پاسخ : و قولهایی که برای درس خواندن ما می دهند!!!
:)
دبستان که بودم، به ازاء هر سال که معدلم 20 میشد قول یه شهربازی دسته جمعی رو بهم میدادن! ولی خب همیشه وقت نمیشد که به عمل دربیاد این قول! 3بار شد :)
اول دبستان که بودم درسم خوب نبود
یه شاگرد بسیار معمولی بودم که تو یادگیری اصلا هیچ گونه استعدادی از خودم بروز نمیدادم و داشتم همه رو دق میدادم! مامانم یه پازل "میتی کمان" برام خریده بود قول داده بود اگر 5تا املا پشت سرهم 20 بشم اونو بهم بده. من هی 3تارو بیست میشدم بعد دوباره 19 بعد 3تا بیست یه دونه 18! اصلا یه وضعی! بعد یه بار 4تا بیست گرفته بودم پشت سرهم زد و پنجمی رو 19 شدم! با گریـــــــــه اومدم خونه گفتم چی شده! مامان دلش سوخت گفت باشه اشکال نداره. اینو نادیده میگیرم.اگه بعدیشو هم 20 بشی همون 5تا بیست حساب میکنم برات! بعد من خوشحال و امیدواااااااار! زد و دفعه بعد هم باز 19 شدم
خلاصه آخرهای سال بود که بالاخره موفق شدم پازله رو بگیرم! دوست داشتنی ترین جایزه عمرمه اون پازله! :)
راهنمایی هم که سمپاد قبول شدم بابام برام یه بسته مدادرنگی 36 رنگ خرید! تا قبل از اینکه بهم بدنش من شبها خوابشو میدیدم و اینکه یه عالمه رنگ داره و نقاشیهام خوشگل و خوشرنگ میشن...
اول دبیرستان هم به مناسبت ورود به مقطع جدید، واسم دوچرخه خریدن. بعد من اونموقع دوچرخه سواری بلد نبودم هنوز
بعدش دیگه مجبور شدم یاد بگیرم :) شد تنها تفریح من تو دبیرستان! میرفتیم با داداشهام تو خیابونا دوچرخه سواری میکردیم...
وای خدا :) دلم چقدر تنگ شد!
الان دیگه نه دلیلی واسه جایزه گرفتن هست و نه دیگه سنم همچین اقتضایی میکنه!