حس ششم

YaYa

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
170
امتیاز
2,218
نام مرکز سمپاد
FRZ1
پاسخ : حس ششم

100000% به این حس ها اعتقاد دارم...با تک تک سلولام حسشون کردم.....واقعن پدیده ی جالبین!
محسوس ترینشون راجه ب خود من اینه که معمولا 2 دقیقه قبل از اینکه به ذهن کسی خطور کنم متوجه میشم.......ناخوداگاه منتظر میشم اسممو صدا کنه...یا مسیج بسنده یا بکاله و در 89% موارد درس درمیاد.....
مثلا سر کلاس، دبیر دنباله یکی میگرده ازش بپرسه یا چیزی بهش بگه....تا حالا خیلی پیش اومده که ناخوداگاه به بغل دستیم میگم: "اینبار منم" یا با خودم با صدای آروم پشت سر هم اسممو میگم که مطمعنم الان از دهن دبیر بیرون میاد!!!
یا بدون هیچ زمینه ای یهو یاد یکی میاوفتم و با خودم میگم: چن وقته از فلانی خبری نیس...میرم سراغ گوشیم....2 الی 3 ثانیه بعد اس ام اسش به دستم میرسه!!!!!
نمیدونم بهش چی میگن ولی هرچیه به این جور چیزا باید مربوط باشه.....

نظرتون چیه؟ :-/
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حس ششم

به نقل از خاطه ره :
اون طور که فهمیدم از حرفات، دقیقُ ریزبینی و برای همون خیلی چیزا رو زود تر حس میکنی آره؟ بیا اینجا یه کم بیشتر برامون توضیح بده لطفا.
ببین مثلا من یه سری گزینه جلوی رومه و یه سری انتخاب دارم(منظورم سوال و تست نیست الزامه هرجند توی اون ها هم همینه ) بعد وقتی من دلایلی که به خاطرش انتخاب کردمو میگم بقیه به نظرشون اصلا اینا دلیل خوبی نمیاد! ولی معمولا معلوم میشه آخرش که من درست فکر میکردم...گاهی حتی این دلایلم رو ندارم فقط یه چیزی انگار میگه همینه!!! منم انتخاب میکنم!!و درست در میاد معمولا.. 8->
 

salamak

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
743
امتیاز
2,529
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين 1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپياد زيست
دانشگاه
علوم پزشکی اصفهان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : حس ششم

به نقل از بره ناقلا :
ببین مثلا من یه سری گزینه جلوی رومه و یه سری انتخاب دارم(منظورم سوال و تست نیست الزامه هرجند توی اون ها هم همینه ) بعد وقتی من دلایلی که به خاطرش انتخاب کردمو میگم بقیه به نظرشون اصلا اینا دلیل خوبی نمیاد! ولی معمولا معلوم میشه آخرش که من درست فکر میکردم...گاهی حتی این دلایلم رو ندارم فقط یه چیزی انگار میگه همینه!!! منم انتخاب میکنم!!و درست در میاد معمولا.. 8->
اقا كنكور شماها چ جوري ميشه ديگه :-"
اما اين حسه يه جورايي خواستني هم هستا...مثلا وقتي بخواي باشه...بعد هر چيم بيشتر اين كارو بكني حست بيشتر ميشه..
 
  • لایک
امتیازات: YaYa
  • شروع کننده موضوع
  • #24

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,033
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حس ششم

به نقل از يه سمپادي :
اقا كنكور شماها چ جوري ميشه ديگه :-"
اما اين حسه يه جورايي خواستني هم هستا...مثلا وقتي بخواي باشه...بعد هر چيم بيشتر اين كارو بكني حست بيشتر ميشه..
یه جورایی حالت تلقینُ داره دیگه، مثن با خودت فک میکنی من همیشه اینُ دُرُس حدس میزنم پـَ این دفه عم درسته.

اگه میخواید ببینید حس شیشمتون در چه حده، یه ازمایشی بکنید. به این صورت که چن تا کارت مقوایی تهیه کنیدُ رو هرکدوم یه علامت مختلف بکشید(البته سعی کنید تنوع علامتا خیلی زیاد نباشه که بعدن یادتون باشه که چه علامتایی رو در اختیار دارین).
حالا تنها کاری که باید بکنید، اینه که از یکی بخواین تا از دسته کارتا، یکی انتخاب کنه و شما اونُ حدس بزنید، البته حواستون باشه رو به روتون یه مانع یا پرده یا هرچیزه دیگه ای که نذاره شما جلوتونُ ببینید استفاده کنید( میتونین از چن تا کتاب با جلد سخت استفاده کنین )
تک تک علامت ِ کارتایی که دوستتون از پشت کتابا در میاره رو حدس بزنید، به دوستتتون عم بگید که تعداد جوابای ِ درست ُ غلطتتون رو بنویسه.
من چن بار امتحان کردم و هر دفه فقد یکی یا دو تا از جوابام دُرُس بود! اینطوری میتونید بفهمید که اگه چیزی به اسم حس شیشم تو شما وجود داره، چقده و در اون حد هس که بتونید چیزی رو پیش بینی کنین؟
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حس ششم

من اتصلا توی چنین مواردی حس خاصی ندارم
من در مورد مسائل مربوط به خودم و اطرافیانم و موارد که توی زندگی پیش میاد حس پیدا میکنم
 

YaYa

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
170
امتیاز
2,218
نام مرکز سمپاد
FRZ1
پاسخ : حس ششم

به نقل از خاطه ره :
یه جورایی حالت تلقینُ داره دیگه، مثن با خودت فک میکنی من همیشه اینُ دُرُس حدس میزنم پـَ این دفه عم درسته.

اگه میخواید ببینید حس شیشمتون در چه حده، یه ازمایشی بکنید. به این صورت که چن تا کارت مقوایی تهیه کنیدُ رو هرکدوم یه علامت مختلف بکشید(البته سعی کنید تنوع علامتا خیلی زیاد نباشه که بعدن یادتون باشه که چه علامتایی رو در اختیار دارین).
حالا تنها کاری که باید بکنید، اینه که از یکی بخواین تا از دسته کارتا، یکی انتخاب کنه و شما اونُ حدس بزنید، البته حواستون باشه رو به روتون یه مانع یا پرده یا هرچیزه دیگه ای که نذاره شما جلوتونُ ببینید استفاده کنید( میتونین از چن تا کتاب با جلد سخت استفاده کنین )
تک تک علامت ِ کارتایی که دوستتون از پشت کتابا در میاره رو حدس بزنید، به دوستتتون عم بگید که تعداد جوابای ِ درست ُ غلطتتون رو بنویسه.
من چن بار امتحان کردم و هر دفه فقد یکی یا دو تا از جوابام دُرُس بود! اینطوری میتونید بفهمید که اگه چیزی به اسم حس شیشم تو شما وجود داره، چقده و در اون حد هس که بتونید چیزی رو پیش بینی کنین؟
البت این جوابایی که میدیم میتونه یه جورایی شانسی باشه ها......اونوقت دیگه نمیشه اسمشو حس شیشم گذاشت...
 

bl0ker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
429
امتیاز
1,051
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
91
مدال المپیاد
برنز المپیاد زیست سال 90
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زیست شناسی
پاسخ : حس ششم

فک کنم بهتره یکمم من حرف بزنم :D

ببینین ما داریم می گم "حس" ششم .. پس چطوره به چشم یه "حس" بهش نگاه کنیم؟ یعنی یه چیزی که واقعا فرقی با حس های دیگه نداره و ما رو به دنیا مربوط می کنه.

اما آیا واقعا این حس ششم وجود داره یا صرفا یه مشت تخیل و خرافاته علمیه؟!

گفتم این حس فرقی با حس های دیگه نداره اما در جزئیات و عملکرد همه حواس تفاوت هایی هست. و در مورد حس ششم گفته میشه حس ششم حسیه که ما رو با آینده مرتبط می کنه.

اینجا بحث های متفاوتی پیش میاد. چیزایی حتی مثه بحث از آینده و ماهیت فیزیکی زمان .. و .. و .. و

خب اولین چیزی که در مورد هر حسی باید گفت اینه که باید برای اون گیرنده ای وجود داشته باشه، مثه چشم زبون دماغ!! اما در مورد حس ششم چی؟! دانشمندا مغزو ریز ریز کردن و همه جاشو زیر و رو کردن پس اگه گیرنده مشخصی باشه احتمالا باید پیداش می کردن ( مثلا فک کنین توی مغزتون یه دماغ پیدا می کردن
wwwjadooga_6631440_4826396.gif
)

اما خب یه چیزی! اگه پیداش نکردن دلیل نمی شه گیرنده ای برای این حس وجود نداشته باشه! شاید اونجور که ما دنبالش می گردیم چیزی پیدا نمی کنیم و باید یکم از اون تصاویر چشم و زبون و بینی بیرون بیایم و به نوع متفاوتی از گیرنده ها فک کنیم. هممم؟ خب مثلا چه نوعی؟! این سوالیه که دارن از خودشون می پرسن.


جمله ای که این وسط من خیلی بهش علاقه دارم اینه که: تا وقتی که مغز برای ما یک رازه، حس ششم نمی تونه خرافات محسوب شه!

خب گفتم ما باید دنبال یه سری گیرنده باشیم، اما قبول کنین که گیرنده ها بدون فرستنده معنا نمی دن! در مورد اون فرستنده ها هم چیز زیادی نمی دونیم! هرچند کارایی که روی فرستنده های ممکنه برای حس ششم باشه بیشتره و ایده های بیشتری هم در این زمینه داریم. ( باز می گم فقط صرفا نزدیک ترین ایده ها نه دور ترین و خلاقانه ترین هاشون! )

یکی از اون ایده ها اینه که ممکنه حس ششم گیرنده هایی برای امواج داشته باشه، .. نه خیلی متفاوت از اون موج هایی که توی فیزیک می خونید. سلول های عصبی در اثر فعالیت هاشون الگوهای مشخصی از موج ها رو دارن که شاید اسماشونم شنیده باشید. الفا بتا و .. البته اینا فقط چندتا اسمه و خیلی کلیه

در نتیجه این ایده "امواج نورون ها" می تونه نظریه حس ششم رو از طریق امواج با آینده و مفهوم فیزیکی زمان مرتبط کنه - و خب حس ششم هم که همون زمانه دیگه .. حسی از رخداد یه اتفاق قبل از پیش آمدش) البته توجه داشته باشید که این ایده تازه نزدیک ترین جوابیه که ارائه می دن و شاید خیلی خیلی متفاوت از این هم باشه!!

خب یکی از پدیده هایی که مشخصه اینه که مغز ها با هم ارتباط برقرار می کنن : ساده ترین نوعش رو توی جامعه های انسانی میشه همون حرف زدن تعبیر کرد. اما یکم پیچیده ترش که کنیم مثلا نگاه فرد رو به عنوان یه راه ارتباطی در نظر بگیرین و به عنوان راهی که الگوهای مشخصی داره که ذهن می تونه بشناسه و بر اساس اونا بفهمه مغز طرف مقابل الان داره به چی فک می کنه (حدودا البته! کف بینی که نیس!)

خب پس آیا نمیشه راه های پیچیده تری هم برای اتصال مغزها به هم وجود داشته باشه؟ نه از طریق اصوات و نه از طریق علائم ظاهری بلکه چیزهایی که شاید یکم ماورایی تر به نظر می رسه. چیزایی که مستقیما با خود سلول های عصبی و ویژگی هاشون مرتبط شه .. اینجاست که یکم بحث بیولوژیکی تر و البته فیزیکی تر میشه و از جنبه روانشناسی اش خارج میشه ...

یکم ادامه بدین و فکر پروری کنین تا من با ایده های یکم تخصصی تر برگردم ( فکر پروری نکنین بر نمی گردم! ) ممنان!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #28

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,033
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حس ششم

خب یکی از پدیده هایی که مشخصه اینه که مغز ها با هم ارتباط برقرار می کنن : ساده ترین نوعش رو توی جامعه های انسانی میشه همون حرف زدن تعبیر کرد. اما یکم پیچیده ترش که کنیم مثلا نگاه فرد رو به عنوان یه راه ارتباطی در نظر بگیرین و به عنوان راهی که الگوهای مشخصی داره که ذهن می تونه بشناسه و بر اساس اونا بفهمه مغز طرف مقابل الان داره به چی فک می کنه (حدودا البته! کف بینی که نیس!)
خوب! این میشه تله پاتی،با توجه به بحث گیرنده ای تو مغز برا حس شیشمُ ... ، تله پاتی به حس شیشم مربوطه؟
برای انسان عادی هنگام مرگ دوست يا خويشاوندانش حالت توهم پيش می آيد در حالی که آنها صد ها فرسنگ با يکديگر فاصله دارند
این ینی چی؟ ...
عده ای به این باورن که روحُ روان ِ شخص بیمار یا در حال احتزاز، به صورت کاملا بی اراده، پیام هایی رو میفرسته که ممکنه به مغز شخص احساس کننده برسه!
با توجه به بحثایی که تا حالا درباره حس شیشم داشتیم، میتونیم حس ششم رو "درک ماورای حواس" تعریف کنیم؛
حالا سوالی که به اینجا مربوطه اینه: حس شیشم شامل تله پاتی میشه یا تله پاتی شامل حس شیشم؟
اگه میخواین بیشتر درباره تله پاتی مطالعه کنید و بعد بیاید اینجا بحثای مربوط به حس ششم رو ادامه بدین، بهتون پیشنهاد میکنم به این تاپیک یه سر بزنین.
برای اطلاعات بیشتر هم، میتونین این مطلب رو مطالعه کنین.

امیدوارم بعد از این و با منابعی که بهتون دادم بیشتر تو بحثا شرکت کنین!
(تله پاتی رو معرفی کردم که کسایی که بیشتر با تله پاتی آشنان تو این بحثا هم شرکت کنن، و بالعکس :D )
 

نسترنگار

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,367
امتیاز
7,066
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱ تهران
رشته دانشگاه
پزشکی بهشتی
پاسخ : حس ششم

از تله پاتی استفاده هدف‌دار می‌شه برای برقراری ارتباط ولی حس ششم چی؟ اگر بخوایم قبول کنیم که تله پاتی و حس ششم وجود دارن، می‌تونیم بگیم تله‌پاتی استفاده هدف‌دار از حس ششمه؟ یعنی هر کی حس ششم قوی‌ای داشته باشه توانایی ارتباطش از راه تله‌پاتی هم قویه؟ راستی از حس ششم چه استفاده‌ای می‌شه کرد؟
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حس ششم

بچه ها میدونم اینی که میگم مربوط نیست! ولی یه چیزی! وقتی دو نفر چشم تو چشم میشن دقیقه چی یمشه؟ و فرقش با وقتای دیگه چیه که هردو کاملا متوجه میشن؟ کاملا هشیارانه..انگار برق ادمو میگیره!
 

bl0ker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
429
امتیاز
1,051
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
91
مدال المپیاد
برنز المپیاد زیست سال 90
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زیست شناسی
پاسخ : حس ششم

خب فک کنم دیگه وقتشه منم پست اصلی ام رو در مورد حس ششم بزارم، در مورد نظریه هایی که مطرحه و در کنارش هم نظر خودم:


... در حال حاضر نمی تونیم بگم صد در صد اما شواهدی متعددی از وجود حس ششم داریم که شاید هم پر از خطاهای آزمایشگاهی باشه اما حداقل اینکه نمیشه بکلی نادیده اشون گرفت.

یکی از علت هایی که ما هنوز در مورد حس ششم شک داریم احتمالا اینه که حس بسیار ضعیفیه.

کیه که به وجود بینایی شک کنه؟ کیه که به وجود بویایی شک کنه؟ اما برای حس ششم مسئله اینقدرا مشخص نیست چون حس بسیار ضعیفیه و به راحتی نمیشه تشخیص اش داد.

اینجاست که بعضا میگن مسخره اس، پس اصلا چرا باید برای پیدا کردن همچین حس ضعیفی اینقدر تلاش کنیم و انرژی بزاریم؟

خب شاید یه دلیلش کنجکاویه. اما نه! یه دلیل ظریف تر هم هست. یه دلیل مهم تر. مهم نیست حس ششم چقدر ضعیف باشه، اگه واقعا همچین حسی وجود داشته باشه دیدگاه ما به مسئله خودآگاهی متحول میشه. دیدگاه ما به اینکه مغز چطور کار می کنه متحول میشه. چون اونوقت دیگه خودآگاهی چیزی نیست که محصور در جمجمه های ما یا محصور در زمان حال باشه. اونوقت دیگه می تونیم با اطمینان بگیم اطلاعات قادرند از زمان آینده وارد زمان حال بشن و افکار می تونن از یه مغز به مغز یکی دیگه به پرواز در بیان! اینها به کلی می تونه مقوله اصطلاحا سخت آگاهی رو زیر و رو کنه و تصادفا شاید آسونش کنه! چون پشتش بحث های زیاد دیگه ای مطرح خواهد شد و ایده هایی که می تونه ما رو به طراحی آزمایش های متفاوتی برای درک آگاهی بکشونه.

و اما مکانیزم عمل حس ششم

با اینکه هنوز خود حس ششم در ابهام و تردید قرار داره اما در مورد مکانیزم احتمالی اش تئوری های مختلفی ارائه شده. چون حتی اگه وجود هم نداشته باشه این تئوری پردازی قبل از اثبات می تونه ما رو به رسیدن به جواب اصلی راهنمایی کنه.

یکی از این تئوری ها می گه که اطلاعات می تونن از زمان آینده به زمان حال شارش داشته باشن و این در واقع مبنای عملکرد حس ششمه. یک تئوری فریبنده فیزیکی. با این حال نقد های قوی ای بهش وارده. مثلا یکی اش اینه که شاید اصلا تمام اتفاقی که در حس ششم می افته یه پیش بینی باشه. پیش بینی ماتی که فرد بر اساس تجربیات گذشته اش برای آینده اش انجام میده اما اونقدر بر اون آگاه نیست که درکش کنه. در نتیجه در قالب یه حدس یا یه الهام یا همون حس ششم درک میشه.

که خب باز این تئوری دوم هم خودش مورد نقده که اصلا فرضا که فرضیه پیش بینی درست باشه، خب این پیش بینی چطور انجام میگیره؟ و با این سوال سعی داره در یک روند بازگشتی به همون ایده اول در مورد ماهیت آگاهی و حرکتش در زمان برسه.


اگر حس ششم واقعی باشد...

با اینکه هنوز شواهد ما در مورد حس ششم اونقدر محکم نیست اما بیاید یه قدم فراتر بگذاریم. بیاید سوال آیا حس ششم وجود داره رو رها کنیم و به جاش بپرسم اگه واقعا حس ششم وجود داشته باشه اونقوت اصلا چی میشه؟! سوالات زیادی رو می شه مطرح کرد و این بحث رو گسترش داد.

یکی از نکات مهمی که باید بهش فکر کرد اینه که اگر واقعا حس ششم یک حقیقت باشه این حس در چه مسائلی اثر قوی تر و مشخص تری داره؟ ( که یک مثالش رو در قسمت بعد می گم )

و به دنبال اون .. چطور می شه بهتر اندازه گیری اش کرد؟ آیا میشه به شکل اکتسابی تقویتش کرد؟


و حالا باید چکار کرد؟

نیاز هست به طراحی انواع مختلفی از آزمایش ها که بتونه حس ششم رو اثبات کنه یا حداقل شواهدی ازش رو بهم نشون بده.

مثلا یکی از تئوری ها رو داریل بم ارائه دادخ. در دیدگاه اون حس ششم در موقعیت های جـنس‍‌‍ی بیشتر خودشو نشون می ده و چون تکامل اینو انتخاب کرده. در واقع یعنی در طی تکامل مغز ما برای رسیدن به موقعیت های جـنس‍‌‍ی بیشتر جوری تنظیم شده که بتونه حد کمی از ورود به آینده رو داشته باشه تا به اون موقعیت ها دست پیدا کنه.

این توانایی هست که در طی میلیون ها سال شکل گرفته و داریل بم سعی کرد با تست های آماری اثرش رو نشون بده و به این دست پیدا کرد! هرچند نتایجش خیلی محدود بود اما به نحوی نشون میداد که حس ششم اثر خودش رو به جا می زاره و به فرد بینشی از آینده اش میده. چطور؟

برای افراد آزمایش شده در هر مرتبه دوتا صفحه رو نمایش میداد که پشت یکی اش یه تصویره و پشت اون یکی هیچی نیست. در موقعیت های معمولی افراد به شکل شانسی صفحه ها رو انتخاب می کردن و خب نتایج آزمایش هم این می شد که به صورت 50-50 پرده ای رو انتخاب می کردن که پشتش یه تصویر قرار داره.

اما فقط وقتی که تصاویر جـنس‍‌‍ی رو جایگزین تصاویر معمولی می کرد، افراد به اندازه 3% در پیدا کردن تصویر پشت پرده موفق تر بودن. گفتم که با این که
نتایج خیلی محدود بوده اما به طرز شگفت انگیزی اینو ثابت می کنه که چیزی به نام حس ششم وجود داره! (هرچند همونطور که گفتم هنوز در مورد مکانیزم عملش اتفاق نظر نیست.)
 
  • لایک
امتیازات: dorna

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حس ششم

به نقل از بره ناقلا :
بچه ها میدونم اینی که میگم مربوط نیست! ولی یه چیزی! وقتی دو نفر چشم تو چشم میشن دقیقه چی یمشه؟ و فرقش با وقتای دیگه چیه که هردو کاملا متوجه میشن؟ کاملا هشیارانه..انگار برق ادمو میگیره!
اینم بگو..
 

bl0ker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
429
امتیاز
1,051
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
91
مدال المپیاد
برنز المپیاد زیست سال 90
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زیست شناسی
پاسخ : حس ششم

به نقل از بره ناقلا :

در مورد این نمی دونم اما یه حالتی هست که وقتی کسی به شما نگاه می کنه و شما مثلا دارین یه کاری می کنین، به ناگاه متوجه می شین و سرتون رو به سمتش بر می گردونین.

یه زیست شناس به نام روپرت شلدریک سعی کرد اینو با یه تئوری تحت عنوان میدان مورفیک و پرواز افکار توجیه کنه. یه جور میدان مغناطیسی برای مغز. اما خیلی مورد توجه قرار نگرفت، چون فکر می کردن متافیزیکه و قبولش نکردن. ولی به هر حال اونم سعی کرد با انجام یه سری ازمایش اینو ثابت کنه. دیگه نمی دونم آخرش چی شد!

ویرایش: یه کتاب هم داره روپرت شلدریک در مورد همین تئوری اش. برای مشتاقان بیشتر!
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حس ششم

اره راس میگی..
ولی چشم تو چشم شن کلا با همه حالات فرق داره..به نظر تو عجیب نیست؟
 

August McJoseph

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
733
امتیاز
3,919
نام مرکز سمپاد
هاش II
شهر
مشهد
پاسخ : حس ششم

قبلا مقاله ای در مورد حس ششم از مجله ی دانشمند[nb]این مجله تقریبا 50 سال هست که منتشر می شه و در مورد علوم مختلف مقالات جدید و جالبی داره .برای من وقتی این مجله جالب شد که در شماره ی 580 از این ماهنامه کمتر از دوماه بعد از دریافت جایزه ی نوبل2011 با برایان اشمیت مصاحبه ی اختصاصی کردند.
وبسایت مجله[/nb] خوندم که بنظرم جالب بود مطالبش و خلاصه ای ازش میگم.
واژه ی علمی حس ششم درک فراحس هستش که اختصارا ESP خوانده می شه که یعنی بدست آوردن اطلاعات بدون کمک حواس و تنها از راه ذهن.این مجموعه ادراک که PSI Phenomena [nb]ESP/Psychic Powers/Psi Phenomena: Summary

With new developments in science and technology helping to study and promote parapsychology or Psi Phenomena, many SF writers felt the need to incorporate and elaborate on these subjects in their stories. While technology helped the investigation into Psi Phenomena it also created questions that many SF writers chose to answer, through their stories, in their own unique way. If we look at some of the examples of Psi Phenomena prominent in stories, they may have stemmed from how science would take this experimentation with Psi Phenomena and use it. In Stephen King’s “The Dead Zone”, we see how precognition was used to effect political candidates. The idea that someone could harness this power and use it for good or evil was one that many SF writer’s elaborated on. In “The Foreign Hand Tie” by Randall Garret espionage takes on a new form via telepathy through twins. When science and technology can be used to anchor something in reality, via experimentation or exploration, and yield results, it creates controversy that society may fear or even fantasize about. Throughout SF history, Psi Phenomena can be seen to be used for good and evil, and through new science and technological discoveries, this genre then becomes more real and more elaborate.​
more at wiki[/nb] نامیده میشن چهارگروه اصلی دارند:
1. تله‌پاتي يا ارتباط ذهن با ذهن
2. روشن‌بيني (دوربيني يا نهان‌بيني) به معناي آگاهي از امور پنهان و غيرحاضر نظير حوادث، اشيا و اشخاصي كه در مكان ديگري قرار دارند.
3. پيش‌بيني يا وقوف بر حوادث آينده و وقايعي كه هنوز روي نداده‌اند،
4. پیشسبيني (گذشته‌نگري) به معناي اطلاع‌ يافتن از رويداد‌هايي كه در گذشته واقع شده‌اند و دريافت‌كننده، اطلاعي از وقوع آنها نداشته است.
اتفاق افتادن چنین چیز هایی بر خلاف تصور علمی گذشته ی ماست و همچنین محدودیت به بعد زمانی که برای ذهن و حواس قاپل هستیم مگر اینکه بر اساس احتمال نتایجی بدست اومده باشه.

ه میخواید ببینید حس شیشمتون در چه حده، یه ازمایشی بکنید. به این صورت که چن تا کارت مقوایی تهیه کنیدُ رو هرکدوم یه علامت مختلف بکشید(البته سعی کنید تنوع علامتا خیلی زیاد نباشه که بعدن یادتون باشه که چه علامتایی رو در اختیار دارین).
حالا تنها کاری که باید بکنید، اینه که از یکی بخواین تا از دسته کارتا، یکی انتخاب کنه و شما اونُ حدس بزنید، البته حواستون باشه رو به روتون یه مانع یا پرده یا هرچیزه دیگه ای که نذاره شما جلوتونُ ببینید استفاده کنید( میتونین از چن تا کتاب با جلد سخت استفاده کنین )
تک تک علامت ِ کارتایی که دوستتون از پشت کتابا در میاره رو حدس بزنید، به دوستتتون عم بگید که تعداد جوابای ِ درست ُ غلطتتون رو بنویسه.
من چن بار امتحان کردم و هر دفه فقد یکی یا دو تا از جوابام دُرُس بود! اینطوری میتونید بفهمید که اگه چیزی به اسم حس شیشم تو شما وجود داره، چقده و در اون حد هس که بتونید چیزی رو پیش بینی کنین؟
فراروانشناس ها هم از این روش که با عنوان تست گانزفلد شناخته می شه و با کارت های "زینر" می شه به عنوان یک مطلب مجاب کننده به حساب می آرند که البته بدلیل نتایج قابل مناقشه و نبود فنون تجربی که نتایج مثبت قابل اعتمادی بده اون رو قبول نمیکنند.
شواهدی که بر این تجربیات وجود داره اغلب بصورت غیر آزمایشگاهی و فردی هستند به همین دلیل اعتقادی عمومی بر وجود چنین چیزی شکل گرفته اما نمی شه کاملا موصق دونست.
همینطور این اعتقاد وجود داره که هرکس ممکن هست با تمرین و آموزش مراقبه این دریافت ها رو تقویت و ارتقاء بده.[nb]می تونید نمودش رو در انجمن فراسرشت به خوبی مشاهده کنید[/nb]
یافته ها نشون میده که شاید تقریبا همه ی انسان ها و حتی بعضی سایر زیست مندان بطور بلقوه از توانایی درک فراحسی برخوردار هستند.
و یک باور دیگر هم وجود داره که می گه این توانایی \س از انجام هی\نوتیزم بیشتر می شه. که این یکی جالب هست:
"كارل سارجنت"، استاد روان‌شناسي دانشگاه كمبريج، پس از مطلع شدن از اين باور، آزموني را براي بررسي درستي آن طراحي كرد. سارجنت 40 نفر از دانشجويان را كه هيچ‌كدام ادعاي برخورداري از توانايي دريافت فراحسي را نداشتند، انتخاب كرد و آنان را به دو گروه "آزمون" و "شاهد" تقسيم كرد. هر دو گروه با يك دست كارت زينر 25 عددي آزمايش شدند. گروه آزمون پيش از شروع كار، در شرايط هيپنور قرار مي‌گرفتند. نتايج حاصل، بسيار جالب از كار درآمد. در گروه شاهد، امتياز متوسط افراد 5 از 25 بود كه با حساب احتمالات كاملا مطابقت مي‌كرد. در حالي كه امتياز متوسطِ افراد در گروه آزمون، حدود دو برابر بالاتر و به ميزان 9/11 از 25 بود. به اعتقاد سارجنت، اين نتيجه نشان مي‌دهد كه رسيدن به حالت آرامش ذهني و آزادي افكار، بر افزايش ESP موثر است.
همینطور گفته میشه که با روزه داری و پرهیز و مداقه[nb] مداقه: حالتي است كه فرد، در آغازِ كار با متمركز ساختن شديد ذهن خود بر يك شي‌ء‌ يا سطح درخشان تا پديد آمدن بينشي خاص، به آماده‌سازي خويش مي‌پردازد.[/nb] میشه این نیرو رو گسترش داد. که این هم جالب هست:
طي دوران جنگ سرد (1990ـ 1945م.) هر دو ابرقدرت اصلي آن زمان، دوربيناني را كه از ايشان با عنوان "جاسوسان روحي" ياد مي‌شد در استخدام خود داشتند. كار اين افراد اين بود كه هوشياري خود را براي مشاهده حوادث يا كسب اطلاعات سري‌اي كه منشا آن در فاصله هزاران كيلومتر دور‌تر قرار داشت، گسترش دهند. ارزش اين نوع مشاهدات اين بود كه مي‌شد آنها را در ايمني نسبي و به دور از خطر لو رفتن انجام داد. هم‌اكنون نيز سازمان‌هاي پليسي نظير اسكاتلنديارد و اف بي آي، براي كشف اسرار معما‌هاي لاينحل جنايي، در مواردي كه ديگر روش‌هاي متداول كشف جرم كارساز نيستند، به دريافتگران فراحسي متبحر متوسل مي‌شوند و در اين زمينه پرونده‌هاي بسيار حيرت‌‌انگيزي در دست است.

همینطور یکی از مشهور ترین قضایای مرتبط با درک فراحسی بعد از غرق شدن کشتی تایتانیک اتفاق افتاد که پیشنهاد میکنم خودتون بخونید.
اكنون مشخص شده است كه پيش از شروع اين سفر دريايي، دست‌كم در بيست مورد مستند، كساني از وقوع فاجعه خبر داده بودند. در واقع، نظريه "پيش آگاهي" يا قابليت دريافت امور قبل از واقع شدن آنها، با تحقق حادثه تايتانيك اعتبار يافت.

بر اساس مستندات موجود، مسافراني وجود داشته‌اند كه پيش از سوار شدن بر كشتي از اين سفر منصرف شده بودند. برخي ديگر كه در ميان مسافران خويشاوندي داشتند، پيشاپيش به آنها هشدار دادند يا حادثه را احساس كردند.

روزنامه‌نگار معروفي به نام "ويليام استيد"، از يك فراروان‌شناس يادداشتي دريافت كرد كه در آن به وي هشدار داده شده بود كه طي ماه آوريل سال 1912 در معرض خطرات بزرگي قرار دارد و بايد به طور همزمان از آب و سفر اجتناب كند. استيد اين هشدار را ناديده گرفت و در حادثه تايتانيك كشته شد. شگفت‌ آن‌كه خود او در مقاله‌اي به احتمال وقوع چنين حادثه‌اي اشاره كرده بود!

همچنين "مورگان رابرتسن"، دريانورد بازنشسته‌اي كه طي سال‌ 1898 به كار نويسندگي اشتغال داشت، طي يك دريافت بصري، منظره‌اي از برخورد يك كشتي مسافربري با كوهي از يخ را مشاهده كرد. او به ياد داشت كه در اين القا، واژه‌هاي "آوريل" و "غرق ناشدني" در گوشش طنين‌افكن شده‌اند. رابرتسن با الهام از آن‌چه به ذهنش متبادر شده بود، در آن زمان داستاني با عنوان "درهم‌ شكستن تايتان" را به نگارش درآورد كه در آن، شناوري با مشخصات بسيار شبيه به كشتي تايتانيك (با نام اس اس تايتان!) در نخستين سفر دريايي خود به يك كوه يخ برخورد مي‌كند و به دليل كافي نبودن تعداد قايق‌هاي نجات، صد‌ها تن از مسافران آن هلاك مي‌شوند.
 

Soooofi

کاربر فعال
ارسال‌ها
22
امتیاز
174
نام مرکز سمپاد
استعداد های درخشان منطقه ۱ تهران
شهر
کرج/تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
فیزیوتراپی
هیچوقت به حس ششم اعتقادی نداشتم.اما همیشه یه چیزی تو وجودم هستش که بهم گزارش میده فلان اتفاق می‌خواد بیفته.
 
ارسال‌ها
1
امتیاز
1
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۳
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1403
سلام
من قبلا کتاب «ماورا طبیعی شدن» از جو دیسپنزا رو خوندم، یه جورایی راجب مراقبه س اما بیشتر توضیح و آزمایش های علمی رو انجام میده که یه سری چیزا رو ثابت کنه، خیلی جالب بود اگه به این مباحث علاقه دارید حتما بخونیدش و اگه الان بخوام ازش صحبت کنم کلی طول میکشه پس راجب همین بحث تاپیک میگم. (امیدوارم فقط درست یادم باشه )
میدونید که هنوز خیلی از بخش ها و عملکردهای بدن و به خصوص مغز کاملا شناخته نشدن، میگفت همه چی از امواج و اطلاعات تشکیل شده و اطلاعات فقط تو مغز ثبت نمیشه و به صورت انرژی هم اطراف اندام ها و بدن ما هست، مثلا یه خانومی یه اندامی رو پیوند میزنه، بعد از مدتی یه سری رفتاراش عوض میشه مثلا اعتماد به نفسش بیشتر میشه، دخترش بهش میگه مامان پسرونه راه میری، حتی غذاهای مورد علاقه جدیدی پیدا میکنه، خودش میره دنبال خونواده اهدا کننده و میبینه یه پسر نوجوان بوده که حین موتورسیکلت سواری هم فوت میکنه و حتی اون غذاها هم غذاهای مورد علاقه اون بودن ( و شاید این رو خیلی جاهای دیگه هم شنیده باشین که بعد از پیوند عضو شخص یه تغییراتی میکنه و به شخص اهدا کننده شباهت هایی پیدا میکنه) ، یا یه دختر حتی در خوابش خاطراتی از فرد اهدا کننده رو میبینه، در حالی که ما فکر میکنیم که همه اطلاعات و خاطرات در مغز ثبت میشه و نباید ربطی به اندام های دیگه داشته باشه
خب میگه که اپی فیز مثل چشم که اطلاعات رو از نور میگیره و گوش که صدا رو میگیره، این اطلاعات و امواج ها رو میگیره، و کسی که اصطلاحا چشم سومش باز شده در واقع اپی فیزش فعال شده و میتونه این اطلاعات رو درک کنه، مثل یه آنتن

فیلم لوسی رو دیدید؟ (ببخشید خیلی سریع از بحث میپرم) درسته علمی تخیلیه ولی تا حدودیش واقعیت داره، مغز ما خیلی ظرفیت ها داره که خودمون ازش خبر نداریم و استفاده نمیکنیم.

مثلا گاهی اوقات یهو یه خاطره ای یادمون میاد که مال خیلی وقت پیشه و فکر میکردیم فراموشش کردیم. در واقع هیچ خاطره ای حذف نمیشه ولی ما فقط بهشون دسترسی نداریم. کسی که حافظه ی خوبی داره، خوب حفظ نمیکنه، در واقع خوب به یاد میاره.

خیلی اوقات که حس ششم یا غریزه ای داریم، در واقع ذهن ناخودآگاهمون هست که اطلاعاتی رو دریافت و تحلیل کرده و نتیجه رو به صورت یه حس «یه چیزی درست نیست» به ذهن خودآگاهمون میفرسته
مثلا پیش اومده که خیلی به یه موضوعی فکر کنین ولی به جواب نرسین بعد که پا میشین یه دوش بگیرین یا یه پیاده روی، یا وسط فیلم، یهو میگی آها فهمیدم! چون تو اون مدت ذهن ناخودآگاه داشته روش کار میکرده
پیش اومده گاهی اوقات هر کاری میکنید تمرکز ندارید؟ خواب و غذا هم کافی بوده و نمی دونید مشکل کجاست
مثلا برای خودم میبینم چند روز متوالی تو امتحانا کلی غلط بی دقتی دارم، دلیلش اینه که یه خبری یا ویدیویی دیدم، یه جمله ای خوندم، یه چیز ترسناک یا ناراحت کننده ای دیدم، بعد میگم که من آدم بیخیال و بی اهمیتی هستم و زود فراموش میکنم، و واقعا هم بعد پنج دقیقه فراموش میکنم، ولی ذهن ناخودآگاهم درگیر میشه، پس سر امتحان فکر میکنم حواسم هست ولی در واقع دارم به اون داستان فکر میکنم و تحلیلش میکنم.
میگم گاهی اوقات غریزه هم در واقع ذهن ناخودآگاهه که زبان بدن بقیه و یه سری تصاویر و صداها که نشنیده شون گرفتیم رو تحلیل کرده، و پیام نهایی رو به صورت حس ششم میفرسته به ذهن خودآگاهمون، مثلا: از اون طرف خوشم نمیاد، یا حس بدی دارم و باید از اینجا برم

خلاصه حرفم اینه به نظرم متافیزیک و چیزای غیبی و جادو بی معنیه، چون دنیا بر حسب علمه و اینا فقط علمی هستن که هنوز کشف نشده، ولی ارزشش رو داره که روشون تحقیق بشه به جای انکار
 
بالا