پاسخ : اقدامات رضاخان در ایران
خب من فک کنم که دقیقا منظور پست اولم الان نمود پیدا کرد، ینی دقیقا همون مسئله که بهش اشاره کردم،
دید رضاخان بد بد بد و نیرنگ و سوءاستفاده از دین و فلان
و دید رضاخان خوب خوب خوب و سوپر من و قهرمان ملی
خب من بنظرم میخوام بگم که تا حدودی شاید هردوی این دید ها غلطه، یا دید دوبعدی رضاخان یا سوپرمن یا مزدور بریتانیا
از یه طرف ما با توجه به کاراش که نگاه میکنیم
رضاشاه برای سامان اداری و اقتصادی کشور، چه در جایگاه پادشاه و چه در جایگاه نخستوزیر و وزیر جنگ، کارهایی کرد که برخی از آنها عبارتاند از:
دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و عمامه به همهٔ مردم در سال ۱۳۰۳ خورشیدی (در پست نخستوزیری)
متحدالشکل کردن لباس مردان (جایگزینی کلاه پهلوی با کلاه شاپو) و اجباری کردن کت و شلوار و کفش مردانه به جای لباسهای سنتی
کشف حجاب (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند به لباس و کلاه فرنگی و باز کردن صورت)
ایجاد دادگستری
تهیه و تصویب نخستین قانون مدنی ایران
بنیانگذاری ثبت اسناد
بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه
لغو کاپیتولاسیون
اسکان عشایر
براندازی خانسالاری (ملوک الطوایفی)
یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران
بنیانگذاری بانک سپه (نخستین بانک ایرانی)
بنیانگذاری بانک ملی ایران
بنیانگذاری بانک فلاحتی
بنیانگذاری بیمه ایران
ساخت راهآهن سراسری ایران (از خلیج فارس تا دریای خزر)
جادهسازی، پلسازی و تونلسازی در کشور (به ویژه جادههای تهران به شمال)
گسترش صنایع
بنیانگذاری رادیو ایران (نخستین ایستگاه رادیویی ایرانی)
بنیانگذاری خبرگزاری پارس (نخستین خبرگزاری ایرانی)
بنیانگذاری دانشگاه تهران (نخستین دانشگاه ایرانی در ایران)
بنیانگذاری فرهنگستان ایران (برای تقویت زبان و ادب فارسی)
تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی (تغییر ماههای حیوانی به ماههای اوستایی)
تغییر نام رسمی کشور در مجامع بینالمللی از پارس به ایران در سال ۱۳۱۴.
خب واقعا چشمگیرن و فکر نمیکنم بشه از زیر دین کارهایی که کرده بر اومد، کارهای اساسی و پایه ای که واقعا جالب توجهن
دانشگاه،قانون مدنی،بانک ، بیمه،دانشگاه،ارتش....
خب اما از طرف دیگه بنظر من یکی از بزرگترین اشتباهاتش دین زدایی که میخواس اما جامعه آمادگیش رو ندادشت و در واقع اون موقع جامعه ی ایران جامعه ی مذهبیی بود و آمادگی چنین چیزی رو نداشت.
همونطور که داگلاس آدامز در این سخنرانیش در کمبریج میگه:
"دين ايده های خاصی در بطن خود دارد که مقدسات، يا محرمات يا مانند آن ناميده می شوند. و معنای
مقدس و محرم بودن شان اين است که شما نبايد يک کلمه حرف بد در مورد اين ايده ها يا انگاره ها
بزنيد . مبادا چنين کنيد! چرا نبايد؟ چون که نبايد. اگر کسی به حزبی رأی دهد که شما مخالف آن
هستيد، تا می توانيد به او انتقاد کنيد، بی آن که کسی برنجد. اگر کسی فکر می کند که ماليات بايد کم يا
زياد شود شما آزاديد که نظرش را به چالش بگيريد. اما وقتی نوبت باورهای دينی می رسد، اگر کسی
بگويد به لحاظ شرعی "من نبايد يکشنبه ها چراغی روشن کنم"، شما صرفاً بايد گويم "به اعتقادتان
احترام می گذارم."
چرا بايد حمايت از حزب کارگر يا محافظه کار، جمهوريخواه يا دموکرات، اين يا آن مدل اقتصادی، يا
مکينتاش به جای ويندوز مجاز باشد، اما داشتن عقايدی در مورد آغاز جهان، درباره ی خلقت جهان،
نه؟... چون اين چيزها مقدسات هستند؟ ... ما عادت کرده ايم که ايده های دينی را به چالش نگيريم اما
خيلی جالب است که وقتی ريچارد چنين می کند چه بلوايی به پا می شود! تا بحث دين پيش می
آيد همه از کوره در می روند چون شما مجاز به صحبت درباره ی امور دينی نيستيد. اما وقتی که
عاقلانه به موضوع بنگريد می بينيد که امتناع از بحث آزاد درباره ی موضوعات دينی هيچ دليلی
ندارد جز اينکه ما يک جورهايی بين خودمان توافق کرده ايم که نبايد باب بحث از دين را گشود.
دین چیزیه که مردم سرش بیشتر از هرچیزی حساس هستن و تو هیچی بیشتر از اعتقاداتشون اینقد پافشاری نمیکنن، بنابراین دست گذاشتن رضاخان روی اینچنین نقطه ای با توجه به جامعه ی ایران کار اشتباهی بود اونموقع.
و قضیه ی دیگه این که روند دموکراسی رو به تعویق انداخت، اینکه مردم تا حدی یک لول فرهنگ اجتماعی رو رد کرده بودن و از شاهنشاهی دیکتاتوری به مشروطه رسیده بودن نسبتا خوب بود اما رضاخان تا حدی دوباره دیکتاتوری رو جا انداخت و سبکی از دیکتاتوری بوجو آورد که که جلوی ارتقاء فرهنگی رو گرفت،این اصلا خوب نبود.