• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بهترین خاطره شما از خوابگاه

sampad20

کاربر فعال
ارسال‌ها
69
امتیاز
90
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
semnan
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مکانیک
سلام . با این که هنوز خودم نرفتم دانشگاه ( ولی از مهر می رم ها !!!! :D ( آخی بچه چه قدر خوابگاه نرفته ست !!!)) دلم می خواد هر کسی که تجربه زندگی خوابگاهی رو داره یکی از خاطره هاش رو که به نظرش جالبه برامون تعریف کنه . البته من به این دلیل این تاپیک رو زدم که دلم نمی یاد خونمون رو ترک کنم برم خوابگاه ... می خوام روحیه بدین :D
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

من دوبار خوابگاه رفتم خیلی جای خوبی نیست ولی قابل تحمله :D اتفاقات جالبی هم میفته یه نمونشو کسی خواست بگه که پ.خ کنم :D


پ.ن : الان که فکر می کنم می بینم هیچ خاطره ای از خوابگاه ندارم :-"

پ.ن : غلط کردم پست اسپمه :-"
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

من خوابگاهی نیسم اما خوابگاهیان را دوست دارم :D

یه دفه داشتیم دوچرخه سواری میکردیم با دوستام
بعد دوستم دوچرخه نداشت میخواسم بزنم زیر یکی بترسه دوچرخه رو بذاره :D
خو 3 ساعت بود داشت بازی میکرد
بعد رفتم نزدیکش تمرکزم رو اون بود و حواسم به کناریم نبود.یه دفه دسته دوچرخه رو زدم تو کمر یکی از همکلاسیام :O
کلا نابود شد بدبخت
دیگه از اینکه تو محوطه بودیم و این اخوندی که نماز میخونه و تعمیر کارا با همه نوع لباسی دیدنمون هیچی نگم بهتره :D
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

من به اونصورت تجربه خوابگاه ندارم اماواسه المپيادبسيج يه هفته رفتيم تهران!
کلااتاق ماکه خوابگاهوگذاشته بود روسرش،
کلاازکلاس ميومديم شروع ميکرديم شيطوني وسروصداتانصف شب!
بعدصبحآ که ميشدباجرثقيل بايدبلندمون ميکردن!اتاقاشلوغ پلوغ!
کلآروزاول من پتوموجمع کردم بعدديدم دوستان زيادي چپ چپ نگاه ميکنن!
ي روزم مامان يکي ازدوستام اومدکل اتاقومث دسته گل کرد!به عصرنکشيدهمونجوري شد!
کلافان بود...شب امتحان فاينال مابازي ميکرديم وميخنديديم!
بعدنفريک کنکورتجربي اومدبمون گفت آروم باشيد درس داريم :دي
 
  • لایک
امتیازات: ayda
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از ninja :
من به اونصورت تجربه خوابگاه ندارم اماواسه المپيادبسيج يه هفته رفتيم تهران!
کلااتاق ماکه خوابگاهوگذاشته بود روسرش،
کلاازکلاس ميومديم شروع ميکرديم شيطوني وسروصداتانصف شب!
بعدصبحآ که ميشدباجرثقيل بايدبلندمون ميکردن!اتاقاشلوغ پلوغ!
کلآروزاول من پتوموجمع کردم بعدديدم دوستان زيادي چپ چپ نگاه ميکنن!
ي روزم مامان يکي ازدوستام اومدکل اتاقومث دسته گل کرد!به عصرنکشيدهمونجوري شد!
کلافان بود...شب امتحان فاينال مابازي ميکرديم وميخنديديم!
بعدنفريک کنکورتجربي اومدبمون گفت آروم باشيد درس داريم :دي
این جور تجربه های خوابگاه مال خوابگاهیه که واسه یه دفعه ست!یعنی چند روز میرین خوش میگذره بر میگردین :D نه اینکه 9 ماه خوابگاه باشین!


خاطره خیلی زیاده!یه سریش غیر قابل گفتنه خب :D

پایان ترم فیزیک2 داشتیم. نمرات میان ترم همه مون در حدی افتضاح بود که داشتیم می افتادیم و زندگیمون بستگی داشت به اینکه پایان ترمشو خوب بدیم تا پاس بشیم :D ساعت 8 تا 10 امتحان فیزیکم داشتیم ساعت 11 تا 1 از 2 تا کتاب سنگین امتحان ادبیات!!!
از امتحان معادلات خسته و کوفته اومدیم نشستیم مثل... به درس خوندن واسه 2تا امتحانمون!خواب رو هم تعطیل کردیم!بعد شب شد و ما همه استرسسسسسسس که این همه درسو چه جوری تموم کنیم و اینا!بعد یهویی برق رفت :D آقا بچه های فنی شروع کردن گریه زاری :)) بعد دیدن همه گریه فایده نداره با دوستان سایر رشته ها که شاد بودن و داشتن دلی از عزای جیغ زدن در می آوردن همراه شدن:)) هرچی عقده جیغ داشتیم اون شب خالی کردیم یعنیا!!!
بعد یکی از بچه های جغرافیا که مال یکی از روستاهای دور افتاده جنوب بود و از اول راهنمایی خوابگاهی بود (مدرسه شبانه روزی میرفته)، اومده بود تو اتاقمون تا برق بیاد یه عالمه حرفای ترسناک زد :)) عجب شبی بود!!! من هم داشتم از ترس فیزیک قالب تهی می کردم هم از ترس حرفای این دختره!!!

شب قبلش هم بچه ها که تو محوطه خوابگاه داشتن درس میخوندن، یهویی یه پیرمده از حصارای خوابگاه پریده بود تو و همه جیــــــغ!!! پریدن تو ساختمون!!! بعد بهمون گفتن در اتاقاتونو قفل کنین و پنجره هارو هم ببندین :)) بعد در ساختمونم قفل کردن :)) یعنی زندانی کامل :D بعد آقاهه رو هم هرچی گشتن پیدا نکردن!!
بعد شب بعدش برق رفت :-" :-ss :D
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از مهســـــــــــــا :
این جور تجربه های خوابگاه مال خوابگاهیه که واسه یه دفعه ست!یعنی چند روز میرین خوش میگذره بر میگردین :D نه اینکه 9 ماه خوابگاه باشین!


خاطره خیلی زیاده!یه سریش غیر قابل گفتنه خب :D

پایان ترم فیزیک2 داشتیم. نمرات میان ترم همه مون در حدی افتضاح بود که داشتیم می افتادیم و زندگیمون بستگی داشت به اینکه پایان ترمشو خوب بدیم تا پاس بشیم :D ساعت 8 تا 10 امتحان فیزیکم داشتیم ساعت 11 تا 1 از 2 تا کتاب سنگین امتحان ادبیات!!!
از امتحان معادلات خسته و کوفته اومدیم نشستیم مثل... به درس خوندن واسه 2تا امتحانمون!خواب رو هم تعطیل کردیم!بعد شب شد و ما همه استرسسسسسسس که این همه درسو چه جوریت موم کنیم و اینا!بعد یهویی برق رفت :D آقا بچه های فنی شروع کردن گریه زاری :)) بعد دیدن همه گریه فایده نداره با دوستان سایر رشته ها که شاد بودن و داشتن دلی از عزای جیغ زدن در می آوردن همراه شدن:)) هرچی عقده جیغ داشتیم اون شب خالی کردیم یعنیا!!!
بعد یکی از بچه های جغرافیا که مال یکی از روستاهای دور افتاده جنوب بود و از اول راهنمایی خوابگاهی بود (مدرسه شبانه روزی میرفته)، اومده بود تو اتاقمون تا برق بیاد یه عالمه حرفای ترسناک زد :)) عجب شبی بود!!! من هم داشتم از ترس فیزیک قالب تهی می کردم هم از ترس حرفای این دختره!!!

شب قبلش هم بچه ها که تو محوطه خوابگاه داشتن درس میخوندن، یهویی یه پیرمده از حصارای خوابگاه پریده بود تو و همه جیــــــغ!!! پریدن تو ساختمون!!! بعد بهمون گفتن در اتاقاتونو قفل کنین و پنجره هارو هم ببندین :)) بعد در ساختمونم قفل کردن :)) یعنی زندانی کامل :D بعد آقاهه رو هم هرچی گشتن پیدا نکردن!!
بعد شب بعدش برق رفت :-" :-ss :D
مگه فنی ها با بقیه رشته های دانشگاه تهران تو یه خوابگاهن ؟
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از sampad20 :
مگه فنی ها با بقیه رشته های دانشگاه تهران تو یه خوابگاهن ؟
بهله!پس چی؟! یه دانشگاهه دیگه!کجا دیدین شما بچه های دانشکده های مختلفو از هم جدا کنن؟
خوابگاه علوم پزشکی البته با ما نیست.چون علوم پزشکی دانشگاه جدا حساب میشه
 
  • لایک
امتیازات: A.R.P
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از مهســـــــــــــا :
پایان ترم فیزیک2 داشتیم. نمرات میان ترم همه مون در حدی افتضاح بود که داشتیم می افتادیم و زندگیمون بستگی داشت به اینکه پایان ترمشو خوب بدیم تا پاس بشیم :D ساعت 8 تا 10 امتحان فیزیکم داشتیم ساعت 11 تا 1 از 2 تا کتاب سنگین امتحان ادبیات!!!
از امتحان معادلات خسته و کوفته اومدیم نشستیم مثل... به درس خوندن واسه 2تا امتحانمون!خواب رو هم تعطیل کردیم!ب
:D امتحانای دانشگاه انقدر افتضاحه؟ :-s :-ss X_X من میترسم! کسی هم بود که خیلی نمره خوبی تو همش تونسته باشه بگیره؟ :D
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

کلن توصیه میکنم هیچوقت 4 تا آدم باحال جمع نشید با هم اتاق بگیرید
نتیجش این میشه که 12 واحد میفتید :-"
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از MellicA :
:D امتحانای دانشگاه انقدر افتضاحه؟ :-s :-ss X_X من میترسم! کسی هم بود که خیلی نمره خوبی تو همش تونسته باشه بگیره؟ :D
بله داشتیم از این جور افزاد هم :D ولی خب مشکل از سخت بودن امتحان نبود آخه!مشکل از طرز تصحیح بود.
من راه حل سوال رو با یه تغییری که در حد بچه دبستانیه فهمیدنش از جواب استاندارد نوشته بودم، بعد 3 نمره کامل سوالو ازم کم کرده بود.بعد به استادمون نشون دادم گفت این سوالو من تصحیح نکردم این درسته! بعد اومدم اعتراض بذارم گفت من تضمین نمیکنم نمره تو بدم ها!!!! چون یکی دیگه صحیح کرده :| بعد اگه اعتراض بذاری ممکنه درستش نکنم بعد 0.5 نمره خطا تصحیح رو هم کم کنم ;;) منم گذاشتم نمره م همون 3 از 9 باقی بمونه :پی


+بهترین خاطرات خوابگاه حتی میتنونه مربوط به سرعت اینترنت بشه :-"
با بچه های تهرانی کورس میذاشتیم یه چیزو دانلود کنیم.بعد واسه ما میشد کمتر از 10 ثانیه اونا بالای 15 دقیقه :-" یکیشون 45 دقیقه طول کشید بعد کلی به ما بد و بیراه گفت به خاطر سرعت اینترنتمون :D
اینم که چی دانلود میکردیم خودش ماجرایی بود =)) یه شب کامل تا اذان صببح رو به خندیدن گذروندیم سرش :))
8-> یادش بخیر!دلم تنگ شد :D
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از مهســـــــــــــا :
بله داشتیم از این جور افزاد هم :D ولی خب مشکل از سخت بودن امتحان نبود آخه!مشکل از طرز تصحیح بود.
من راه حل سوال رو با یه تغییری که در حد بچه دبستانیه فهمیدنش از جواب استاندارد نوشته بودم، بعد 3 نمره کامل سوالو ازم کم کرده بود.بعد به استادمون نشون دادم گفت این سوالو من تصحیح نکردم این درسته! بعد اومدم اعتراض بذارم گفت من تضمین نمیکنم نمره تو بدم ها!!!! چون یکی دیگه صحیح کرده :| بعد اگه اعتراض بذاری ممکنه درستش نکنم بعد 0.5 نمره خطا تصحیح رو هم کم کنم ;;) منم گذاشتم نمره م همون 3 از 9 باقی بمونه :پی

+بهترین خاطرات خوابگاه حتی میتنونه مربوط به سرعت اینترنت بشه :-"
با بچه های تهرانی کورس میذاشتیم یه چیزو دانلود کنیم.بعد واسه ما میشد کمتر از 10 ثانیه اونا بالای 15 دقیقه :-" یکیشون 45 دقیقه طول کشید بعد کلی به ما بد و بیراه گفت به خاطر سرعت اینترنتمون :D
اینم که چی دانلود میکردیم خودش ماجرایی بود =)) یه شب کامل تا اذان صببح رو به خندیدن گذروندیم سرش :))
8-> یادش بخیر!دلم تنگ شد :D
خواهرم صنعتی اصفهان درس خونده اون روزا میگفت استادای اونجا اینجوری بودن :D میگفت به قیافه نگاه میکنن نمره میدن. مثلا خواهر من انسان آرومی بوده بعد که نمره ش خوب میشه استاده میگه بهت نمیاد! باز خوبه استاد شما در اون حد نبوده دیگه :))

امیدوارم خوابگاه ما هم خاطره ساز باشه (اینترنت پرسرعت داشته باشه :-") حالا هر جا که قبول میشم...
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

آقا یکی از خاطرات خوابگاهیم اینه که من ۱ خوابگاه بودم دوستام ۱ خوابگاه دیگه
بعد من تنها بودم و اینا در یک حرکت انقلابی پا شدم رفتم خوابگاه دوستام ۱ ماه آخر و اونجا خوابیدم و اینا کلا خوابگاه خودم نیومدم! :))
دیگه مسئول خوابگاه اونا با من مشکل نداشت دیگه!
شبا هم به نوبت زمین می خوابید ۱ نفر ! :D
---
خاطره ی دیگه اینکه یادمه روزهای آخر کلا هرشب و هر روز سوسیس تخم مرغ می خوردیم!!
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

من نصف بیشتر ترم رو تو خوابگاه بودم
برخلاف اینکه شهر خودمه :))

یه دفه میخواستیم بریم شام بگیریم.همه گشنه داشتیم با هم مسابقه میدادیم پله ها رو بیایم پایین
بعد که رسیدیم همه :O
هممون با لباسای :-" اونجام 2 3 تا مرد بودن
خیلی شیک همه به حالت :-" متواری شدیم
شامم بهمون ندادن =((
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از haniiii :
من نصف بیشتر ترم رو تو خوابگاه بودم
برخلاف اینکه شهر خودمه :))

یه دفه میخواستیم بریم شام بگیریم.همه گشنه داشتیم با هم مسابقه میدادیم پله ها رو بیایم پایین
بعد که رسیدیم همه :O
هممون با لباسای :-" اونجام 2 3 تا مرد بودن
خیلی شیک همه به حالت :-" متواری شدیم
شامم بهمون ندادن =((
این خوابگاه ما که همه ش یالله ه :-" هی میان داد میزنن یا الله! بعد کلا تو محوطه خوابگاه همیشه پر از مرده :D همیشه ما باید با احتیاط بریم بیرون!!
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از مهســـــــــــــا :
این خوابگاه ما که همه ش یالله ه :-" هی میان داد میزنن یا الله! بعد کلا تو محوطه خوابگاه همیشه پر از مرده :D همیشه ما باید با احتیاط بریم بیرون!!

خوابگاه ما نه
مث بز میان و میرن
بچه ها میگن ما بیرون که هیچی تو یه حیاط میخوایم راحت باشیم نمیذارن
الان دیگه اصا ما و مسئولا نداره :D
محرم حتی :-"
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

من که هنوز خوابگاهی نشدم ولی یه خاطره از داییم شنیدم خیلی جالبه خواستم شما هم بدونید


داییم میگفت ی بار تو ماه رمضون یکی از هم اتاقی هاش سحری استامبولی رو داشت می برد که گرمش کنه، دم در پاش گیر میکنه به دمپایی میوفته، قابلمه استامبولی بر میگرده رو زمین بعد طرف هم که فکر کرده همه خوابن(به جز داییه من )سریع از رو زمین با دست جمشون میکنه میریزه دوباره تو قابلمه :)) :-&، دایی من هم صداش رو در نمیاره، خلاصه سحر همه سحری رو با لذت تمام خوردن جز اون دو نفر :))
(نکته خاطره : حواستون باشه تو خوابگاه چی میخورین )
البته اینا همش بعدش خاطره شد :D
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

آتیش زدن اتفاقی کل اتاقمون!:D
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از soroosh.farshchin :
آتیش زدن اتفاقی کل اتاقمون!:D
چه هیجان انگییییییز :D 8-> تعریف کنین!
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از soroosh.farshchin :
آتیش زدن اتفاقی کل اتاقمون!:D
خاطره ی اومدن امیرحسینو بگو سروش :D
 
پاسخ : بهترین خاطره شما از خوابگاه

به نقل از soroosh.farshchin :
آتیش زدن اتفاقی کل اتاقمون!:D
ما هم دوس داریم بشنویمَش
 
Back
بالا