- شروع کننده موضوع
- #1
NEO
کاربر خاکانجمنخورده
- ارسالها
- 2,368
- امتیاز
- 5,899
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- بوشهر
- رشته دانشگاه
- مهندسی نفت
یکی از غول آخرهایی که ما باید بعد از ۱۸ سالگی رد کنیم ، گرفتن گواهینامه در حداقل زمان ممکن و قبول شدن در آزمون شهری هست !
البته الان که دیگه گرفتن کلاس هم قبل از آزمون آیین نامه و شهری اجباری شده دیگه مجبوریم اون ۱۰ جلسه کلاس رو هم بگیریم .
خود دوران آموزش و امتحان واسه من کلی خاطره به همراه داشت
اول از همه اینکه موقع ثبت نام شانش خیلی بزرگی اوردم و با یه مربی جوون و پایه افتادم که این خودش امتیاز خیلی بزرگی بود اونم وقتی که بعدش فهمدیم اکثر مربی های اون آموزشگاه پیر و طبیعتا کم حوصله بودن .
ساعت کلاسمم عصر بین ۶ تا ۸ میشد و چون آخرین ساعت آموزشی هم بود و هوا تاریک ، حسابی حال میکردم باهاش و کلا همه جوره هم از نظر ساعت کلاسی و مربی به نفع من بود .
یادمه تا جلسه سوم هنوز یخ من و مربی آب نشده بود و از توانایی های بل قوه ای که در وجود هم داشتیم باخبر نبودیم هنوز
دقیقا از جلسه چهارم بود که فهمیدیم هر کدوم چه استعدادهای در وجودمون نهفته است و خلاصه مرحله دوم از دوران آموزشی همون موقع شروع شد
مربی دیگه چون میدید من نیازی به آموزش و این حرفا ندارم و از قبل هم پیش زمینه ای تو رانندگی داشتم اصلا سخت نمیگرفت و میذاشت سرعت برم و زیاد گیر نمیداد .
همون موقع هم بود که دیگه از اول تا آخر کلاس آهنگ میذاشت و خلاصه حسابی خوش میگذشت .
صمیمیت بین ما دوتا دیگه به حدی رسیده بود که میرفتیم دم در خونشون و زن و بچه اش رو سوار میکردیم و میبردیم میرسوندیم .
تو این دوران هم خیلی خاطره واسه ام تعریف می کرد . از زمان جهالت و کارهای خلاف گرفته تا توبه و زمان حال
خلاصه بعد از اینکه ۱۰ جلسه ی آموزشی تموم شد من برعکس بقیه حسرت بسیار خوردم و دلم میخواست یه ۱۰ جلسه ی دیگه هم با این آدم برم کلاس چون واقعا تو این دوران بهم خوش گذشته بود
یه سری خاطره هم از دوران آزمون و این حرفا دارم که اگه دیدم در ادامه از موضوع استقبال شد میگم براتون .
حالا نظری ، خاطره ای چیزی پیرامون گواهینامه و رانندگی دارید بفرمایین ...
البته الان که دیگه گرفتن کلاس هم قبل از آزمون آیین نامه و شهری اجباری شده دیگه مجبوریم اون ۱۰ جلسه کلاس رو هم بگیریم .
خود دوران آموزش و امتحان واسه من کلی خاطره به همراه داشت
اول از همه اینکه موقع ثبت نام شانش خیلی بزرگی اوردم و با یه مربی جوون و پایه افتادم که این خودش امتیاز خیلی بزرگی بود اونم وقتی که بعدش فهمدیم اکثر مربی های اون آموزشگاه پیر و طبیعتا کم حوصله بودن .
ساعت کلاسمم عصر بین ۶ تا ۸ میشد و چون آخرین ساعت آموزشی هم بود و هوا تاریک ، حسابی حال میکردم باهاش و کلا همه جوره هم از نظر ساعت کلاسی و مربی به نفع من بود .
یادمه تا جلسه سوم هنوز یخ من و مربی آب نشده بود و از توانایی های بل قوه ای که در وجود هم داشتیم باخبر نبودیم هنوز
دقیقا از جلسه چهارم بود که فهمیدیم هر کدوم چه استعدادهای در وجودمون نهفته است و خلاصه مرحله دوم از دوران آموزشی همون موقع شروع شد
مربی دیگه چون میدید من نیازی به آموزش و این حرفا ندارم و از قبل هم پیش زمینه ای تو رانندگی داشتم اصلا سخت نمیگرفت و میذاشت سرعت برم و زیاد گیر نمیداد .
همون موقع هم بود که دیگه از اول تا آخر کلاس آهنگ میذاشت و خلاصه حسابی خوش میگذشت .
صمیمیت بین ما دوتا دیگه به حدی رسیده بود که میرفتیم دم در خونشون و زن و بچه اش رو سوار میکردیم و میبردیم میرسوندیم .
تو این دوران هم خیلی خاطره واسه ام تعریف می کرد . از زمان جهالت و کارهای خلاف گرفته تا توبه و زمان حال
خلاصه بعد از اینکه ۱۰ جلسه ی آموزشی تموم شد من برعکس بقیه حسرت بسیار خوردم و دلم میخواست یه ۱۰ جلسه ی دیگه هم با این آدم برم کلاس چون واقعا تو این دوران بهم خوش گذشته بود
یه سری خاطره هم از دوران آزمون و این حرفا دارم که اگه دیدم در ادامه از موضوع استقبال شد میگم براتون .
حالا نظری ، خاطره ای چیزی پیرامون گواهینامه و رانندگی دارید بفرمایین ...