(روز-داخلی-سرویس دانشکده)
+نمیتونم تکون بخورم.:-s
-بعد شما داری میری باشگاه و استخر؟ میمیری لعنتی.

+باید برم. بچه ها گفتن بریم منم گفتم باشه.

-خوبه جمعیت هم کافیه برای مراسم ترحیمت.

+نه بابا چیزیم نمیشه.
-هه... فکر کردی. تو میمیری.

(تلفنش زنگ میزند و با مادرش عربی صحبت میکند. بعد از پایان مکالمه)
+فردا میرم خونه.

-آره احتمالا توی تابوت.

+چیزیم نمیشه.
-آره میدونم فقط یکم میمیری.

بی زحمت بگو حلواتم کم شیرین درست کنن منم بتونم بخورم.

+تو که وضعیت قلبت بدتره.

-من الآن ندارم میرم باشگاه خودمو نابود کنم بعد استخر که سکته کنم بیفتم روی دستت.

+داری میری کلاس فرانسه...

-

بگو دوتا تابوت سفارش بدن باهات بعدا حساب میکنم. شماره بابامم که داری زنگ بزن بگو برام حلوای کم شیرین درست کنن.#

+

(موقع خروج از اتوبوس)
-بدون درد بمیری.

+در آرامش بمیری.

-See you on the other side.
