بزرگترین ترس شما

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع جنا
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ترس از اینکه دنیام الکی باشه.
از بوجود اومدن تردید در کارایی که همیشه می خواستم انجام بدم.
از فراموشی.
از همه ی ادم ها
و از سوراخ(نخندین می دونم خیلی احمقانست ولی خب یه فوبیاهه دیگه)
از ماشینی که پنجره هاش همه تا ته بازن و از اتاقی که درش بازه هم خیلی حس خوبی ندارم
از حرکات آروم و تکراری
 
آخرین ویرایش:
از دست دادن همین خوشی های زندگیم
اینکه یهویی دورم خلوت شه و تنها شم
 
پیر شدن و ناتوانی
در واقع از اینکه برای برطرف کردن نیازهام به دیگران وابسته بشم خیلی میترسم
 
اینکه آخرای زندگی کوتاهم اینو حس کنم ک ازش لذت نبردم
 
چشامو از دست بدم...

دستام قطع بشن ....

زهرا نباشه ...

ارتفاع...

از خدا دور بشم...
 
از دست دادن کسایی که دوسشون دارم
 
من کلا از هرچی که ی سرو گردن از خودم بلند تر یا بزرگتر باشه میترسم:D مثلا تیر برق:Dهیچ وقت نتونستم کنارش وایستم:Dیا مجسمه های بزرگ:Dاز صدای بلندم بدجور میترسم:Dکسی سرم جیغ بزنه تا ی ساعت تنم میلرزه از جامم تکون نمیخورم:D کلا از چیزای مسخره میترسم:D
 
حالا از دست دادن عزیزان و ارتفاع و اینا به کنار . کلا وحشتناکن.
ولی من همیشه از مشکل جسمانیی میترسم که آیندمو خراب کنه.
 
امتحان اقتصاد :-ss
هنوزم خوابشو میبینم
اولین دلیل اینکه هیچ وقت نمیخوندم چون زیاد بود
دومین دلیل اینکه بقیه هم نمی خوندن چون زیاد بود:))
حد اقل مثلا تاریخو بقیه میخوندن
 
علاوه بر از دست دادن عزیزان و سلامت جسمانیم
از دروغ گفتن دیگران به من و نقش الکی بازی کردن با من
امیدوارم هیچکس تجربش نکنه
 
دندونی که به هر نحوی حس بشه
 
۱.تو خواب بمیرم
۲.ارتفاع
 
اتفاقن چند روز پیش با بچه ها بحث همین بود...
یکی از تاریکی میترسید,یکی از عنکبوت,یکی از تنهایی...

ولی من حس میکنم بزرگترین ترسم,ترس از افرادیه که ناشناختن واسم و نمیشناسمشون.
یه حسی وجود داره که نکنه میخواد به من آسیب بزنه!

تا جایی که بشه برای غلبه بر این ترسم سعی میکنم افراد رو در جمع بشناسم,در یک جمع در کنار بقیه سعی میکنم اول سکوت کنم و رفتارای فرد رو ببینم و بشناسمش...
 
بالا آوردن:|
 
از جن و اینا که بگذریم( که دارم روش کار میکنم و موفق هم بودم تا حالا)
خیلی میترسم که آدمایی که دوستشون دارم بلایی سرشون بیاد
مثلا داداشم سرش ضربه خورده بود و کبود شده بود ، من میترسیدم خونش لخته بشه و ... :|
 
از اینکه روزی بشم مثل همونایی که الان ازشون متنفرم...
 
Back
بالا