مشاعره ی شاعران

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع kahroba
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از R@na96 :
نوید باد نوروزی، دمد در کوچه ها روزی
که باشد گرمی و مهری، پس از سرما و هر سوزی
یاد گیسوی کمندت دلپذیر...آن خم زلف عزیزت دلرباست
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

تراوش می کند یاد تو و فکر تو و هجران روی تو
از این دیوار و این زندان نا مریی افکارم...
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

میمیرم ار نباشی، جانا روا نباشد
از چون تو خوبرویی، جان خسی ستاندن
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از amparisay :
میمیرم ار نباشی، جانا روا نباشد
از چون تو خوبرویی، جان خسی ستاندن
نشانده ای به قلب من، تیر دو چشم مست خود...کمان ابروان تو، تیر دو شعبه میزنند
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

اگر باز آید آن دلبر که در بر یاد او دارم
قدمگاهش دو چشم من نثارش آب رو دارم
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از khadijeh1998 :
من چون غبار گرم طوافم به دور تو

تو قبله گاه هفتم و خورشيد هشتمي
یک دو سه سالیست به بزم جهان...جام بلا کرده به دست آشیان
حس تقرب بکنم بیشِ حد...چون نرود جام ز دستانمان
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

در انتهای مساله دیگر مجال بحث نیست ... گر ایکس داری در سوال جایی برای ترس نیست
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از mhjh :
در انتهای مساله دیگر مجال بحث نیست ... گر ایکس داری در سوال جایی برای ترس نیست
تو را ز دل بکرده ام برون دیگر...چو بچه ای که شود ز والدینش عاق
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از امیرعلی :
تو را ز دل بکرده ام برون دیگر...چو بچه ای که شود ز والدینش عاق

قلم در دست و دست اندر تن و تن فکر جان باشد
پس از آن سوی ایزد گیرد و روحش روان باشد
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

قلم در دست و دست اندر تن و تن فکر جان باشد
پس از آن سوی ایزد گیرد و روحش روان باشد
دبیرت را گرامی دار یارا
چه در چین باشی چه در بخارا
 
ساغر آزادی


ای ساغر آزادی تو جام پر از خونی

در دایره ی ظلمت تو واژه ی گلگونی
 
پاسخ : ساغر آزادی

به نقل از Radikal :
ای ساغر آزادی تو جام پر از خونی

در دایره ی ظلمت تو واژه ی گلگونی

یک شب مرا ساقی به دستم باده ای داد
در باده اش غم بود و از دل می زدم داد
گفتا خموش امشب که ذاتت را سرشتم
گفتم بده زان می که دل دادم به آن یاد
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

در من نظری بنما ای ساحل خاموشی

در خون ، قدح و باده ، تو ز خُمر مدهوشی

صد بار گله کردم ، از هر نظرت ، هر دم

تو غرق جنون بودی ، من در پی آغوشی
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

یکی از همین روز های زمستانی پسری خرد می گشت پی نانی
این یکی از گرسنگی می مرد دیگری از فرط سیرایی
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

یکی را سر سر زانو یکی دستش در آن گیسو
یکی در هجر امیدش یکی با دلبرش هم کو
یکی چشمش بود بر در یکی یارش بود در بر
یکی را جان به لب آمد یکی لب بر لب جادو
یکی سودایی بیدل یکی همچون یکی عاقل
یکی را نان بود روغن، یکی نان می خورد از جو
یکی مست و پاتیل از می یکی سجاده اندر پی
یکی داغش به دل باشد یکی هم در میان ابرو
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از ali1379 :
یکی از همین روز های زمستانی پسری خرد می گشت پی نانی
این یکی از گرسنگی می مرد دیگری از فرط سیرایی
یارا من در این دنیای بی همدم به جز تو کس ندارم بیا با ما بیا تنها نذارم
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

یارا من در این دنیای بی همدم به جز تو کس ندارم بیا با ما بیا تنها نذارم
معلمت را گرامی دار یارا چه در چین باشی و چه در بخارا
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از mohammadm9090 :
یارا من در این دنیای بی همدم به جز تو کس ندارم بیا با ما بیا تنها نذارم
ما دل به او سپرده ایم و بس
دیگر راه ندارد غریبه از این به پس
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از mhjh :
معلمت را گرامی دار یارا چه در چین باشی و چه در بخارا
اگر من ساعتی ایین خواندن را گذارم
زندگی را راحت هم چون خواب پندارم
 
من دوزخیم

من عالم باقی را میکنم به پیمانه

با هر قدحی مستم ، در گوشه ی میخانه
 
Back
بالا