با تشکر از همهی کسایی که منُ کشیدن. دقت کردید که «همه» من رو با لباس مدرسه کشیدن؟ فکر کنم هویتم با لباس مدرسه تعریف میشه!
مهشید: خیلی دوست دارم نقاشیت رو. جدا امیدوارم اینطور باشه که میگی. خودم فکر نمیکردم لبخند زیاد بزنم ولی خوبه که اینطور فکر میکنی. :) زهرا: کاملا درست و با جزئیات! مخصوصا بندای کفشم و اون پیکسلِ روزشمار! کتاب بوستان هم که همراه همیشگی روزای المپیادم بود! ارغوان: عالی! به خودتم گفتم اینُ. قبل از اینکه بکشی این رو اصلا به این فکر نکرده بودم که چجوری بهت سلام میکنم! بعدش دقت کردم و کاملا مستفیض شدم. فقط کاش میگفتی این «سلام ارغوان» گفتن خوبه یا بد. :د علی: کاملا اینجوری شده که من با این ترول حس همزاد پنداری دارم! انگار دارم خودمُ نگاه میکنم مثلا. الناز: بسیار عالی! من عاشق اون جزئیاتیم که کشیدی! 2/9، فرهنگی، کتابا، فیلما ... عالی اصن. و اینکه دقتت رو تحسین میکنم! (اشاره به کشیده شدن جیبام وقتی دستم رو میذارم توش. ) ریحانه: بَه، کلاس ادبیات، شازده کوچولو، گلُ بلبل. هلیا: بله، میبینم که دغدغههای ذهنیم هم به خوبی مطرح شده. فقط اینکه مقنعهم رو اینجوری کشیدی یاد خاله قزیُ این صُبتا افتادم. آرام: شیر! پیکسلِ روزشمار هم که حضور داره. مرسی خیلی خوبه. نسترنّگار: تحسینتون میکنم در الگوبرداری از عکس واقعی! عالی. شکیبا: دقیقا برچه اساسی فکر کردی من باید عاشق پفک باشم؟ بعد اینکه آیا من یک انسان 4 انگشتیم؟
سحر: مرسی فقط اینکه به شدت حس غول بودن بهم دست داد. شک کردم به خودم اصلا.
در کل فکر کنم نقاشی الناز و زهرا از همه بیشتر شبیهم بود. ولی همهش یه جوری قشنگ بود و دوسشون داشتم.
علی بدون ِ چشم... " تصور ِ الانمه"
قرینگی ـم خوب نیس نتونستم یه چشم ِ خوب بذارم!
پس از دقایقی که فک کردم نه اینطوری شبیه ِ دزدان دریایی میشه ُ اما به اون اندازه جذاب نیس!
گفتم خراب کنمشُ...
مثلا نور انداختن تو چشش اینطوری شده :د
اینم تصور ِ قدیمام بود وختی بچه ها می گفتن عرب ِ ! بعد من فک می کردم سیاهُ قلدرُ مو فرفریه!
البته این تصویر یه آدم ِ واقعیه که من تو کلاس از رو مجسمه ـش کشیدم... :د
http://upload.tehran98.com/img1/oqa0gdmt95mmslxp3ndg.jpg
× اصلاح شد !
راستی یادم شد بگم رو اون مارک ِ کلاهه نوشتم black death! :د
اصرار کردن که من باز دست به قلم شم...![nb]همچنان معتقدم که داریم شعبانی رو به سمپادیا میاریم، جذابی اصا [/nb]
+نقاشیم بــــد نیست ولی مشکل اینه که همه رو یه شکل میکشم
*این الیه وقتی که من سعی میکنم نقاشی بکشم: (صورت سیختر و باریکتر، ولی دیگه باید کلشو پاک میکردم حوصله نداشتم )
*ولی در کل الی این پایینیه، نیازی به نقاشی و اینا هم نیست:
فرزندانم،نسترنونگار، از تِمِ اَبسترَکتِ خوبی استفاده کردید که منُ یادِ نقّاشی های هیتلر میندازه درود بر شما . هِیل دِ توینز حتی فاتــــمه از تو هم راضیم فقط جدیدآ بیشتر میخوابم چشمام اونقدرا هم قرمز نیست دونههای برف هم اونقدرا درشت نیستن بهخدا ! اسمش در رفته فقط
دُکـتـُر جان سبک کوبیسم رو در اثرت کاملآ میشه حس کرد[nb]اسمایلی اینا [/nb] ! فقط اینایی که کشیدی بیشتر به بوی موی عمهی یار شبیهه تا خودش بازم خوبه راستی فرش اُتاقم پرز نداره فاطیما وجدانآ اون آخریه چیه خُب ؟ آدم یادِ جِن میافته! وحشتناکه اصن ! بقیش خوبه اما ، راضیم یه ذره جوونن فقط دربارهی اون چشم هم چیزی نمیگم
مجید از ریش راضیم بقیشم تو یاهو بت گفتم مناسب کانون همری دوستان نیس که بگم بت
مریم اصلاحات و اینا خیلی بوده ظاهرآ با توجه به شلوغی سرت خوب کشیدی بازم بکش
ممد : کلاه صورتی با کفش سبز ؟! جوکر فیسم الان (پوکرفیس بسیار بیرحمانه را جوکر فیس گویند) . اما صرف نظر از رنگ ها این یکی نزدیک ترینه به واقعیت
پ.ن1: خیلی هنر به خرج دادم دیگه بهتر از این نتونستم
پ.ن2: یکم تقلب هم کردم البته
پ.ن3: این نقاشی خیلی ارزش معنوی داره! چون فردا 2تا امتحان دارم به جای خوندن نشستم نقاشی کشیدم
عــ ـه وایستین .... من مامانم نذاشت دیشب دست به پی سی بزنم
اینم نقاشی ـه من
پ.ن 1: سر زنگ زمین استفاده مفید از وقت رو انجام دادم
پ.ن 2: کلی بهت فحش دادم که اینکارو انداختی گردنم
پ.ن 3: دفتر مورد نظر ماله H!T ـه
پ.ن 4: مداد طراحی ماله ДNΛH!TΛ ـه