دلیلش رو بعدا می گمبه نقل از سراب :آخه چرا؟ امیدوارم دوباره بذارینش تا من هم فرصت خوندنش رو داشته باشم .
مرسی حالا چرا می خندی؟ :-\به نقل از Mirage :بایدبگم که خیلی قشنگ می نویسی . =P~
^-^به نقل از Mirage :آخه چرک نویس [5] : نیمه ها رو برای تولد یکی از دوستام روی کارتش نوشتم . طفلک داشت بلند بلند واسه همه می خواند که همه یک دفعه زدن زیر خنده . اصلا قصد این که این نوشتتون رو مسخره کنم نداشتم . من وقتی نوشتتون رو خوندم به کار هایی که می کنم بیشتر فکر کردم .
موفق باشید . :)یا شاید این بهتر باشه
فک کنم همین برای تشکر کافی باشه
فک کنم وقتش رسیده که علت حذف نوشته آخرم ( 20 ) رو بگم:به نقل از سراب :آخه چرا؟ امیدوارم دوباره بذارینش تا من هم فرصت خوندنش رو داشته باشم .
موافقم !به نقل از Fatemeh Mohammadkhani :حسن تعلیلی قوی
دل نشینه اما فکر میکنم اگه بعد یه مدت بازم باز نویسیش کنی، کمی سحع و حناس هم پیدا کنه فوق العاده بشه
قلمت پایدار وست عزیز:)
ممنون سراب عزیزبه نقل از سراب :مثل همیشه عالی وبایدبگم که حتما این فصلنامه رو می خوانم . :) از نیروی گریز از مرکز هم خیلی خوشم اومد و یک موضوع جالب به ذهنم رسید و به خاطر این خیلی ممنون . با بهترین آرزوها . موفق باشید.
دوس ندارم خودمُ به یِ سبک خاص محدود کنم . و مسلما اون کسی که منظورمُ می فهمه توجهش به این جور متن جلب می شه .به نقل از Fatemeh Mohammadkhani :فک میکنم سبکت داره تا حدودی تغییر میکنه، این سبک جدیدت یه خوبی ای داره اینه که توش دچار تکرار نمیشی، اما خب از هر کسی برنمیاد این جور نوشتن، و این که تامل برانگیزه، و خب متقابلا بعضا درکی ازش ندارن و مسخره میشمرنش
مچکرمبه نقل از سراب :متفاوت و زیبا ! :)
من که از خوندنش حس امید رو گرفتم و احساس خوبی بهم دست داد . توی نوشتتون تونسته بودین کوتاه مفهوم رو برسونید ولی احساس می کنم یکمی زود تموم شده بود و قطعا ادامه ی زیبایی خواهد داشت . (نظر شخصی)
با آرزوی خوبی ها موفق باشید . :)