کسی از فلسفهذهنای جان سرل چیزی خونده؟ میشه کلیات عقایدش رو بگه برام ببینم چقدر ارزش خوندن داره.
دیدگاه سرل رو بخوایم تو یه جمله خلاصه کنیم میشه: مغز علت آگاهیه.
اسم دیدگاه خودشو میذاره "طبیعت گرایی زیست شناختی". اون همچنین به تمایز چالمرز بین مسئله سخت و آسون آگاهی هم اعتقادی نداره. معتقده که عاملی فراطبیعی، دخیل در آگاهی نیست(دوگانه انگاری سنتی) ولی در عین حال، آگاهی رو حذف هم نمیکنه(این رو مشکل خیلی از دیدگاه های فیزیکالیستی میدونه).
توجه داشته باشیم که سرل، مغز رو "علت" آگاهی میدونه. مثل ماتریالیست های حذفگرا، نمیگه که آگاهی درد، همون حالت مغزی و عصبی درده(این همانی)، بلکه میگه دومی علت اولیه. برای فهم این موضوع، یه مثال میزنم:
فرض کن یکی یه ویژگی روانی داره، اسمشو میذاریم q. حالا یه دکتر هم داریم که میگه این حالت وجود نداره، چون چند لحظه قبلش، هورمون x توی این فرد ترشح میشه(اسم اینو میذاریم P). این ادعاییه که ماتریالیست های حذفگرا میکنن. اما سرل میگه که از روی این، نمیتونیم هستی q رو نادیده بگیریم(بگیم وجود نداره)، بلکه نتیجه درست اینه که بگیم: P علت q هست. q یه موجودیت و هستی واقعیه(سابجکتیوه. در حالی که P ابجکتیوه)، اما معلوله.
اولی میشه "تحویل هستی شناسانه"(که موجودیت آگاهی رو انکار میکنه) و دومی هم "تحویل علّی"(که سرل با این یکی موافقه). به همین دلیل، سرل گرچه منکر وجود آگاهی نمیشه، اما همچنان طبیعت گراست نه دوئالیست. آگاهی یه هستی هست(پس حذف کردنش معقول نیست)، اما نه یه هستی جدا از طبیعت. توجه داشته باشیم که از نظر سرل، آگاهی از نظر هستی شناختی سابجکتیوه ولی از نظر معرفت شناختی(توضیح دادن علتش)، ابجکتیو. این در رد ادعای کسائیه که سریعا از سابجکتیو بودن آگاهی، نتیجه میگیرن که قابل بررسی علمی نیست، اما سرل مخالف این حرفه.
سرل در عین حال، به آگاهی به دید یه فرایند هم نگاه میکنه. یه فرآیند زیستی، و همونطور که فرآندهایی مثل فتوسنتز و گوارش، نیازمند اندام های خاصین و توسط اونا انجام میشن، آگاهیم فرایندیه که در سیستمی مغز مانند تشکیل میشه(سرل مغز رو هم یجور ماشین میدونه و منکر امکان منطقی ساخت یه مغز مصنوعی آگاه، نیست). برای این موضوع(نسبت بین گوارش و دستگاه گوارش با آگاهی و مغز) از عبارت "ارتباط درونی" استفاده میکنه. آگاهی، همزمان معلول و ویژگی مغزه. "آب مثال خوبیه":
ما در زندگی روزمره، آب رو با مشخصاتی مثل سیالیت و بی بو و بی رنگ و بی مزه بودن و رسانا و... میشناسیم. همزمان که علت این رفتارهارو میشه به ساختار آب نسبت داد(مجموع مولکول های H2O)، میشه اینطورم گفت که اینها ویژگی های چنین ساختاری هستن. هرچند که تحقق آب به معنای معلول، نیازمند تعامل خاصی بین تعداد زیادی مولکوله و من نمیتونم به چنتا اتم بی نظم هیدروژن و اکسیژن بگم آب، همونطور که نمیتونم وجود آب رو منکر بشم!
نکات بیشتر و دقیقتری هم میشه درباره دیدگاهش گفت ولی فک کنم فعلا همینقدر کفایت میکنن(احتمالا کمی بیشتر از "خلاصه" گفتم!). نمیدونم این توضیحات چقدر بنظرت خوب اومدن، ولی فارغ از این موضوع، سرل فردی بزرگ در فلسفه ذهنه و کسی که میخواد تو این حوزه مطالعه کنه، فارغ از مخالفت یا موافقت، باید با سرل روبرو بشه. همونطور که هر دانشجوی روانکاوی باید لاکان و فروید بخونه، حتی اگه باهاشون مخالف باشه.
فلسفه دین نورمن گیسلر رو چی؟ بخش تجربه دینیش درچه پارادایمی درمورد تجارب صحبت کرده؟ بخش اثبات و نقض خداش (خدا و عقل فک کنم باشه) مطلبی از الهیات جدید و نوآتئیسم داره؟ یا دوباره همون فرم اثباتای قرن نوزدهم به قبل+ نقیضای ریچارد داوکینز و سم هریس و برادرانن؟ مچکر.
من خود کتابو نخوندم، ولی یه مقاله در معرفیش خونده بودم، که طبق اون
تجربه دینی= حالتی از علم و سرسپردگی نسبت به امر متعالی...(متاسفانه این کلمه "امر متعالی" رو خیلی بی قواره تعریف میکنه، طوری که هرجور تلاش برای تغییر رو، دینی یا غیر دینی، شامل میشه. در واقع خیلی از فعالان سیاسی رو هم شامل میشه!)
اثبات خدا= اکثر انتقادات، خصوصا انتقادات وارد بر برهان های وجودی رو میپذیره. توضیحاتی درباره انواغ برهان های وجود خدا، نقدهای وارد بر اونها و برخی دیدگاه های جدیدتر درباره دفاع ازشون(مثلا مالکوم و پلانتینگا) میپردازه. خودش بیشتر روی حالت معنوی، تجربه دینی و ایمان تکیه داره. اما در بخش انتهایی، تقریر خاص خودش رو از برهان جهانشناختی میگه و با بررسی هایی، مدعی میشه که نقدهای قبلی بهش وارد نیستن.