تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Sahar.Z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
459
امتیاز
6,872
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فـرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
صنعتی شريف
رشته دانشگاه
مهندسی كامپيوتر - IT
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

من دیشب دیدم یه حبه قندُ بالاخره. /m\

چیزی که من خیلی جذبش شدم فضاسازیِ فوق العاده و استفاده از عناصر طبیعت تو زیباسازیِ فضا بود.واقعاً تاثیر میذاشت تو ذهن مخاطب.
داستانشُ نمیتونم بگم خیلی ایده ی نو و خلاقانه ای داشت.نه.ولی همین ایده ای که جدید نبودُ خوب تونستن به تصویر بکشن.
بعد جمع خانوادگی شون ، تعامل ِشون با همدیگه ، دعوا و اختلافاتشون و... رُ هم خوب نشون داده بودن.حتی بعضی جاها حسرتِ آدمُ بر می انگیخت. :د
فقط چند تا موردی که به نظرم اومد این بود که:

1-لهجه شونُ من متوجه نشدم چه لهجه ای بود.بعضی جاها میدیدم دارن با لهجه ی اصفهانی (تقریباً) صحبت میکنن.اگر واقعاً مقصودشون این بود که لهجه شون اصفهانی باشه ، خُب به نظرم نبود! :د

2-واقعاً دلیلی داشت اون بین ، اون دختر ِ به اصطلاح عاشق پسرخاله هه باشه؟ :د چاشنیِ اضافی و بیخودی بود به نظرم.

فعلاً چیزی به ذهنم نمیاد.نظراتم هم کاملاً نظرات شخصی بود و نقد فیلم نمیدونمش. :د
 

naseri

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
403
امتیاز
1,540
نام مرکز سمپاد
فرزانـگان يك تهران
شهر
تهران
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

به نقل از سـحر :
1-لهجه شونُ من متوجه نشدم چه لهجه ای بود.بعضی جاها میدیدم دارن با لهجه ی اصفهانی (تقریباً) صحبت میکنن.اگر واقعاً مقصودشون این بود که لهجه شون اصفهانی باشه ، خُب به نظرم نبود! :د
اون لهجه تقریبا یزدیه :D همونطور که من گفتم (نظر منه) یه مقدار این لهجه ای که بازیگرا داشتن، ضعیف بود یعنی باید یزدی باشه :-"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #23
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

اصل مطلب رو بچه‌ها گفتن، من چند تا نکته رو اضافه میکنم و خیلی کوتاه حرفای تکراری‌ای رو میزنم که قبولشون دارم. :D
اول از همه باید بگم، خیلی خوشحالم که کارگردانایی مثل میرکریمی تو ایران هست برای ساختن چنین فیلمایی. فیلمایی مثل یه حبّه قند واقعا تو سینمای ایران غنیمته!
حالا چرا انقدر این فیلم عالیه؟ به خاطر صَدها دلیل که به صورت تیتروار میشه به اینا اشاره کرد: پرداخت عالی کاراکترهای فیلم، گریم عالی و به جا، موسیقی متن قوی که کار استاد علیقلی بود، فیلمبرداری و کادر بندی حرفه‌ای، لوکیشن ِعالی و ...

1364132664691.png


از اینا که بگذریم، فیلم بیشتر از هرچیزی دوست داشتنی بود. تصویر یه خانواده‌ی اخلاق گرای ایرانی که برای اکثر مردم ما ملموسه. به عبارت ِساده‌تر، یه حبّه قند حال ِآدم رو خوب می‌کنه! یاد هر ایرانی میندازه که اگه سختی هست، این رسم‌ها هم هست. هنوز میشه دور هم بود، هنوز میشه با خانواده خندید، با خانواده گریه کرد و خلاصه «با هم بودن» رو یادآوری میکرد. انقدر این با هم بودن زیبا هست که یه منتقد اسپانیایی راجع به فیلم بگه: آرزو داشتم در چنین خانواده ایرانی زندگی می‌کردم.
تقابل سنت و مدرنیته هم تو فیلم خیلی خوب نشون داده شده. گوشی آیفون، لپ‌تاپ و ال سی ‌دی هستن، اما قالب همون قالبه! قدیمی و بر طبق ارزش‌ها. از همه مهم‌تر، خواستگاری به شیوه‌ی سنتی، حتی اگه داماد اینترنتی باشه!
درکل، به نظرم این فیلم لازم بود برای حال ِهمه‌ی ما. باید تشکر ویژه کرد از رضا میرکریمی! /m\

حاشیه: توجه‌تون رو به این مطلب جلب میکنم؛

« در طی جلسه کمیته انتخاب نماینده سینمای ایران، این فیلم به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار معرفی شد. در جریان این انتخاب این فیلم رقیبانی از جمله ملکه، بغض، آینه‌های روبرو را مغلوب کرد. هیأت انتخاب نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۱۳، فیلم یه حبه قند را به عنوان نماینده سینمای ما برای شرکت در هشتاد و پنجمین مراسم اسکار معرفی کرد. اما یک روز پس از معرفی نماینده رسمی ایران در این مراسم، جواد شمقدری، رئیس سازمان سینمایی با انتشار نامه‌ای ضمن تبریک به اعضای هیأت انتخاب نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۱۳ و دست‌اندرکاران فیلم یه حبه قند، خواستار تحریم اسکار شد و سر انجام حسینی وزیر ارشاد با این موضع یعنی تحریم اسکار و عدم ارائه یک حب قند جهت شرکت در مراسم اسکار موافقت نمود. »
 

سمپادی_ss

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
321
امتیاز
1,407
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

خب بچه ها همه نکـات رو گفتن؛ من برداشت های خودم رو از فیلم میگم :-" :

فیلم خیلی شیرین بود؛ دقیقــا عین اسمش. نه اینکه ژانر کمدی و یا طنز باشه که در اخر پیآمی هم نداشته باشه؛ هم مضمون داشت؛ هم سکـانس هایی که خنده بر لب بیننده می نشست. 8->
بعد از اینهمه فیلم های تلخ دیدن؛ واقعا تجـربه ی خوبی بود.
یکی از نکـات خیلی خوبش نشون دادن گرمـا و صمیمیت بین مردم شرق بود.
مردم شرق اکثرا احساسی ترن و این احساسات رو کـاملا به تصویر میکشید این فیلم.
نکته ی دیگه این که معمولا یک فیلم رو نمیشه بیشتر از 2 یا 3 بار دید امـا من بشخصه بیشتر از 5 الی 6 بار دیدم و هربار هم لذت بردم.
نقطه ی فوق العـادش فضـا بود : یه خونه ی قدیمی توی یزد ؛ مملو از رنگ همـراه با لهجـه یزدی.
فیلم حـالت مستندی هم داشت؛ یعنی میتونست ازش آداب و سروم مردم یزدی و یا حتی آداب رسوم ایرانی رو برداشت کرد؛ امـا این مستند بودن فیلم رو خشک و رسمی نکرده بود. به طرز زبردستانه ای کـارگردان این آداب رو با فیلم پیوند زده بود.
کلا خیلی راضی بودم از این فیلم؛ خیلی (:
 

shshsh

sh m
ارسال‌ها
571
امتیاز
1,578
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

خب، این فیلم یکی از بهترین‌های فیلمایی‌ه که تا حالا دیدم. بهترین فیلم حتـّا. :د
به‌طور کلّی، فیلم هم نکته‌ی مثبت داشت هم نکته‌ی منفی [ طبیعتا ! ] ولی نکات مثبت‌ش خـیلی بیش‌تر از نکات منفی‌ش بود. درکل فیلم خــیلی خوبی‌ه که به‌شخصه حاضرم بارها ببینم‌ش.

× این تناقضایی که تو فیلم بودن خیلی جالب کرده بودن فیلمُ. مثن همین عنوان‌ش، «یه حبّه قند» ؛ که می‌خواست بگه این «یه حبّه قند»، یه جا باعث خوشی و عروسی و شادی یه جماعتی شد، یه‌جا هم همون حبّه‌ی قندی که از کلّه‌قند «شادی‌آفرین» دراومده بود، یه‌جماعتیُ بدبختُ ناراحت کرد. این تناقضی که به‌وجود اومده بود، عــالی بود به‌نظر من. عـــالی. 8->

× یه‌نکته‌ای که به‌شخصه زیاد دوست نداشتم راجب این فیلم، این بود که این لهجه‌ی یزدی‌شونُ به‌شخصه آشنا نبودم باهاش. بار اوّلی که این فیلمُ دیدم، خیلی از دیالوگا رُ نفهمیدم. ینی صرفا داشتم یه‌فیلم می‌دیدم که یه‌چیزی دیده‌باشم. ولی دفعات بعدی، بیش‌تر دیالوگاشونُ می‌فهمیدم. کلّا این لهجه برای کسی که با لهجه‌ی یزدی آشنایی نداشته باشه، یه‌کم غیرقابل فهمه، و درنتیجه دیالوگا رُ کامل متوجّه نمی‌شه. این لهجه اگه نبود، فیلم اون حالت سنّتی خودشُ از دست می‌داد، ولی لهجه‌ی یزدی واقعا غیرقابل‌فهمه! یه لهجه‌ی اصفهانی یا مازندرانی -حتّا- اگه داشتن، بیش‌تر می‌شد فهمید که بازیگرا چی می‌گن. :د

× فیلم‌برداری‌ش، عالـــی بود! کادربندی، نحوه‌ی قرار گرفتن صحنه‌های مختلف و آدمای مختلف توی کادر، «تنگ ِ هم» بودن آدمای توی کادر که حسّ صمیمیّتُ می‌داد، غیره :د ، و کلّا کادربندی، طرّاحی‌صحنه و لباس‌ها، نورپردازی و به‌خصوص، موسیقی‌متن عـالی؛ این فیلمُ تبدیل به شاهکار کردن تقریبا. 8->

پ.ن. الان نمی‌تونم کامل بنویسم ؛ بعدا می‌آم پست‌مُ کامل می‌کنم، مچّکّرم. :ی
 

peihaghi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,333
امتیاز
2,348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
تهران
دانشگاه
امیر کبیر
رشته دانشگاه
مکانیک (ساخت تولید)
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

خب بیشتر حرفا رو همه زدن . من فقط یه انتقاد کلی بکنم .
توی سینمای ایران فیلما یا خیلی ضعیفن ، یا فقط برای یه ایرانیه متولد ایران قابل فهمه .
این باعث میشه سینمای ما خیلی بسته بمونه .
وقتی که فیلما یه جوری ساخته شن که خارجیا هم درکش کنن ، عرصا ی کار خیلی بزرگ میشه و کارا متنوع تر .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #27
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

به نقل از شـکیبا :
× یه‌نکته‌ای که به‌شخصه زیاد دوست نداشتم راجب این فیلم، این بود که این لهجه‌ی یزدی‌شونُ به‌شخصه آشنا نبودم باهاش. بار اوّلی که این فیلمُ دیدم، خیلی از دیالوگا رُ نفهمیدم. ینی صرفا داشتم یه‌فیلم می‌دیدم که یه‌چیزی دیده‌باشم. ولی دفعات بعدی، بیش‌تر دیالوگاشونُ می‌فهمیدم. کلّا این لهجه برای کسی که با لهجه‌ی یزدی آشنایی نداشته باشه، یه‌کم غیرقابل فهمه، و درنتیجه دیالوگا رُ کامل متوجّه نمی‌شه. این لهجه اگه نبود، فیلم اون حالت سنّتی خودشُ از دست می‌داد، ولی لهجه‌ی یزدی واقعا غیرقابل‌فهمه! یه لهجه‌ی اصفهانی یا مازندرانی -حتّا- اگه داشتن، بیش‌تر می‌شد فهمید که بازیگرا چی می‌گن. :د

در مورد لهجه و اینکه میگید سخت میشد فهمید گفتم قبلا، هیچی. ولی در مورد اینکه میگی مثلا میشد لهجه‌ی اصفهانی یا مازندرانی داشته باشن یه چیزی بگم.
این در صورتی اتفاق میفتاد که کل فیلم انتقال پیدا کنه به شهری غیر از یزد. اصلا همین «یزد» بودن یه ویژگی مثبت بود برای فیلم به نظرم. یزدی‌ها خیلی سنت گرا و دین‌گرا هستن. نسبت به شهرای دیگه هم چهارچوب قدیمی تری دارن. (البته من اخیرا یزد رو ندیدم اگه کسی آشنایی بیشتری داره اصلاح کنه حرفم رو)
در کل فضا و شهری که انتخاب کرده بودن خیلی مناسب فیلم بود.
 

kimia moghadam

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
255
امتیاز
2,622
نام مرکز سمپاد
فرزانگان١
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

اول از همه خيلي خوشحالم كه يه حبه قند انتخاب شد. :D
همچنين از نقدايي كه تا همين الان دنبال كردم و خوندم خيلي خوشحالم.بيرون از اينجا وقتي ميشنيدم مردم درباره اين فيلم حرف ميزدن،مثن ميگفتن آره اون طرز قند خوردن خيلي خطرناكه بايد مواظب بود! يني همه جنبه هارو گذاشته بودن كنار و فقط همينو ديده بودن از كل فيلم...ولي اينجا كاملا جزئي به همه چيز اشاره شده بود
من فيلم چند بار ديدم و به جرئت ميگم هر بار تونست منو همونقد تحت تاثير قرار بده! شايد بشه گفت اولين و تكون دهنده ترين صحنه ي فيلم جايي بود كه خواهرا اصرار داشتن كه پسند لباس مشكي نپوشه
بيلم خيلي واقعي بود و كاملا نزديك به دنياي واقعي.جوري كه براي همه ملموس بود
قبول دارم كه بدون اينكه آشفتگي تو صحنه ي بعد ديده شه دوربين مي لرزيد.ميشه اينو در نظر گرفت كه از فن دوربين روي دست وياد استفاده شده.و به نظرم كارگردان سليقه اي عمل كرده كه به نظرم خيلي هم خوبه براي اين كه يه فيلم خلاقانه بسازه و با منتقداي سينمايي بزرگي كه ميگن اين فن كاملا رده مخالفم!
حتي قسمتايي كه فيلم آروم ميشد يه خلاقيت بود كه من فك ميكنم براي يه اسكيپ بود كه از اون جو فاصله بگيرن و وارد بخش بعدي فيلم بشن...
 

elnaz.A

النــاز
ارسال‌ها
51
امتیاز
1,188
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

با اینکه خیلی‌ها خیلی چیزا رو گفتن امّا با توجه که این پست از روز اول داره هی ویرایش می‌ده منم می‌گم دوباره.:د

× یه همچین خونه‌ای، با یه حیاط نسبتاً بزرگ‌تر و همین وضع اتاق‌ها رو پدربزرگ مادربزرگ من هم توی نزدیکای اصفهان دارن. مامان باباهای ما و ما هم که مجموعاً بیست و پنج تا نوه می‌شیم خب هیچ کدوممون اونجا زندگی نمی‌کنیم و تقریباً از جاهای مختلف هم هستیم. همه‌ی اینا رو گفتم که بگم کاملاً زندگی روزمره‌ی ما توی وقتایی که می‌ریم یا می‌رفتیم همین‌جوری بود.
سر و صدای بچه‌هایی که توی حیاط بازی می‌کنن، اون شور و ذوقی که همه‌شون (حالا جز واسه اینکه عروسی بود.) واسه برگشتن و دور هم جمع شدن اونجا داشتن، سفره‌ی ناهارشون و حرفاشون، قشنگ اون لحظه‌ای که خاله‌هه تا پسره رو می‌بینه می‌گه معدلت چند شد فلانی؟، اونجایی که باز خاله‌هه قربون صدقه‌ی اون کوچولوئه می‌ره و همه‌ی اون صمیمیت‌شون کاملاً قابل باور بود؛ افراطی هم بیان نشده بود حتّی.
یه چیز دیگه هم اینکه ته تغاری بودن پسند که حالا همه‌ی اختیارات خونه دست اونه هم یه جورایی منو یاد خاله‌م می‌نداخت. :-" خوب بود.

× شروع و پایان فیلم هم به نظر من خیلی خوب بود. چه اون صحنه‌های بین تیتراژ، چه وقتی که همه‌شون کم کم دور هم جمع شدن؛ یه حس خوب و خوشی رو منتقل می‌کرد واسه دیدن ادامه‌ی فیلم. آخر فیلم هم وقتی که پسند صبح میاد لامپا رو خاموش می‌کنه و هم‌زمان یه موسیقی خوب از رادیو پخش می‌شه.

× اینکه به هیچ چیزی خیلی زیاد نپرداخته بود؛ همه چیز همین‌طور گذرا مطرح شدند و رفتند. هم قضیه‌ی سرطان و هم کلی قضایای دیگه. این‌طوری نبود که توی پرداختن به چیزی خیلی غلو و افراط کنن. حتّی بعد مرگ دایی هم بعد از یه مدت تنها اثری که موند از ناراحتی‌شون همون لباس مشکی تن‌شون بود به نظرم.

× یه چیزی که فکر کنم اکثر ما بهش فکر می‌کنیم و یه جورایی شده عادت (حداقل واسه خود من) اینه که بعد از اینکه کلی شادی هست و همه شادن همیشه می‌ترسیم و نگرانیم که یه چیزی شادی ما رو به هم بریزه؛ مثل همون صحنه‌ای که اون خواهره ( اسما رو من نمی‌دونم اصن. #-o) قند می‌نداخت که ببینه زندایی خوابه یا اتفاقی افتاده براش.

× دایی هم که راضی نبود و آخرش هم با مرگ‌ش باعث شد یه جورایی به قاسم و پسند یه تلنگر دیگه بزنه واسه اینکه به هم فکر کنن و این حرفا. :D

× حبه‌ی قندی که با وجود اینکه هنوز بود اما باعث ناراحتی و اینا شد رو هم که همه گفتن. و واقعاً یه چیز خیلی خوبی بود.

× علاوه برهمه‌ی اینا، لباس پسند توی بعضی از سکانس‌ها یه جوری بود امّا کاملاً مناسب و خوب بود؛ همون طور که بقیه هم گفتن کادر و رنگایی که به کار رفته بود توی اون حیاط خوشگل و اون لامپا همه‌شون (رنگ بندی) کاملاً عالی بودن و دیگه چیزی به نظرم نمی‌رسه.
 

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,818
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

به نقل از الناز! :
با اینکه خیلی‌ها خیلی چیزا رو گفتن امّا با توجه که این پست از روز اول داره هی ویرایش می‌ده منم می‌گم دوباره.:د

× یه همچین خونه‌ای، با یه حیاط نسبتاً بزرگ‌تر و همین وضع اتاق‌ها رو پدربزرگ مادربزرگ من هم توی نزدیکای اصفهان دارن. مامان باباهای ما و ما هم که مجموعاً بیست و پنج تا نوه می‌شیم خب هیچ کدوممون اونجا زندگی نمی‌کنیم و تقریباً از جاهای مختلف هم هستیم. همه‌ی اینا رو گفتم که بگم کاملاً زندگی روزمره‌ی ما توی وقتایی که می‌ریم یا می‌رفتیم همین‌جوری بود.
سر و صدای بچه‌هایی که توی حیاط بازی می‌کنن، اون شور و ذوقی که همه‌شون (حالا جز واسه اینکه عروسی بود.) واسه برگشتن و دور هم جمع شدن اونجا داشتن، سفره‌ی ناهارشون و حرفاشون، قشنگ اون لحظه‌ای که خاله‌هه تا پسره رو می‌بینه می‌گه معدلت چند شد فلانی؟، اونجایی که باز خاله‌هه قربون صدقه‌ی اون کوچولوئه می‌ره و همه‌ی اون صمیمیت‌شون کاملاً قابل باور بود؛ افراطی هم بیان نشده بود حتّی.

خوش بحالت !!

ماهم وقتایی که خونه مامان بزرگم دور هم بودیم همین جوری ود .. یادش بخیر خعلی خوب بود.

فکرهم میکنم بیشتر واس همین بود که این فیلم حس خوبی به من میداد.
 

Majids

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
327
امتیاز
2,713
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

تمام نقدهارو نخوندم [nb]از یه جهت خوبه چون در این صورت حرفای خودمو میزنم :د[/nb] ولی به طور کلی با نظر علیرضا موافق بودم تا حدود زیادی
1- ضعف اصلی اول: صحنه اضافه زیاد داشت! یعنی گاهی زیبا بود و کاملا حس میداد به آدم ولی خوب باعث شده بود که داستان اصا سر و ته نداشته باشه تا بتونن تو این مدت زمان تمومش کنن!
2- ضعف اصلی دوم: همونی که گفت، صحنه های اسلوموشن خوب حالا گاهی خوب بود، مثلا اون صحنه که پسند سوار تاب بود و زنا میوه ها رو میریختن تو حوض و ... ترکیب رنگ محیط و کلا این صحنه ها آرامش خوبی داشت، ولی موزیک بکگراندش خداییش...! یعنی واقعا جا داشت موزیک سنتی بذارن! حتی اون صحنه آخر فیلم هم بگیم خوب فاز غمه با سنتی ترکیب خوبی از آب درنمیاد ولی بحث اینه که موزیکی که گذاشته بودن به فاز فیلمای قرن 20 انگلیسی میخورد و حتی فاز غمم نداشت! [nb]اونایی که میگن خوب بود، این آهنگ برای یه درام خارجی مثل شاید خوب میبود ولی نه برای فیلمی با تم ایرانی سنتی :-" خداییش واقع بین باشید، من تمام فازم سر آهنگش میپرید :-"[/nb]
3- لهجه یزدیشون خیلی غلیظ نبود و خوب بود ولی بعضی جاها زیادی آروم حرف میزدن، نمیفهمیدی
4- تو خیلی صحنه ها 5تا بازیگر دارن میخندن و یکیشون با لهجه یزدی و درحال خنده یه چی آروم میگه که اصا نمیفهمی!
5- نقش قاسم کاملا اضافه که بود هیچ، اون علاقه ای که بین قاسم و پسند ایجاد شد باز مسخره تر بود...
6- همش نقاط ضعف شد :-" یه سری نقاط قوتی هم داشت مثلا همونطور که گفت یه خانواده سنتین با خونه سنتی و ازدواج سنتی و ... از اون ور ارتباطشون هم با محیط مدرنه که کمتر توی فیلمها بهش اشاره شده! (در واقع تمام جوامع روستایی هم حتی الان جوونا با تکنولوژی سر و کار دارن ولی به شکل متفاوت! تو این فیلم کلا خوب به تصویر کشیده شده بود قضیه)
7- بازیگر پسند و گریمشو لباسا و ... کلا خیلی فاز سنتی قشنگی داشت و به عنوان نقش اول خیلی خوب بود
8- همونطور که گفت، تمام بازیگرها تو صحنه بودن و صحنه شلوغ زیاد داشت که خوب بود
9- چیزی که بیشتر از همه خوشم اومد، روابط فامیل بود. مثلا نقش اون شیخه در تقابل با دامادای دیگه خیلی خوب بود! هر دامادی یه سری صفات داشت و کلا روابط بینشون خیلی خوب تصویر شده بود! و حتی در مورد اون مادربزرگ هم که علیرضا میگه همه جای فیلم بهش بی توجهی شده، به نظرم جزئی از زندگی امروزیه! حالا این قسمت رو هم نگیریم، رابطه بین دامادا و زنا و کلا فامیل خیلی خوب بود! (همون ملموس!)
10- بازیگرهای بچه عالی x: هم خوب بازی میکردن، هم دیالوگای خوبی داشتن هم اصا ناز بودن همه 8->
11- خود فضای خونه ای که توش فیلمبرداری میشد و باغش خیلی قشنگ بود، یه جورایی حس طراوت و این چیزا رو میداد!
12- عنوان فیلم خوب بود! کاملا همه جای فیلم این قنده حضور داشت :د و چیزی که خیلی خوشم اومد، اون شعر اولش از سهراب بود که کاملا یه معنای دیگه ای هم به اسم فیلم بخشیده بود
 

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

یه حبه قند...
[ اول پوزش بابت تاخیر. نت قطع و اینا همین می‌شه نتیجه‌ش :-" ]
بعد مدت‌ها بلخره تونستم یه حبه قندُ ببینم. چیزی که خیلی بارز بود تو فیلم تم نوستالژیک و به معنی واقعی "ایرانی" ـش بود. خونه‌های کاه‌گلی یزد ؛ آداب و رسوم‌شون ؛ لحجه‌شون ؛ خانواده‌ها ؛ همه‌چی! [ در حدی که تمام مدت فیلم من نیش‌م تا ته باز بود :-" ] . خیلی‌خوب تونسته‌بودن اون "ایرانی" بودن رو توی فیلم رو نشون‌بدن.

فیلم‌نامه قوی بود. ریتم‌ش یهو خیلی تند یا خیلی آروم نمی‌شد و در عین حال یک‌نواخت هم نبود. مشخص‌بود که واقعا کار کرده‌بودن و روی تک‌تک سکانس ـ فکر کرده‌بودن. اون تغییر عروسی به عزا رو هم خوب تونسته‌بودن نشون‌بدن و وقتی داماد کذایی [ :-" ] اومد واقعا می‌شد تو چهره‌ش ناراحتی رو دید. حتی بیشتر از پسند.
[ والا الان که نقد ـا رو می‌خونم دیدم که بچه‌ها اشاره‌کردن که اسوموشن و کش‌دار و اینا می‌شد ولی به‌نظر من مهم نبود. چون داشتن سعی‌می‌کردن زندگی واقعی رو منعکس‌کنن و خب زندگی همه‌مون بعضی‌وقتا کش‌دار می‌شه. ]

کاراکتر ـا خوب بودن [ جواهریان و کیانیان عالی ] و انتخاب بازیگر ـشون کاملا مناسب بود. هر کدوم از کاراکتر ـا شخصیت جداگونه خودشونُ داشتن و با این‌که از بعضیاشون در کل فقط یکی – دو تا لاین شنیدیم ولی خیلی راحت می‌شد تشخیص داد هر کی چه‌جور آدمی ـه.

بعضی‌ جاها دوربین واقعا لرزش داشت و می‌تونست روی فیلم‌برداری ـش بیشتر کار بشه. بعضی جاها طوری بود انگار فی‌البداهه فیلم‌برداری کردن و دوربین رسما معلق بود.
موزیک‌متن‌ش خیلی خوب بود. حس رو خوب منتقل می‌کرد به آدم.

گریم‌ش عالی بود. عالی 8->

در کل خیلی خوش‌م اومد ازش. شخصا هیچ علاقه‌ای به فیلم ـای ایرانی [ به‌جز چندتا انگشت‌شمار مثل کافه‌ستاره مثلا. ] ندارم و اکثر مواقع حتی تحمل‌شون‌م نمی‌کنم. ولی واقعا لذت‌بردم و خوشم اومد از یه حبه قند. راضی 8->
 

شاكسول

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
590
امتیاز
3,498
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان - تبريز
دانشگاه
علوم پزشکی شهرکرد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

به نقل از ریـحـانـه :
« در طی جلسه کمیته انتخاب نماینده سینمای ایران، این فیلم به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار معرفی شد. در جریان این انتخاب این فیلم رقیبانی از جمله ملکه، بغض، آینه‌های روبرو را مغلوب کرد. هیأت انتخاب نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۱۳، فیلم یه حبه قند را به عنوان نماینده سینمای ما برای شرکت در هشتاد و پنجمین مراسم اسکار معرفی کرد. اما یک روز پس از معرفی نماینده رسمی ایران در این مراسم، جواد شمقدری، رئیس سازمان سینمایی با انتشار نامه‌ای ضمن تبریک به اعضای هیأت انتخاب نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۱۳ و دست‌اندرکاران فیلم یه حبه قند، خواستار تحریم اسکار شد و سر انجام حسینی وزیر ارشاد با این موضع یعنی تحریم اسکار و عدم ارائه یک حب قند جهت شرکت در مراسم اسکار موافقت نمود. »
آدم شديم اسكارو تحريم ميكنيم! :|
من اين فيلمو همون موقعه تحويل سال ديدم (يعني قبل اون :-? ك فك كنم از شبكه ي 1 گذاشته بودش!)
با وجود مشقت هايي ك تحمل كردم در جهت عوض نشدن كانال (چرا ك ننه بابامون خوششون نيومده بود :-") فيلمو ديدم تا تهش نقدارم خوندم حدودا هر چي ميخواستم بگمو گفتن بچه ها :-? ولي خوب ميشه رو بعضيا تاكيد كرد!
گريم ك شاهكار بود 8->
انتخاب اسم فيلمم عالي 8-> كلا خعلي ب خود فيلم ميخورد 8->
يه شباهت هاي خاصيم با جدايي نادر از سيمين داشت (شايدم من اونجوري احساس كردم :D)
از فيلم برداري فيلمم خعلي خوشم اومد.
در مورد كش داده شدن فيلم نميتونم چيزي بگم چون من اصلا احساس نكردم! :-"
ولي احساس ميكنم A cube of sugar اصلا حس يه حبه قندو القا نميكنه 8-> وكلا حيف شد ك نميره اسكار :|

ريحانه: ببين دخترم پست زورزوركي ميشه اين! :-"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #34
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

به نقل از xfactor :
يه شباهت هاي خاصيم با جدايي نادر از سيمين داشت (شايدم من اونجوري احساس كردم :D)

منظورت چه شباهتایی ـه؟ بازی بازیگرا؟ گریم؟ کارگردانی؟ چی؟ :-?

به نقل از xfactor :
ريحانه: ببين دخترم پست زورزوركي ميشه اين! :-"

زورکی نبود، بیشتر پیشنهادی بود! و به خاطر خودتون بود که تو تماشای گروهی به این مهمی شرکت کنید! :-"
 

شاكسول

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
590
امتیاز
3,498
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان - تبريز
دانشگاه
علوم پزشکی شهرکرد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

به نقل از ریـحـانـه :
منظورت چه شباهتایی ـه؟ بازی بازیگرا؟ گریم؟ کارگردانی؟ چی؟ :-?

زورکی نبود، بیشتر پیشنهادی بود! و به خاطر خودتون بود که تو تماشای گروهی به این مهمی شرکت کنید! :-"
اينكه خعلي طبيعي بودو آدم واقعا احساس ميكرد يه زندگي واقعي و ي داستان واقعي رو داره دنبال ميكنه!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #36
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

پرونده‌ی تماشای گروهی هفتم هم بسته شد؛ با تشکر از همه‌ی کسایی که تو بحث و بررسی فیلم «یه حبّه قند» شرکت کردن. (;
× گویا یکی از دوستان میخواسته جواب حرف من رو بده نشده، باز میکنم تاپیک رو که پست حیاتی‌ش (!) رو بده، دوباره قفل میکنم. :د
 

shshsh

sh m
ارسال‌ها
571
امتیاز
1,578
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

به نقل از ریـحـانـه :
در مورد اینکه میگی مثلا میشد لهجه‌ی اصفهانی یا مازندرانی داشته باشن یه چیزی بگم.
در کل فضا و شهری که انتخاب کرده بودن خیلی مناسب فیلم بود.
کلّا منظورم این بود که اگه یه لهجه‌ی باورپذیرتر می‌ذاشتن بهتر بود! حالا خودم با لهجه‌ی مازندرانی زیاد موافق نبودم، لهجه‌ی اصفهانی بهتر بود به‌نظرم ؛ ولی بازهم شکل خونه‌های یزدی خودش یه‌جور جذّابیّت خاصّی به‌فیلم داده بود.

کلّا بازی‌ها هم که عالی بود ؛ همون‌طوری که ارغوان گفت، پیروجوون، خردوکلون، [ :-"] بازی‌شون خوب بود. اون‌جایی که دختربچّه‌هه می‌گه: «یه لباس دارم، سفـّید. پشت‌ش هم وازه، پایین‌ش هم چّین‌چّینیه. :]» یا اون‌جایی که دکتر آروم دست‌میذاره رو چشم‌های دایی، پسند محکم می‌کوبونه تو سرش ؛ کاملا معلوم بودن این بازی‌های قوی‌شون - بازی‌های قوی همه‌شون. :د

اون اسلوموشن‌ها خیلی هم خوب بود به‌نظرم! یه‌دونه‎‌شون بود، نشون می‌داد که اون دختربچّه‌هه، با همون لباس ِ «سفّید»ش، داره از جلوی همه رد می‌شه و می‌ره ؛ درحالی‌که هرکس به کار خودش مشغول بود. دختره رد می‌شد و درعین‌حال، هدف‌ش گذاشتن اون توره روی سرش بود ؛ ولی این‎وسط، دوربین داشت تک‌تک اعضای خانواده رُ نشون‌می‌داد که همه یه‌جا، تو یه‌خونه، زیریه‌سقف بودن ؛ ولی هرکدوم یه‌هدف متفاوت، یه‌فکر متفاوت داشتن، و درعین‌حال، داشتن باهم رابطه‌ی متقابل هم برقرار می‌کردن. یه‌چیزی تو مایه‌های همون «نزدیک‌یم ولی قلب‌هامون دوره». :-"

کلّا فیلم‌یه‌دفه آدمُ شوکّه می‌کرد. این ریما‌رامین‍فر ؛ یه‌دفه می‌اومد سمت پسند، با یه نگاه عادّی، بعد یهویی سر می‌ذاشت رو سینه‌ی پسند، زار می‌زد. یا همون‌جا که دکتر شروع می‌کرد به بستن دکمه‌های دایی، آدم فک می‌کرد که ینی چرا داره این‌کارُ می‌کنه و اینا. بعد که یهویی دست‌شُ می‌ذاشت رو چشم‌های دایی، بیننده شوکّه می‌شد از اون ضربه‌ی محکمی که پسند زد تو کلّه‌ش. ینی من به‌شخصه دراون لحظه خیلی همزادپنداری می‌کردم با تک‌تک شخصیّت‌ها ؛ حتّا با ریما رامین‌فر که یهویی زد زیر گریه. این تیکّه‌هاش «عالی» بودن. 8->

یه‌عدّه‌ای از دوستان هم بودن [تودنیای واقعی. :د] که بعد از تموم‌شدن فیلم گفتن: «خب که چی؟ آخرش چی شد؟» این دوستانی که فک می‌کنن حتما آخر یه‌فیلم باید «سرانجام باهم ازدواج کردند و تا سال‌های‌سال، به‌خوبی و خوشی درکنار هم زندگی نمودند، نقطه» باشه، نمی‌خوان «فیلم» ببینن، حتّا نمی‌خوان قصّه بشنون ؛ صرفا می‌خوان یه‌کلیشه رو تماشا کنن، منتها این‌دفعه روی پرده‌ی‌سینما.
درکل، این فیلم به‌نظرم از هرجهت عالی بود، تنها انتقادم نیز همان بود که گفتم. :ی لهجه‌شونُ به‌شخصه نمی‌فهمیدم، و از اون‌جایی‌که قسمت‌اعظم احساساتی که بین فیلم و بیننده ایجادمی‌شه رُ دیالوگ به‌وجود می‌آره، برای باراوّل نمی‌تونستم خوب باهاش ارتباط برقرار کنم، و این تنها ضعف این فیلم بود به‌نظرم.
این فیلم به‌نظرمن از پنج‌نمره، چهارونیم‌نمره می‌گیره. 8->
باتشکّر از دست‌اندرکاران، پزندگان، جوندگان. :-" #هار

به نقل از ریـحـانـه :
پست حیاتی‌ش (!)
خیلی هم حیاتی بود ؛ نمی‌گفتم «اینجام» گیر می‌‍کرد. :-" #جدّی
باتشکّر از ریحانه ؛ خیلی زجرکشید سر این قضیه‌ی بازکردن تایپیک. :-"
شرمنده‌م جدّا. :-"""""
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا