دیالوگ‌های واقعی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع reza__sh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

reza__sh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
83
امتیاز
1,256
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 3
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران؟
رشته دانشگاه
برق
دیالوگ های واقعی زندگیتون رو اینجا بنویسین.
هرچی که تو ذهنتونه.
شاید دنباله دار نشه ولی به امتحانش میرزه.
y%20(397).gif



****


لطفا دیالوگ های فیلم ها رو نذارید
با تچکر!​
-----




____________________________________________________________________________________

-----------------------------------------------------------------------------------
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
- ممکنه این یه سال خیلی اذیت بشی و بهت سخت بگذره...دوست داری امتحان کنی؟

-هیشه همه چیز اونجوری که ما دوست داریم نمیشه...دوست ندارم ولی مجبورم امتحانش کنم
 
عمه : افشین جان کجا میری؟
افشین:میرم پیش دوس دخترم
سکوووووووت
خنده ی افشین
افشین :نه بابا عمه... من اگه الان دوس دختر داشتم که وضعم این نبود،
افشین ادامه میدهد :عمه رنگ به روش میاد مامان رنگ از روش میره.
خنده ی حضار
افشین:عمه میگه پیش خودش وای ! خبرای جدید!!! تازه یه چیزایی هم میگه از دختره که من خودم نمیدونستم
خنده ی حضار
دفاعیات عمه
دستش به پارچ اب میخورد
بساط ببر بیار بشور خشک کن
و
...

دعوای دیدنی عی بود...جاتون خالی.
 
- هه تو؟؟تو یه املی
- عزیزم دست به دست چرخیدن تو بغل پسرا افتخار نداره من ترجیح میدم امل بمونم



از سری سخنان #دعوا_با_دافای_مدرسه
 
بهزاد بلور با یه خواننده مصاحبه میکنه و گروه خواننده مذکور یه قطعه اجرا میکنن یه خانمم اون وسط نشسته که هی وسط اهنگ کل میکشه و سرشو تند تند میچرخونه بعدش میفهمیم همسر خوانندهه س
من:زندگی خیلی مزخرفه
داداشم:چرا؟
من:فک کن با کلی امید و آرزو ازدواج کنی بچه دار بشی دختردار بشی کلی زحمت بکشی براش ازدواج کنه بره خارج تهش بره کل بکشه و کله بچرخونه
داداشم:میتونه خیلی بدتر از اینم باشه، مامان بابای خودمون مثلا:D،تورو دارن:|
 
دوست داشتنت به از دست دادنت نمی‌ارزه
 
رفتیم خونه ی خاله x و خاله یهویی واسه ما دخترا قلیون میاره.
ما(در حال تلاش برای مخفی کردن مهارت های استعمال دخانیاتمون جلوی مامانامون):مریم(دختر خاله x)بیا قلیون بکش
مریم:=P~
خاله x:خداروشکر مریم اهل این غلطا نیست
:|
هیچی دیگه دودی که قرار بود حلقه ای باشه رو فرودادم و تمرگیدم یه گوشه:|

+خاله واقعیمه ها:|
 
هعی خدا... من فک میکردم خیلی آدم خاصیم تو این... دنیا
فک میکردم خیلی ماجرایی که دارم از سر میگذرونم خاصه، خیلی... گت و گنده س
هوووف... ولی یه چیز کلیشه ای و عادیه مثه همه آدمای دیگه... یه چیز مسخره
یعنی خدا واقعا هیچ سناریو دیگه ای واسه زندگی آدما نداشته؟ همه رو عین هم نوشته؟
من فک کردم برای من یذره وقت گذاشته... برای من یذره وفت هم نذاشته... من قشنگ عین همه م
یکی... مثل همه...
 
Girls are always after the "Bad Guy" type
In your case
"The Mysterious Guy" type
Oh Goddddddddddddddddddddddddddddddddd
Kill me now
~X(

×در سایت به جز در انجمن ها و بخش های مربوطه انگلیسی پست نگذارید.
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
+ عزیزم وقتی بزرگ شدی میخوای چی کاره بشی؟ چه شغلی داشته باشی؟

- آرمین پنج ساله : امممم وقتی بزرگ شدم مثل بابام قوی شدم میخوام زن بگیرم .

+ :|:))

- به هیچکی نگو ولی اسمش مریمه!

+ :| متوجهم :|:))
 
محمد:تخم مرغایی که میخواستی آب پز کنی دیگه آبش کلا بخار شده...
من:ببین اینطوری راحت تر پوستشون کنده میشه...:-"
محمد:خدا رو شکر چادری ام.:))
من :اره. تمیزکاری هم نمیخواد.
/m\/m\:-b
 
شیش تا جوون دورهم توی پارکینگ بوستان جمع شدن و کنار ماشینهاشون وایسادن. یکی شروع میکنه به تعارف کردن سیگار. به دونفر آخر میرسه:
+من وینستون بکشم؟!o_O... خیلی توهین بدیه.[-| (جعبه مدوکس را بیرون میاورد)
-ممنون من نمیکشم.
+اینو ول کن هنوز صفرکیلومتره.
+راستی فک میکنی از 90 تا ورودی سال ما کیا هنوز پاکن؟
*خب همین حمید و هاشم و مهندس و غلامرضا و یکتا و سرخوش فکر کنم...
+یکتا؟!...
*دیگه مطمئنا یکتا سیگار نمیکشه. حتی حمید شاید اما اون نه
-:|
+هه.... اونو که آره... یکتا فازش سنگینه سیگار نمیکشه :-"
-:O
*:eek:
+:-"
-:((
*~X(
 
بهار:محیا؟یعنی تو هیچ کاری نکردی؟
من:بهش گفتم عاشق نشو....
نمیدونستم آدمایی که عاشق میشن دیگه چیزی نمیشنون:)
 
-ببخشید آقا میشه این تراکت ها رو هم کنار تراکت های خودتون پخش کنید؟
(تا اینو گفتم تراکتاش پخش زمین بارون خورده شد و نشست جمع کنه:D)
-تراکت چیه؟
-یه برنامه تو دانشگاه هست!
(همچنان سرش پایین در حال جمع کردن تراکتای خیس)
-کدوم دانشگاه؟:-?
_دانشگاه خودمون:'>...هااااX_X...دانشگاه شیراز
- عه مگه هم دانشگاهی هستیم;;)
(تراکتا رو هل میدم تو دسش و الفرار:)))
:-"
 
پست داییم تو گروه خانوادگی:
"چه کسی بامن این کارکرده وازگروه دلیت فرموده‌است فکرکنم اقا مهندس کریمی موقع تنظیم گوشی اتفاقی شده مرااددفرمایید"

واکنش بقیه اعضا: سکوت تا اینکه امروز صبح خود دایی نوشت صبح بخیر.
;));))
 
پست داییم تو گروه خانوادگی:
"چه کسی بامن این کارکرده وازگروه دلیت فرموده‌است فکرکنم اقا مهندس کریمی موقع تنظیم گوشی اتفاقی شده مرااددفرمایید"

واکنش بقیه اعضا: سکوت تا اینکه امروز صبح خود دایی نوشت صبح بخیر.
;));))
اصن این گروه های خانوادگی ی وضعین
 
غروب-داخلی-اتاق خواب
(به تازگی Resident Evil 7 را نصب کرده و تا به حال تنها با یک باس یعنی ددی روبرو شده. یکی از حضار قبلا بازی را دوبار تمام کرده و دیگری به حد مرگ از فیلم و بازی ترسناک بدش میاید)
*حمید پاشو بیا جای من بشین.
-برو بابا من غیرممکنه نگاه کنم.
*خفه شو بیا بشین بغل آرش اینجاش خیلی خوبه :) (به زور او را روی صندلی روبروی تلوزیون می نشاند)
-:|
+حمید انقدر ترسو نباش... کانجرینگ دو رو یادت بیاد>)
-خفه شو لعنتی. آقا حرف من اینه مگه بیماری ترس رو به خودت القا کنی که شبا جرئت نکنی از پنجره بیرون رو ببینی. :|
*حرف مفت نزن حال میده.
-:|
*آرش حالا که اولشی یه باگ مفید رو بهت بگم بدردت میخوره. اگه یه وقت نزدیک این safe room ها بودی و یهو آدما بهت حمله...
+آدمااااااااااااااااااااااااااااااا :eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek:
-=))=))=))=))
*=))=))=))=))
+:eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek:
 
+اینقدر الان لبخندم کش اومده که نگو.
-چطور مگه؟
+من واقعا دوست دارم ایندم اون شکلی باشه
-خیلی خوبه
+من برم شب خوش
-شب خوش. منم نکش :)))
+من نگرانتم
-نباش
+نمیتونم
-سعی کن.من سعی کردم شد.
+تو نگران کی میشدی؟
-خودم.دیگه نمیشم، برام اهمیتی نداره.
+به قول روباه باید مسئولیت اونی که اهلی میکنی قبول کنی.من قبول کردم.
+شب بخیر روباه
+حالا اسمتم پیدا کردم... روباه.
 
Back
بالا