پاسخ : با حس تنهایی چیکار کنیم؟
این احساس مخصوص دوره ی نوجوانی نیست. شروعش در دوران نوجوانیه که آدم داره بزرگ میشه، مشکلاتش دارن واقعی تر و جدی تر میشن، و داره میفهمه هرچیزی رو نمیشه به آدما گفت. از همون نوجوانی تا انتهای زندگی هم وجود داره. فقط این احساس توی نوجوانی چیز جدیدیه و چندبار اولی که آدم با این قضیه برخورد میکنه بلد نیست که چه طوری باید احساسش رو مدیریت کنه.
تین ایجر میبینه که همه ی آدمایی که در زندگیش هستن درکش نمیکنن، ولی بزرگ تر که شد میفهمه دلیلی هم نداره که بکنن. فضای فکری هرکس مخصوص به خودشه و هرچقدرم تلاش کنه یه چیزی که داره اذیتش می کنه رو برای بقیه توضیح بده اونا مثل خودش درکش نمیکنن. مثلا وقتی بین سه تا خواهر یکیشون میمیره اون دو نفر دیگه یه احساس کاملا یکسان نخواهند داشت. چه برسه به مسائل ناآشناتر از مرگ و فقدان، برای دو تا آدم بی ربط به هم.
فکر نمیکنم بشه کار خاصی هم درموردش کرد چون ربطی به داشتن یا نداشتن دوست/پارتنر/خواهر و برادر و نزدیکی و اینتمسی با یک فرد نداره.بزرگترا هم فقط یاد گرفتن که "کنار بیان."