shifte
کاربر نیمهفعال
- ارسالها
- 6
- امتیاز
- 14
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان زینب
- شهر
- تهران
- دانشگاه
- ایشالا اگه خدا بخواد ب
پاسخ : شیطنت ها
از اونجا که من ازون بچه شرای روزگارم و آروم و قرار ندارم چند وقت پیش سر کلاس پرمحتوای حرفه و فن داشت خوابم می برد وحوصلم به شدت سر رفته بود . توی کیفمو نگاه می کردم که چشمم به چسب مایع خوردو فهمیدم نباید بیکار نشست . مساله رو با دو سه تا از رفقای شیطونم در میون گذاشتم و بعد به بهانه ی آشغال انداختن رفتم دم در ودر حالی که دستم چسبی بود با دستگیره در دست دادم و احوال پرسی کردم و بعد نشستم سر جام . زنگ که خورد دو سه تا بچه ها دستاشون چسبی شد ومن دوستام هرهر خندیدیم . بعد من که می ترسیدم از سرویس جا بمونم رفتم . وقتی سرویس راه افتاد یکی از دوستام از اون ته خیابون با کلی ادا واطوار بهم فهموند که خانم xگفته بچه ها بهم بگن که فردا دمار از روزگارم درمیاره . فردا که رفتم سر کلاس و از برو بچ جویا شدم فهمیدم این دوستمون از اونجا که خیلی مومنه از توی کلاس چادرشو سر کرده و دستگیره درو هم با چادرش گرفته . بچه ها هم از فرصت استفاده کردن و اومدن بقیه چادرشو به دستگیره مالیدن ! خلاصه که چادر تازه دوخت نوی دوستم جوونمرگ شد و ما به ریشش(که ماشالا بسیار پر مو هم هست) هرهر خندیدیم.
از اونجا که من ازون بچه شرای روزگارم و آروم و قرار ندارم چند وقت پیش سر کلاس پرمحتوای حرفه و فن داشت خوابم می برد وحوصلم به شدت سر رفته بود . توی کیفمو نگاه می کردم که چشمم به چسب مایع خوردو فهمیدم نباید بیکار نشست . مساله رو با دو سه تا از رفقای شیطونم در میون گذاشتم و بعد به بهانه ی آشغال انداختن رفتم دم در ودر حالی که دستم چسبی بود با دستگیره در دست دادم و احوال پرسی کردم و بعد نشستم سر جام . زنگ که خورد دو سه تا بچه ها دستاشون چسبی شد ومن دوستام هرهر خندیدیم . بعد من که می ترسیدم از سرویس جا بمونم رفتم . وقتی سرویس راه افتاد یکی از دوستام از اون ته خیابون با کلی ادا واطوار بهم فهموند که خانم xگفته بچه ها بهم بگن که فردا دمار از روزگارم درمیاره . فردا که رفتم سر کلاس و از برو بچ جویا شدم فهمیدم این دوستمون از اونجا که خیلی مومنه از توی کلاس چادرشو سر کرده و دستگیره درو هم با چادرش گرفته . بچه ها هم از فرصت استفاده کردن و اومدن بقیه چادرشو به دستگیره مالیدن ! خلاصه که چادر تازه دوخت نوی دوستم جوونمرگ شد و ما به ریشش(که ماشالا بسیار پر مو هم هست) هرهر خندیدیم.