اینه ک ب یکی وابسته بشم و طرف رو با تمام وجودم دوست داشته باشم ولی این رابطه دوطرفه نباشه
در کل از شکست تو مسائلی ک خیلی برام مهمه (مثل رابطم با افرادی ک خیلی دوستشون دارم) خیلی میترسم چون شخصیت آدم رو ب سمت عدم روراستی سوق میده
همیشه این ترسو دارم که سی و خرده ای سالم باشه و مثل خیلی از آدمای اطرافم بی هدف و دچار روزمرگی شدید باشم و ببینم دارم یک زندگی فوق العاده خسته کنندرو بدون این که عاشق شغلم و اطرافیانم باشم فقط زندگی میکنم..
ارتفاع
تنهایی و از دست دادن عزیزان
از اینکه اونی که می خوام نشه و بعد ۲۰ سال یه زندگی کسل کننده داشته باشم
از اینکه از بهترین سال های زندگی ام لذت نبرم و بعدا حسرت ش رو بخورم
اینکه وقتی بزرگ شدم،وقتی که به پشت سرم نگاه کنم ببینم از زندگی به اندازه اش لذت نبردم،شاد نشدم،محبت نکردم،مهربونی نکردم،بخشش نکردم،قدر عزیزانمو ندونستم،رفاقت نکردم و در یک جمله: آدم خوبی نبودم...
آب،مخصوصا آب سرد خیلی وحشتناکه،البته آب باحجم زیاد،از حشرات هم،مخصوصا سوسک مخصوصا سوسک بزرگ و سیاه...(از اینکه یه نفر بهم بگه دختر،مثلا دختر خوب،یا دختر جان هم متنفرم)