج پخته بودم :D
البته یه کوچولو غیر قابل خوردن بود :) :)
مامانم وقتی از بیرون اومد درشو برداشت گفت این چیه :| :|
منم گفتم ههه برنجه دیگه :)
(البته بگم می شد ازش به عنوان چسب قطره ای استفاده کرد!به قول مامانم می زدی به دیوار میچسبید :-&)
هعی.....
تا غروب داشتم دیگ رو با سیم ظرفشویی می سابیدم آخه تهش سوخته بود :(( :(( :(( :(( :((
 
اولین آشپزیم ماکارونی بود...خب میشه گفت بد نشد!:D:-"
فقط بسی زیاد درست کرده بودم...ینی مثلا تا دو روز همش ماکارونی خوردیم:)):D

ولی قبل از ماکارونی،تخم مرغ و سیب زمینی هم درست کرده بودم...ولی خب سوزونده بودمشون!:-":-":)):D
 
می خواستم ماکارانی درست کنم که در اولین مرحله سیب زمینی هارو سوزاندم واین اولین آشپزی من بود.
 
ماکارانی بود (۱۰ سالگیم)
کامل سوخت اتیش گرفت
بعد خونه پر از دود شد
و ی گردگیری افتادیم....
ولی تجربه های بعدی بهتر بود
 
فلافل :)) خیلی خوب شد ازون به بعد اکثر چیزا رو درست کردم و همشون هم خوب دراومدن کلا دستم نمک داره برا غذا خودم هم آشپزی رو دوس دارم :| اگه این کنکور نبود الان سرآشپز بودم :|
 
اولین بار ی برنج درست کردم هم شفته بود هم شور با این حال بازم با اعتماد بنفس می خوردم
ابجیم اومد سر سفره ی نگا به قیافه برنج کرد گفت کی غذا رو درست کرده گفتم من
بعدش اشپزخونه رو ترک کرد و بعدش مامانم و بعدش بابام
و من ماندم و غذام:-<:-<
چون اسراف نشه بردیم روستا ریختیم جلو مرغا ولی اونا هم نخوردن:D:D
 
اولين بار كه غذا درست كردم......................حواسم نبود سيبا را با آبهاي تو كاسه ريختم تو ماهيتابه ،ماهيتابه را آتيش زدم....................................بعد اومدم كوكو درست كنم دستم خورد به ماهيتابه كوكو را انداختم بال چسبيد به هود......... :)
اما بعدش خوب پختم همه چيا.............فيلم كره اي مي ديدم مي اومدم ميپختم.... :)
 
اما بر خلاف تصورم اولین آشپزی ام خوب بود ماهی درست کرده بودم خیلی هم خوش مزه شد
 
من از قبلشم نصفه نیمه کمک مامانم میکردم ولی پارسال خونه عزیزم بودم تازه از حموم اومده بودم دیدم صدای جیغ و هوار میاد
بعد فهمیدیم همسایه شون که خیلی ساله باهم همسایه بودن مرده
بعد عزیزمو بابابزرگم سریع لباس پوشیدن و رفتن کمک و خلاصه رسیدگی ب کارای جنازه چون بچهاش تهران بودن...
اونجا بود که من اشپزی کردنم گل کرد و سریع دست به کار شدم:))
اول مایه ماکارونی رو درست کردم بعد دیدم هر کاری میکنم ماکارونی پیدا نمیکنم:))
منم برنج گذاشتم کنارشم سیب زمینی سرخ کردم
هیچی دیگه بعد اینکه ۶ ساعت تنهایی اومدن و سر غروب نهار خوردن و دوباره رفتن :|
ولی خب چون بار اولم بود مستقل برنج میزاشتم ترسناک بود چون اندازه پیمونه و اینکه برنجاشون چه قلقی داشت رو نمیدوستم:))
ولی خب خداروشکر خوب شد=)

پ.ن:بابابزرگم اولین دفعه بود همچین غذایی میخورد قیافش دیدنی بود:")
 
یعنی همه یه دور با ماکارونی پخش آزمایشی امتحان کردن:))
اولین غذایی که خونه درست کردم قیمه بود و حدود ۳۰ تایی ازش عکس گرفتم:))
یکی نیست بگه عاخه قیمه دیگه عکس نمیخاد ~:
 
املت سوخت...
 
چرا همه با املت شروع کردید؟
من با سیب زمینی سرخ کرده شروع کردم ؛ خوشمزه هم بود :-"
 
من به دليل جوگيريسم حادى كه اون روز داشتم براى اولين غذام اقدام به پخت فسنجان كردم و خب...
بتونه سياه تا به حال ديدين؟
 
Back
بالا