شیطنت ها

نظر شما راجع به گول زدن چیه؟

  • انجام دادم.بد نیست.

    رای‌ها: 52 73.2%
  • انجام ندادم.بد نیست.

    رای‌ها: 4 5.6%
  • انجام دادم.بده.

    رای‌ها: 9 12.7%
  • انجام ندادم.بده.

    رای‌ها: 6 8.5%

  • رای‌دهندگان
    71
  • Poll closed .

Absolut

کاربر فعال
ارسال‌ها
22
امتیاز
21
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرمان
پاسخ : شیطنت ها

من و دوستم با دوتا ازمعاونامون رفته بودیم دبیرستان علامه حلی(دیوار به دیواریم) یکم کمک بدیم.(برای نمایشگاه)خیلی دلمون میخواست از کلاس جیم شیم ولی یکی ازون آشغالا زدتو ذوقمون گفت برگردیم(میترسید مثلا ازراه اسلام به در شیم!!).ماهم خیلی کفری شدیم.و وقتی داشتیم برمیگشتیم در بین دوتا مدرسه رو روشون قفل کردیم!! :>

تااینکه یکی از علامه ها در رو براشون بازکرد.اصلا هم نفهمیدن مادر رو قفل کرده بودیم.فکرکردن خود علامه ها دررو بستن.!! =))
 

AMIR.S

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
7
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
دانشگاه
هاروارد
پاسخ : شیطنت ها

ما کلاس زبان میرفتیم،یکی از تفریحات سالممون این بود جارو رو از راه کولر بندازین داخل کلاس،کسایی هم تو کلاس بودن قلبشون میومد تو دهنشون،من یه بار رفتم،بچه پیشنهاد کارو. کردن به ما،گفتن این کلاسه بچه ای دیه هم توشن منم جارو رو پرت کردم تو کلاس،همین جور میخندیدم دیدم بقیه دارن بیشتر میخندن،یه دفعه دیدم همه دررفتن،از اون ور یکی در کلاس رو وا کرد دیدم وای....کلاس دختراس !!!جتون خالی صاف جارو رو گذاشت تو سرم،تازه بعد از اون کلی تعهد و....
 
  • لایک
امتیازات: TMNT

TMNT

علی‌سینا
ارسال‌ها
2,264
امتیاز
2,986
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب 1
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1395
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی شیراز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : شیطنت ها

ما تو مدرسمون تو کارگاه کامپیوتر وقتی معلم میخواد توضیح بده کامپیوتر ها رو قفل میکنه (فکر کنم همه بدونین که منظورم چیه) بعد ما(گروه ما) اومدیم یکم زرنگ بازی در بیاریم ری استارت کردیم قفل باز شد و شروع کردیم به بازی کردن :D بقیه گروه ها کف کرده بودن
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : شیطنت ها

من زدم تو کار یاداوری خاطرات مدرسه امروز :-"
__________________________________
+ قضیه از این قرار است بچه ها :D ما امسال کلاس خیلی مزخرفی داشتـیم . چن تا از بهترین دوستای من 3.7 بودن . آخرای سال اینطوری شده بود که من و ستاره(همکلاسی/دوستم) سر صف 3.1 نبودیم کلن . 3.7 وایمیسادیم . یکی از تفریحات سالم ما در صف اعمال دسته جمعی بود :D مثلاً یهو همه با هم میشستیم کفشامونُ میبستیم .
یا مثلاً ، با شمـاره ی 3 ،همه یکی از این عطسه های خرکی که زمین را می لرزاند می کردیم :-" #S-: یک بارم بود که قرار شد از ته صف شورو کنیم ، تک تک بریم تا آب خوری ، آب بخوریم ، برگردیم ، نفر بعد بره ... سوژه بود =)) 25-6 نفر پشتِ هم هی میرفتن آب میخوردن میومدن :D
 

Sarina_ahm

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
717
امتیاز
5,268
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين یکـــ
شهر
جَهــان / ٢
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
علوم پزشكى اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكى
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : شیطنت ها

من کلا آدم شیطونی نیستم ینی اگرم بخوام اذیت کنم تمیز این کارو انجام میدم که دردسر برام درست نشه :rolleyes:
ولی بضی وقتا اصن نمیشه شیطونی نکرد :-"
یادمه یه معلمی داشتیم ما خیلی دوسش میداشتیم
بعد یه روزی دیدیم که انگار پیاده داره میره خونشون
ماام سر به زیر با صدف سر به زیر تر به طرز پررو آنه ای سوت زنان راه افتادیم دنبالشون :-"
از اونجایی که خونشون با مدرسه دو تا کوچه بیشتر فاصله نداشت خونه رو یافتیم
ولی وقتی داشتیم بررسی میکردیم که زنگ چندمه... ^#^
اِ سارینا تویی؟شماها اینجا چیکار میکنین؟
-نــــــــــــــه :-" X_X چیزه...دلمون تنگ شده بود براتون :-"
:D
 

mkhani

کاربر فعال
ارسال‌ها
52
امتیاز
71
نام مرکز سمپاد
شهيد سلطاني
شهر
كرج
مدال المپیاد
مدال طلا هشت كشوري، نفر اول تيم اعزامي ايران به المپياد جهاني فيزيك و كسب مدال نقره يك المپياد جهاني فيزيك در سال 2011
دانشگاه
دانشگاه صنعتي شريف
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : شیطنت ها

سال دوم بوديم يه معلم فيزيك داشتيم كلي خوب! ما هم المپيادي بوديم، با معلمه كلي صميمي تر. تا اينكه يك روز...
يه روز اين آقا معلم ما زنگ تفريح رفت دستشويي. دستشويي دبيران مدرسه ي ما داخل راهروي كلاس هاست. من و دوستم ديديم كه فلاني رفت توالت. داشتيم از جلوي در رد مي شديم كه يهو ديديم كليد توالت از اين ور روي در جا مونده! رفتيم جلوي در(ديگه آخراي زنگ تفريح بود)
من و دوستم يه نگاه همزمان به هم كرديم از نگاهاي سفيه اندر سفيه! گفتم فرشيد ببنديم؟ در حالي كه دستش رو دستگيره بود گفت ببنديم! در رو بست. حالا مونده بود قفل كردن در! منم گفتم تو دلم بذار به شوخي در رو ببندم و سريع باز كنم! آقا همين كه در رو بستيم، سيل عظيم بچه هايي كه داشته به كلاس بر مي گشتن، ما رو هل داد داخل كلاس! وقتي كه داشتن هل ميدادن صداي در زدن معلممون مي اومد. ديگه كار از كار گذشته بود (طبق معمول). حالا كلاس منفجر!
بالاخره يكي اومد در رو براش باز كرد (كليد رو گذاشته بوديم رو در مونده بود).
معلم وارد كلاس شد! گفت كار كي بوده؟ :-w هيچ كس هيچ چي نگفت :-"!!!!!! گفت مي گم كاركي بود؟ X-( اگه نگيد از همه نفري 5 نمره كم مي كنم! بازم هيچ كس هيچ چي نگفت!!!!!!!!!!! :O خيلي هم جدي مي گفت. من كه مرام بچه ها رو ديدم، با فرشيد كه كنارم مي نشست مشورتي كردم و بعد حدودا 5 دقيقه پا شدم گفتم آقا كار من بود! گفت خاني كار تو بود؟ پاياني هر چي بگيري ازت 10 نمره كم مي كنم! 20 بگير تا قبول شي! گفتم حق داريد و نشستم. واقعا اونقدر از كاري كه كرده بودم(به خاطر روابط قبلي با معلممون) خجل بودم كه اگه اون ترم مينداختمم هيچي بهش نمي گفتم.
بعد آخر كلاس با فرشيد رفتيم و از دلش در آورديم.
اميدوارم كه هر جا هستن شاد و موفق باشن!
(ولي الان اگه بر گردم به اون دوران، كليد رو هم از روي در بر مي دارم :D)
 

lady star

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
278
امتیاز
3,761
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تبریز
پاسخ : شیطنت ها

شیطنت که خیلی کردیم...
همین امسال رفته بودیم اردو دیگه همه بچه ها دور هم ....دیگه خودتون می دونین :D
داشتیم عکس یادگاری مینداختیم که ناظممون اومد خداییش خیلی ازش وحشت داریم
همیشه به من گیر میده
اصن این گیسو از دهنش نمی افته(فرض کنین من نرفته بودم مدرسه اونوقت ناظممون تو سالن داد می زده گیسو برو سر کلاس) :))
از بس محبوبم (; :D B-) x:
حالا بماند ...گفتیم چیکار کنیم چیکار نکنیم تا این که به ذهن این تیزهوش یه ایده اومد ;))
این خانوم ناظمه خیلی حزب الهی تشریف داره
به بچه ها گفتم بیاین همگی یه دور باهاش عکس بگیریم
اردو تموم شد
دوباره روز از نو روزی از نو
فرداش که داشتم با سوگند تو سالن راه می رفتم دوباره به منه بدبخت گیر داد
از دستش خیلی عصبانی بودم
چند قدمی گذشتیم
برگشت گفت :گیسو فردا عکسامو بیار
نمی دونم چی شد که برگشتم گفتم :
قراره عکسارو بزاریم facebookهر کی مال خودشو از اون جا برداره
همین و که گفتم یهو رنگ بیچاره پرید
برگشت گفت:گیسو دخترم عکسارو نزارین facebookمال منو بیار بده
دیگه فهمیدم که این ترسیده
برگشتم گفتم:خانوم دیگه نمیشه قرارامونو گذاشتیم
اقا نمی دونین که دیگه هر وقت به ما گیر می داد برمی گشتیم می گفتیم:
خانوم امروز عکساتونو می ذاریم برین برداریم
بعد این خودشو جمع می کرد
یه چند ماهی اذیتش کردیم بعد گفتیم گناه داره =)) ;;) :)) :D (;
 
  • لایک
امتیازات: L.L

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : شیطنت ها

شیطنت...!!!!! از اونجایی که بچه های کلاس هماهنگن،شیطنت زیاده.... سال اول دبیرستان،اختتامیه همایش6،اونم تو زمستون.. یکی شلنگ دست گرف به بقیه آب پاشید بعد شرو شد.... همه همدیگرو مینداختن تو حوض.. آبش خیلی سرد بود... هرچی تلاش کردم دخترداییمو بندازم تو حوض نشد.. :D تصمیم گرفتیم همه تو حوض بایستسم که عکس بگیریم.. دخترداییم اومدکنار حوض نشست.. همون موقع از پشت گرفتمش که بندازمش تو حوض... دستاشو گرفته بود لبه ی حوض.. خیلی سخت بود انداختنش... آخر یه دوستام منو از پشت گرفت که کمکم کنه... هیچی دیگه بالاخره افتاد ولی بیچاره،نه اینکه نشسته بود..؟! تقریبا تا مقنعش خیس شد.. :D
همه سر تا پا خیس بودیم... شب زمستونم بود، از سرما می لرزیدیم... خَیلی حال داد... :D
 

poorya.kh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,567
امتیاز
8,851
نام مرکز سمپاد
شهیـد بهشتی
شهر
نیشابـور
دانشگاه
علم‌وصنعت‌ ایران
رشته دانشگاه
مهندسی‌کامپیوتر
پاسخ : شیطنت ها

8 ، 9 سالم بیشتر نبود
تابستونا بیستر اوقات تو کوچه بودیم ، کوچمون هم بن بست بود به این شکل ----------+----------(اون وسطیه راه ورودی و خروجی کوچمون بود)
یه بار یکی از بچه های کوچه که هم سن خودم بود ، تو کوچه بدجوری ضایعم کرد منم خیلی اعصابم خط خطی شد و میخواستم یه جوری تلافی کنم در ضمن خونه اونا اون طرف کوچه و و خونه ی ما این طرف کوچه بود
خلاصه یه بار ترمز های چرخشو دستکاری کردم :>
یه روز در خونوم واستاده بودم که همون دوستم با چرخ از خونشون اومد بیرون و با سرعت به سمت خونه ی ما پا میزد #S-:
از اونجا که ته کوچه بسته بود باید ترمز میگرفت ولی چه ترمزی چه علیکی :| :-/
بنده خدا باشدت تمام اومد رفت تو در همسایمون T اعلامیه شده بود ولی هیچ برو خودش نیاورد ;;)
بد فهمیدم رفته پیش مامانش یه دل سیر گریه کره :((
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : شیطنت ها

تو راهنمایی که بودیم با هم تو کلاس شروع به دست زدن کردیم ویک خوش صدا هم شروع به ندن کرد و بچه های کلاس هم من و چندتای دیگه رو سردست کردن که برقصن! ما هم که 3 یا 4 نفر بودیم رقصیدیم که همون موقه ها مدیرمون اومد و هر 4 تای مارو گرفت و کلی بازخاستمون کرد و یک روز از تحصیل معلق بودیم ولی به خیر گذشت
------------------------
وقتی که شنبه ها سرود جمهوری اسلامی ایران رو میخایم سر صف گوش بدیم ناظم تو گوشیش سرودو play میکنه و میکروفونو جای گوشیش میذاره تا پخش شه.چند از بچه ها که توی یه اردو شماره ناظمو ازش میگیرن حالا سر صف وسط اجرای سرود جمهوری اسلامی ایران بهش زنگ میزنن و یه دفعه یه صدای زنگش تو بلندگوهای مدرسه پخش میشه و کل مدرسه با هم میزنن زیر خنده!!!!
 

fatima !!!!!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
711
امتیاز
2,573
پاسخ : شیطنت ها

خونه مادرجونم بودیم پسرخالم آب خواست من و دخترخالمم خواستیم یه کم اذییتش کنیم بخندیم !!! من براش آب ریختم بردم بعد که خورد دخترخالم گف ااا اون لیوانی که مادرجون توش دندوناشو میذاشت کو !!!! من اااا اشتباهی لیوانو اوردم !!!! پسرخالم :-& :-& :-&
چچچچچچچقد ترکیدیم ولی !!!
 

panapaparastoo

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
30
نام مرکز سمپاد
شهید...
شهر
اصفهان
پاسخ : شیطنت ها

خودمو به موش مردگی زد م رفتم تو ابدار خونه یه مدرسه و شاشیدم تو سماور معلما...
عذاب وجدانم گرفتم...
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,754
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : شیطنت ها

جا داره اینو که از یکی از استادای المپیاد شنیدم بگم! :D
این دانش آموزان خلاق یک توپ پلاستیکی رو سوراخیده بوده و سپس مقداره قابل توجهی مواد منفجرخه درونش ریخته و در سر کلاس منفجر کردند!!!
:D :-"
حالا....بعدشم برداشتن صندلی رو شوت کردن رفته خورده به سقف و... :-"
بیش فعالی تا این حد واقعن؟؟؟
:D :-"
 

Poorya.L

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,140
امتیاز
4,785
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
-
دانشگاه
-
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : شیطنت ها

زنگ دوم بود که وقتی زنگ تفریح خورد من تو کلاس موندم تا دوباره زنگ بخوره بعد یه رب که زنگ خورد صدای زنگ رو با گوشی ضبط کردم تا سر به سر معلما بزاریم
زنک سوم که هندسه داشتیم ده دقیقه مونده بود به اخر زنگ که من صدارو پخش کردم معلم تعجب کرد و رفت تو سالن رو نگاه کرد دید خبری نیست اومد تو کلاس پنج دقیقه به زنگ هم همین کارو تکرار کرد بار سوم که صدا رو پخش کردیم رفت تو سالن بعد اومد از پنجره حیاطو نگاه کرد بچه ها که میدونستن قضیه چیه همشون این جوری بودن =))
زنگ آخر که ورزش داشتیم رفتیم طبقه سوم ساعت یک ربع به دو بود و نزدیک زنگ ، صدا رو پخش کردیم و کل بچه ها اومدن بیرون مام تو حیاط اینجوری =))
 

LOLLIPOP

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,186
امتیاز
11,408
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان یک
شهر
تبـریـز
دانشگاه
پلی‌تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر/رنگ
پاسخ : شیطنت ها

اینو معلممون تعریف کرده باحال بود گفتم بگم :D

میگه این پسرش اول ابتداییه

بعد خبلب علاقه داشته یه روز غایب بشه این معلم مام نمیذاشته :D

میگه یه روز بیدارش کردم بره مدرسه گفت معلممون گفته کلاسو قراره رنگ کنن نیاین

میگه منم گفتم باشه نرو دیگه

بعد میگه شک کردم, گفتم زنگ بزنم به معلمش

زنگ زده معلمش گفته من الان دارم میرم کلاس تعطیل نیس :-??

:D

دقت کنین که اول ابتداییه بچه!!! :D
 

saranaz

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
996
امتیاز
4,711
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : شیطنت ها

دوستم می خواست بره دستشویی شدیدا عجله داشت زنگ کلاسم هم 10 دقیقه اس بود خورده بود دبیرمون یه کم دیر کرده بود

منم راهنماییش کردم به یه دستشویی که از پشتم میشد درش رو قفل کرد...

بنده خدا رفت تو دستشویی من هم درش رو بستم....زمستون هم بود رفتم دستشوئی بغلی شلنگ دستشوئی رو برداشتم روی سطل اشغال وایسادم و آب ریختم رو دوستم! :D

بعدم رفتم سره کلاس!! همه هی میگفتن x کجاست؟؟ منم :-" خلاصه نیم ساعت بعد یکی دیگه رفته بوده دستشوئی ناله شو شنیده بوده درشُ باز کرده!! :D

وقتی اومد تو کلاس رگ چشمش معلوم شده بود! :D



______

یه مدت برای معلما صندلی نو آورده بودن هنوز روکش پلاستیکی داشت... منم با خودکارام طرح تام و جری کشیدم

خودکارام هم جوهر پس میدادن همش!! دبیرمون نشست رو صندلی مانتوشم کرم بود قشنگ رو مانتوش کپی شد..

ادامس چسبوندن که خیلی تکراریه!
 

elahe17

کاربر فعال
ارسال‌ها
50
امتیاز
91
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهر خودمون:-"
پاسخ : شیطنت ها

کلاس سوم ابتدایی از یکی از بچه ها خوشمون نمیومد،همیشه ساز مخالف میزد و با کل کلاس لج بود،رو صندلیش 6 تا پونز گذاشته بودیم :D بیچاره نشست رو صندلی و یه جیف ببببنننننننننففففففففففششششششششششش... :D (<
 

mostafa.m

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
35
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی(1)
شهر
تهران
پاسخ : شیطنت ها

سال سوم راهنمایی معلم ریاضیمون نیومد گفتن جاش ورزش دارید جای ورزشم ریاضی
خواستیم بریم حیاط فوتبال دیدیم زمین پره
معلم ورزش هم گفت نمیتونید بازی کنید
خلاصه گذشت و رسید به زنگ ورزشمون که قرار بود ریاضی به جاش بیاد ما هم همه زنگ قبل با خودمون و معلم ورزشمون هماهنگ کرده بودیم که بریم پایین فوتبال به جز پنج نفر همه اومدن پایین رفتیم فوتبال بازی کردیم(خیلی حال داد)
15 دقیقه مونده بود به آخر زنگ مشاور اومد گفت برید سر کلاستون ما هم مجبور شدیم بریم سر کلاس فقط مونده بودیم بهش چی بگیم
ولی خیلی معلم خوبی بود x: فقط با لبخند بهمون نگاه کرد و گفت بشینید ما هم رفتیم نشستیم معلم درس داد
 

امیر.س

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی کرمان
شهر
کرمان
دانشگاه
هاوارد
رشته دانشگاه
میخوام به درسم ادامه بدم
پاسخ : شیطنت ها

زیاد شیطنت نیس ولی خوب...
اول راهنمایی بودیم
یه روز هوا به شدت سرد بود،خدمتگذار مدرسه هم درو باز نمیکرد بریم تو!
در سالن یه گوشه از شیشش شکسته!
من بش گفتم درو باز نکنی خودم میرم باز میکنم میرم تو!
گف خو برو!
منم به شدت عصبانی شده به این حالت X-( X-(
درو باز کردم رفتم تو که آژیر به صدا دراومد منم مقتدرانه بون اعتنایی رفتم تو کلاس!
بعد از اینکه کیفمو گذاشتم گفتم برم پایین این یارو رو ضایع کنیم که چشمتون روز بد نبینه... :O
دیدم ماشین پلیس با دو تا سرباز کلانش به دست اومدن در مدرسه و ....! :-ss!
بعد فهمیدم وقتی اژیر میخوره به طور خودکار با پلیس تماس میگیره!!!
 

elvator

مهمان
پاسخ : شیطنت ها

من 9 سالم بود و جاهل بودم
هیچی حالیم نبود که
خام بودم
یه بار گوشیِ پسر عمم رو برداشتم یه شماره گرفتم و دیدم یه زنه برداشت ، هل شدم
نمیدونستم چی بگم
یهو گفتم :

خانوم با من ازدواج میکنی ؟

با این حالت --> ;;)

بعدشم خانومه مهربون بود قطع کرد و هیچی نگفت و من از این حالت " :-ss " به این حالت " #S-: " تغییر حالت دادم ;;)
 
بالا