درباره اون بخش مدارها، متاسفانه من هیچ اطلاعی ندارم. شاید بهتر باشه برای آشنایی بیشتر با این تئوری و بررسیش از این زاویه، مقالات اصلی رو بخونید.
فقط اینو بگم که نظریه پردازان اصلیش، یه فیزیکدان(راجر پنروز) و متخصص بیهوشی(استوارت همروف) بودن.
اما درباره بخش اول، ممکنه در سطح خرد این اتفاقات در بقیه سلول هائم بیفتن، اما همونطور که گفتم بخاطر تاثیرگذاری بیشتر و وظیفه خاص میکروتوبول ها در مغز(که در انتقال و تولید اطلاعات هم سهیمن. اما تو سلول های دیگه، بیشتر به تقسیم سلولی کمک میکنن)، این حالت عدم تعین توی مغز ظهور خیلی بیشتری داره.
در واقع پنروز 7 شرط برای ساختار مغزی مناسب واکنش کوانتومی معرفی میکنه، که دوتاش اینا هستن که مخصوص ویژگی(عملکرد) خاص میکروتوبول در "مغزه":
اهمیت کارکردی(تنظیم ارتباطات عصبی)
شیوع بالا(خیلی پرشمار باشه در اندام)
این دوتا در مغز بیشتر از بقین و همین ممکنه توضیحی باشه درباره چرایی سرایت عدم تعین به مغز و نه مثلا به دست.
البته این ایده فارغ از اشکال هم نبوده. مثلا فرایندهای کوانتومی ای که برای میکروتوبول مطرح میکنن، معمولا توی محیط سرد و ایزوله انجام میشن در حالی که مغز گرم تر از این حرفاست.
یا مکس تگمارک محاسبه کرد که این اثرات، به شدت ناپایدارن(نمیدونم ربطی به این انتقاد شما داره یا نه)
ولی خب به هر حال در این حوزه ها هنوز به روی نظریات جدیدتر بازه! ضمن اینکه تئوری ارک-ار درقدم اول، یه تئوری برای تبیین آگاهیه تا اون اختیاری که ازش نام میبرن(نتیجه فرعیشه)، که خب مزایای خاص خودش هم داره، به همراه مشکلاتی.
ببینید فهم حرف من دانش خاصی تو الکترونیک نمیخواد. بذارید خودم مثال بزنم
فرض کنید ما 2 تا قانون داریم(گیت AND):
قانون اول: 1و1 میشود 1
قانون دوم: 1و0(یا0و1) و 0و0 میشود 0
حالا میخوایم یه چراغ LED ماتریسی بزرگ درست کنیم(یه چراغ مربع که صد تا LED در طول و همونقدر هم در عرض داره/ یعنی 100*100=10,000 لامپ LED داره). حالا ما میایم پشت این لامپ هارو وصل میکنیم به خروجی یه گیت AND مجزا. یعنی 10 هزارتا گیت میزنیم پایه ی هر لامپ بصورت مجزا. و یه سیگنال ژنراتور هم وصل میکنیم به تغذیه ی گیت ها که بصورت رندوم پایه هارو تغذیه کنه(همون 0 و 1 بده). خب؟ (فکر کنم ساده گفتم...ولی بازم سولی بود در خدمتم).
حالا ما سیگنال ژنراتورمون رو روشن میکنیم. شروع میکنه به هرکدوم از اون 10 هزارتا گیت که سر دیگرشون به یک لامپ LED وصله 2 تا ورودی رندوم میده. مثلا 0,0 ...0,1 ... 1,1 و .....
نتیجه چی میشه؟ هر گیت که 2 تا ورودی 1 بگیره، طبق 2 قانون بالا فعال میشه و بنابرین لامپ LED که بهش وصله رو روشن میکنه. و هر گیت که خروجی اش هر حالت دیگه ای غیر از دو تا 1 بشه، خاموش باقی میمونه فلذا لامپی که بهش وصله هم خاموش باقی میمونه.
حالا اگر سیگنال ما پریودش 1 ثانیه ای باشه(یعنی هر ثاینه سیگنال ژنراتور یه سیگنال رندوم جدید تولید کنه)، یعنی ما در هر ثانیه یه شکل جدیدی روی صفحه(منظور همون چراغ ماتریسی) بسته به روشن شدن لامپهای مختلف میبینیم. و تقریبا میشه گفت هرگز 2 شکل شبیه به هم نمیبینیم!!
حالا این خروجی میتونه چراغ نباشه. میتونه هر عملکرد دیگه باشه. و این پایه ی کار تمام مدارات الکترونیک دیجیتال هستش. خب؟
حالا من میگم سلول هم اگر قرار باشه هر بخشی ازش کوانتومی عمل کنه، باید خروجی اون بخش کوانتومی بشه. قبول؟ و چون این خروجی، خودش ورودی بخش بعدی (یا بزرگتر) هست، اونم باید کوانتومی عمل کنه. و همینطور تسری پیدا کنه بیاد بالا. و کل فیزیک نیوتونی هم نقض بشه!
مگر اینکه یه جایی اون وسطها بگیم از اینجا به بعد دیگه سلول رفتار کوانتومی نکنه. و هرچی ورودی کوانتومی گرفت ولی بازم خروجی ثابت/معین(یا غیر کوانتومی) بده. که من سوال اولم همین بود. خواستم ببینم این سطح کجای توی نظریه ای که میگین.
دوما، کنترلگر این سطج چیه؟ چرا رفتار کوانتومی در اون سطح متوقف میشه؟ و ایا اینها همش توجیه و حرف هست یا واقعا ازمایش علمی صورت گرفته و اثبات شده که رفتار نامعین مثلا در ابعاد 10nm به بالا از بین میره!