مشاعره ی شاعران

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع kahroba
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : مشاعره ی شاعران

درد دل دارم بگویم یا نگویم؟؟؟
حرف هایی دارم بزنم یا نزنم؟؟
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

من در گریز از بانگ انسان ها

غرق میشوم در گود جریان ها

موهایم تاب میخورند در ساحلی بی جان

مثل ماهی محبوس در فنجان

و...



با ن یا الف هر کودوم راحت تر بودید بگید :-"
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

آن روز که بار سفرت می بستی، انگار هوای خانه را هم بردی
با هر نفسی شماره می افتادم، حتی تو نیامدی بپرسی"مردی؟"
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

یا رب آن پیمان سنگین را که با پیمانه ات
بسته بودم، همچنان باشد بر این دیوانه ات
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

دروصف امام حسین...
تمام آنچه مراکرده راهی این راه
کمی زخاک قدمگاه وپای ارباب است
تمام سینه زدن،لت زدن،عزاداری
به قصدقربت حق وبرای ارباب است
قلوبنا،حرم الله،حرم،حریم خداست
به دل، کسی ننشیندکه دل جای ارباب است
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

برای مادرم... :x
تو با نگاه خود مرا، پر از امید میکنی، تمام زندگی من، پر از نگاه می شود
قسم به بوسه های من، به دست های خسته ات، همیشه دست های تو، مرا پناه میشود
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

دلگیرم ازدنیاوآدم های دنیـــــــــایی از روز وشب های پرازتشویش وتنهایی


دلتنگم از این روزگار حیــــله ونیرنگ نفرین براین احساس های پاک ورویایی
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

یا نباش و اگر هستی هم
باش با ارزش و عاری از غم
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

مادرم آب بیار
آب درپشت مسافرنوراست
اشک راتبعیدکن
این سفریک سفره پرشوراست
کوچه هارابنگر
خانه هاخاموش اند
سروهامنجمدند
چفیه ام حال دراین غربت شب میگرید
این زمین است که این بارفقط دورخودش میچرخد
هجرتی بایدکرد
یابه قول حافظ"دردل دوست به هرحیله رهی بایدکرد"
مادرم آب به دل ریز که دل بایدشست
کوله ام پرزتوسل کن وعشق
که سفرباید کرد
(ببخشیدمن نمیدونسم این تاکجامیشه یه بیت) :-"
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

داستان منو تو کوتاه است
از یکی بود شروع شد و نشد پایانش
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

شعشعه ی عشق تودرگیرم کرد
درهردوجهان پیروزمین گیرم کرد
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

دین و ایمانم بدادم بنده ی عشقت شوم
بنده ننــــوازی و از درگاه خود بیرون کنی؟
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از آقا ســــــــــآمـــــــــآن :
دین و ایمانم بدادم بنده ی عشقت شوم
بنده ننــــوازی و از درگاه خود بیرون کنی؟

یارا چو تو را خانه پر از لطف و کرم گشت
روزی به نوازش نظری کن دل مسکین
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

نمیدانم که با این دل چرا دلدار و یاری نیست
چرا تا سرزن خورشید به چشمانم بهاری نیست

(چ شعری گفتم فلبداهه :-" )
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

تو بودی پیش من،دنیا برم بود
تمام آسمان زیر سرم بود
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

ديشب تمام شعرهايم را سـرودم تقــديم رخســــار تـــو و مهتــاب كــــردم

وصف تو اين شعرمرا بس دلربا كرد بااســم تو شـــعر خودم را نــــاب كــــردم
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

مهوشانه می خورم جامی و آرامی کنم
گوشه ای تنگ،دلی را سخت زندانی کنم
تا که آن وقت،دگر یار،نبیند هرگز
من غریبی را به این سامان پذیرایی کنم
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

من دیوانه ندانم چه شود عاقبتم
هر چه شد کاش دلم سهم نگاهت باشد
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از خدیـــج ه! :
رادیکال: اینکه یه بیت از یه شاعری رو انتخاب کنیم و مصراع و حتی کلماتش رو عوض کنیم خیلی کار خوبیه کلا آدمو در این زمینه قوی میکنه ;)

* دعا کردم زمانه سبز باشد زمین و دشت و صحرا سبز باشد *
دستی که شد دراز و دست تورا گرفت...از تن بریده باد ای کریه بد طینت
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

تو را به باد میسپارم تو را به آب
تو را به انوار طلایی آفتاب
 
Back
بالا