zmaa
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 298
- امتیاز
- 3,526
- نام مرکز سمپاد
- سمپاد
- شهر
- تهران
پاسخ : تا حالا شده یادتون بره روزه این؟!
یه بار طبقه پایین بودیم بعد یه ظرف بزرگ پر از خیار هم مامانم شسته بود اونجا گذاشته بود بعد همه خونواده هم همون طبقه پایین بودیم این خیارا توی یه اتاق بود و همه توی اتاق دیگه نشسته بودن منم رفتم اون خیارا رو دیدم با خودم گفتم اگه ببیرم پیش بقیه که اونا هم بخورن بهم میگن برو از بالا بشقاب و نمک بیار و منم حوصله نداشتم برم پس نشستم همونجا 3 تا خیار خوردم بعد چهارمی رو گرفتم دستم رفتم پیش بقیه بابام گفت زهرا مگه تو روزه نیستی منم در حال خیار خوردن گفتم چرا روزه م گفت پس چرا خیار میخوری ..
من تازه یادم اومد روزه م. #-o..هیچی دیگه نشد چهارمین خیارو بخورم ولی بسی باحال بود
+ یه بارم کلاس پنجم بودم از مدرسه اومدم خونه مستقیم رفتم سراغ شیرآب حیاط نشستم کلی آب خوردم بعدش یادم اومد که روزه بودم
یه بار طبقه پایین بودیم بعد یه ظرف بزرگ پر از خیار هم مامانم شسته بود اونجا گذاشته بود بعد همه خونواده هم همون طبقه پایین بودیم این خیارا توی یه اتاق بود و همه توی اتاق دیگه نشسته بودن منم رفتم اون خیارا رو دیدم با خودم گفتم اگه ببیرم پیش بقیه که اونا هم بخورن بهم میگن برو از بالا بشقاب و نمک بیار و منم حوصله نداشتم برم پس نشستم همونجا 3 تا خیار خوردم بعد چهارمی رو گرفتم دستم رفتم پیش بقیه بابام گفت زهرا مگه تو روزه نیستی منم در حال خیار خوردن گفتم چرا روزه م گفت پس چرا خیار میخوری ..
من تازه یادم اومد روزه م. #-o..هیچی دیگه نشد چهارمین خیارو بخورم ولی بسی باحال بود
+ یه بارم کلاس پنجم بودم از مدرسه اومدم خونه مستقیم رفتم سراغ شیرآب حیاط نشستم کلی آب خوردم بعدش یادم اومد که روزه بودم