ببخشید! میای باهم دوست شیم؟

armin_att

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
516
امتیاز
12,843
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهر ری
سال فارغ التحصیلی
1398
رشته دانشگاه
تقریبا برق
حرف زدن که سخته ولی آهنگ همیشه بهانه خوبی برای شروع صحبت بوده...
بعدش میکشونی بحث رو به موضوعات مورد علاقه اون فرد ، سوال میپرسی و « عه چه جالب اتفاقا منم فلان » و ... ((((:

« آدم جالبی هستی ، میای با هم بیشتر حرف بزنیم؟ » هم شاید مفید باشه ، نمیدونم. هیچ وقت انجامش ندادم.



+ اما فکر میکنم بصورت خیلی اتفاقی افراد همدیگه رو جذاب میابن و با هم دوست میشن.
بدون اینکه طرفین کار خاصی انجام بدن...

+تو جمع ها بودن و ارتباط حضوری داشتن با ادما خیلی شانس پیدا کردن دوست رو برام بیشتر کرده تا چت و اینا...
 
آخرین ویرایش:

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,984
امتیاز
44,520
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
به بچه ها اینو یگفتم تو پارک ولی اسمشونو نمی پرسیدم.

صداشون میزدم دوووستم! دوووستم!
 

صوراسرافيل

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,426
امتیاز
8,551
نام مرکز سمپاد
علامه حلى
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
معمولا بيشتر اين جمله رو ميشنيدم از بچه ها
خب دلمم نميومد ردشون كنم،با اينكه برام مسخره بود ولى يه نيم ساعت تو پاركه باهاشون يه فوتبالى بازى ميكردم و مى رفتم
وقتى به ادم اينجورى ميگن ديگه نميتونه رد كنه!
 

ShAkIbA08

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
145
امتیاز
3,644
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1403
هیچوقت این جمله رو نگفتم:-"
همیشه درخواست از طرف مقابل بوده
یا هیچکدوم
با دوستای صمیمی الانم هم همینجوری آشنا شدم
من خودم اینجور وقتا اصلا طرفو آدم حساب نمیکردم:))
خیلی بده ولی خب اینجوری بودم دیگه...
درکل خودمو خیلی میگرفتم
همه دوستیام اینجوری شروع شده که طرفو زیرنظر گرفتم بعد تصمیم گرفتم باهاش همراه بشم
ولی الان اگه کسی همچین جمله ای بگه
با اینکه سخته ولی رد میکنم احتمالا
چون خیلی لوس و بچه گانس:|
می یی بی هیم دیست بیشیم:|
#لوس_نباشیم
 

Chillax

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
260
امتیاز
2,091
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 3
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1405
تو پارک محلمون!
یه بچه رومخ بود که میرفت به همه میگفت میای با هم دوست شیم؟
انگار که یجور شراکت بود برای یه روز، بعدشم میرفت خونش و دیگه هیچوقت نمیدیدیش
حتی اسم همدیگه رو هم نمیدونستیم! میگفتیم دوستم! دوستم!!!
با هم میرفتیم اینور اونور به بقیه بچه ها میگفتیم میای با هم دوست بشیم؟
سه چهار نفر شدیم آخرش، آخرشم نفهمیدیم اسم هرکدوممون چی بود، کجا زندگی میکردیم.
یه لذتی بود که خیلی سریع میگذشت
 
بالا