ببخشید! میای باهم دوست شیم؟

خِیزَران

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,887
امتیاز
38,507
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهر ستاره ها
سال فارغ التحصیلی
2020
من بیشتر رفیقام رو با قدرت عمل و مکالمه جذب کردم نمیدونم چرا از همون چهار پنج سالگی جمله میای دوست شیم برام جالب نبود
 

علی.

لنگر انداخته ⚓⚓⚓⚓⚓
ارسال‌ها
216
امتیاز
771
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای ۱
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1401
هیچ وقت نگفتم "ببخشید" یا "میای با هم دوست بشیم؟"
یه سلام می کنیم یه چیز مشترک رو بهش می پردازیم از همون لحظه دوست حساب میشیم حالا بسته به مدت زمان و عمق اشتراکات دوست صمیمی هم میشه
 

victor:/

vIctor is loser:/
ارسال‌ها
76
امتیاز
422
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 8
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1402
من از هر کجا ک رد میشم به همه میگم میای با من دوس بشی (عین بچه های 5 ساله)

مثلا پیر زنا سگ و گربه سطل اشغال درخت خیابون پیرمرد و ...

ولی من میگمو هیشکیم ب حرفم گوش نمیکنه :D
 
آخرین ویرایش:

hypnos

کاربر فوق‌حرفه‌ای
کنکوری 1404
ارسال‌ها
835
امتیاز
15,694
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
مدال المپیاد
نقره‌ی ادبی
اولین بار پنج ساله بودم که به دختر دوست مامانم گفتم. دو سال از من بزرگتر بود و حالا هم ارتباط چندانی جز سالی یه بار سلام و علیک نداریم. ولی بیشترا وقتی اینو به کار میبریم که سنمون کم باشه. وقتی بزرگ شدیم میتونیم از محیط اطرافمون مثله مدرسه و دانشگاه و...... دوست انتخاب کنیم. من به شخصه دوستی ندارم که باهام صمیمی باشه. چون ذاتا آدم تو داری هستم ولی دوست صمیمی که برات مثل خواهر یا برادرت باشه خیلی نایابه
 

Black_Rose

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
266
امتیاز
2,801
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرِ دور
سال فارغ التحصیلی
1403
جالبه،بهش اهمیت نداده بودم تا حالا...
من قبلا همبازیام داداشم و پسر خاله هام و چنتا دختر همسایه و دوستان بودن،هیچوقت تنها نبودم،با بچه های فامیل که دیگه اینجوری دوست بودیم،دوستامم که بودن و خانوادگی...ولی ژادم نمیاد،شاید منم به کسی گفته باشم میای با هم دوس شیم
 

Helios Sam

Helios :)
ارسال‌ها
2
امتیاز
10
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1402
اولین بار وقتی 5 سالم بود
تا جایی که یادمه...
به دوست کلاس زبانم
 

ABOLFAZL_R

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
198
امتیاز
1,391
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
سال فارغ التحصیلی
1402
بنظرم این جمله اشتباهه
ادما با علاقه و رفتار و گذشت چن مدت باهم بودن بطور خودکار باهم اخت میشن و این دوستی هایی ک به این روش آغاز میشه بنظر من پایداری زیادی نداره
 
ارسال‌ها
1,750
امتیاز
23,630
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
یه مرحله دو ادبی :)
دانشگاه
UMSHA
رشته دانشگاه
ANS
پیش دبستانی
مریم.ر که تا سوم با هم بودیم بعد رفتش یه جا دیگه:(
رفتم گفتم سلام میایی با هم دوست شیم؟ گفت آره بغل دستی بودیم سه نفر رو نیمکت بودیم یکیشونم یه پسری بود مهدی فکر کنم با اونم دوست بودم
الان از مریم خبر ندارم :|
اون روز مامانم پسره رو دیده میگه عه اون همکلاسیته و اینا گفتم مادر من میخای برم بگم سلام من دوستت بودم ؟؟:))
الان که فکر میکنم میبینم من دیگه به کسی این جمله رو نگفتم حتی درست یادم نمیاد اون موقع همین رو گفتم یا نه همینجوری دوست بودیم (سلطان حافظه :)))
بیشتر بهم میگفتن دوست شیم و بغل هم بشینیم ؟ منم میگفتم اره
من اینجوریم که با همه دوستم ولی با هیشکی صمیمی صمیمی نیستم چون مدت زیادی پیش هم نمی مونیم
(مدرسه ها و انتخاب رشته و اینا )
حرف میزنیم و بعد میبینیم عه دوستیم :))
 

sara-s

panda^^
ارسال‌ها
392
امتیاز
5,088
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
1403
خب یادم نمیاد به کسی این جمله رو گفته باشم یا نه چون من اکثرا میرم و با یه سلام خوبی و اینجور چیزا شروع میکنم و با بقیه حرف میزنم،بعدش اگر صحبتمون چندین روز ادامه داشت و دیدم میتونیم دوستای خوبی باشیم این ارتباط رو ادامه میدم،گاهی اوقات هم نمیدونم چجوری میشه که با یکی دوست میشم،مثل دوستای صمیمی امسالم،یهو دیدم شدن جزو بهترین دوستام و هر چی فکر کردم یادم نیومد چجوری شد،حتی اونا هم یادشون نبود/=
 

PashMack

به دنبال بستنی
ارسال‌ها
434
امتیاز
8,139
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
مدال المپیاد
فعلا برنز نجوم
هیچ وقت از کسی نپرسیدم چون کلا آدمی نیستم که بخوام به کسی بگم میای با هم دوست شیم
به خاطر غرور نیست به خاطر خجالتی بودنمه
ولی یه بار کلاس پنجم ابتدایی، روز اول مهر، یه دختره تازه اومده بود مدرسه مون (دوست صمیمیم الان)
برگشت بهم گفت
دختر خانووم، میای زنگ تفریح با هم بریم؟
و این تو کلاس پنجم یه مقداری بچه گونه و باحاله البته
البته خودمم خوشم اومده بود ازش چون ریزه میزه بود، هیچ کسی هم نداشت، البته یه دختره بود که با هم از اون مدرسه اومده بودن ولی خیلی دوست نبودن، اسم دختره هم نگار بود
وقتی رفتیم زنگ تفریح قبل از هیچ حرفی برای آشنایی برگشت گفت نگار میخواد باهات دوست شه ولی روش نمیشه بهت بگه
منم گفتم عه چرا
خلاصه ما سه تا دوست شدیم با هم در حد صمیمی با چند تا دیگه از بچه ها
اما نگار بعد یه مدت ما رو ول کرد رفت با یکی دیگه دوست شد
الان من با اون دختره صمیمیم
با اون گروه دیگه که با هم بودیمم صمیمیم
اما اون دختره با اون گروهه، خییییلی جور نیستن
 

SARA.MA

♧♢♡♤
ارسال‌ها
217
امتیاز
5,685
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
Al
سال فارغ التحصیلی
1441
من نمیگم ولی میشنوم(مخصوصا تو پارک)
بچه5ساله برمیگرده میگه با من دوست میشی بریم بازی کنیم:|:))
گااااااااد:)):)):))
 

Nzr.f

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
82
امتیاز
314
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
داراب
سال فارغ التحصیلی
1400
هیچوقت مستقیما چنین چیزی نگفتم به دلیل کم‌رویی، غرور، یا هرچیز دیگه
اکثر مواقع بقیه باهام دوست میشن تا من با بقیه:-??
 

Sarin84

کاربر فعال
ارسال‌ها
67
امتیاز
226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان بوشهر
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
1402
یادش بخیر ، بچه گیا چقد راحت دوست پیدا میکردم:( با گفتن همین یه جمله پرسشی کوتاه ، پنج تا از بهترین دوستای دوران دبستانمون پیدا کردم ، ولی از کلاس هفتم انگار همینطوری شانسی بود... یهویی جذب هم میشیم.
این جمله برای کلاس اول دومیا یا کوچیک تر خوبه... بعد یه سنی کلیشه ای میشه
 

بابونه.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
977
امتیاز
21,990
نام مرکز سمپاد
تنگ ماهی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1401
من اصلا ازین حرفا نمیزدم برای آشنایی
اولش یکم در مورد خودمون میگفتیم یخ‌مون آب شه تا چندروز همین منوال بود
بعدشم دوست بودیم همین:-"
 
ارسال‌ها
1,902
امتیاز
14,084
نام مرکز سمپاد
شهید حقانی
شهر
بندرعــباس
سال فارغ التحصیلی
1392
از یه سنی به بعد دیگ نمیشه انگار با هیشکی دوست شد...و چقدر بده این اتفاق....انگار ادم بزرگا نسبت به هم گارد میگیرن....خیلیا واسه منفعت میخوان دوستای جدید رو....و خب ادم ها تنها تر و تنهاتر میشن....
 

!..Saman

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
248
امتیاز
1,266
نام مرکز سمپاد
Helli 1
شهر
Arak
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
علوم پزشکی آزاد تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
من اصلا ازین حرفا نمیزدم برای آشنایی
اولش یکم در مورد خودمون میگفتیم یخ‌مون آب شه تا چندروز همین منوال بود
بعدشم دوست بودیم همین:-"
اره . منم اصلا به روی خودم نمی اوردم و اروم اروم شروع میکردم با طرف صحبت های ریز داشتن :D :-"
 
ارسال‌ها
1,616
امتیاز
13,279
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
دانشگاه یزد
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
من بچه شر و زبون بازی بودم واسه همین از این کارا نمیکردم معمولا همه خودشونو بهم میچسبوندن و منم فک میکردم میخان خراب کاریامو از زیر زبونم بکشن همشونو میفرستادم پی نخود سیاه(اعتماد به نفسو :)) ) ولی من و امید و امیر باهم تو مهد کودک یه پسره که ادعای لاتیش میشد و زدیم بعد از اون باهم دوست شدیم امیر که رفت ولی هنوزم امید صمیمی ترین دوستمه...
 
بالا