طنز بداهه

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع amir h
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
الا ای آهوی وحشی کجایی ؟
که با لعل لبت این من به سان خر نمایی

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

زلف آشفته و خو کرده و خندان لب و مست
به چه کار آیدم الان که زنم این جا هست؟:-"

در کارگه کوزه گری رفتم دوش
 
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدمش هول شدم کردم نوش

چو چشمش مست را مخمور مگذار
 
چو چشمش مست را مخمور مگذار
چو دستش سرخی صورت پدید آر!


همه شهر بشورید چو آوازه در افتاد
 
چو چشمش مست را مخمور مگذار
چو دستش سرخی صورت پدید آر!


همه شهر بشورید چو آوازه در افتاد
همه شهر بشورید چو آوازه در افتاد
که میخانه دگر بار پر است از می و الواط

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
 
همه شهر بشورید چو آوازه در افتاد
که میخانه دگر بار پر است از می و الواط

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
برود گم بشود چون که خیلی پر روست
--------------------------------------------------
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن
 
مگر از طریق تدبیر روند ناامیدان
#سیاسی


خوابی به نرمی ابریشم در کوهپایه ی آرامش

چرا خریت کردم و باز بنده شدم رامش؟(یا خامش بستگی به نسخه تون داره:) )
---------------------------------------------------

ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
 
  • لایک
امتیازات: reyna
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این بار سم که داد تو را؟ مایه اش حلال!


چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم


(یادآوری: نام موضوع "طنز" بداهه می باشد.)
 
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این بار سم که داد تو را؟ مایه اش حلال!


چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم


(یادآوری: نام موضوع "طنز" بداهه می باشد.)
بنده اندازه یک گندمم نمی ارزم...

خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من...
 
  • لایک
امتیازات: reyna
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من
حال اگر دانست بداند، خاک عالم برسرش

به طهارت گذران منزل پیری و مکن ...
 
خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من
حال اگر دانست بداند، خاک عالم برسرش

به طهارت گذران منزل پیری و مکن ...
به طهارت گذران منزل پیری و مکن
حرف چرت دگران توشه ی دنیای دگر

با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو...
 
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
صد بار هم به لذت دربی نمی رسد ^^

باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم
نخ را به سوزن کن فرو، ماتحت‌افگار آمدم

سینه تنگ من و بار غم او هیهات
 
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم
نخ را به سوزن کن فرو، ماتحت‌افگار آمدم

سینه تنگ من و بار غم او هیهات
سینه‌ی تنگ من و بار غم او هیهات
بار را جمع کنم، جمله به گوزی بهلم^^

الا ای آهوی وحشی کجایی
 
سینه‌ی تنگ من و بار غم او هیهات
بار را جمع کنم، جمله به گوزی بهلم^^

الا ای آهوی وحشی کجایی
الا ای آهوی وحشی کجایی
کامین را از دُبُر، در بر... ولش کن

هم راه تن و هم ره جان او گیرد
 
Back
بالا