• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

شیطنت ها

نظر شما راجع به گول زدن چیه؟

  • انجام دادم.بد نیست.

    رای‌ها: 52 73.2%
  • انجام ندادم.بد نیست.

    رای‌ها: 4 5.6%
  • انجام دادم.بده.

    رای‌ها: 9 12.7%
  • انجام ندادم.بده.

    رای‌ها: 6 8.5%

  • رای‌دهندگان
    71
  • Poll closed .

SHINE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
313
امتیاز
878
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
تهران
پاسخ : شیطنت ها

ما يکي از شيطنت هايي که انجام داديم اين بود که با برادرم از اولين اصواتي که به دختر خالم ياد داديم عرعر کردن بودن
اين بچه هم عرعر ميکرد ماهام ذوق مرگ شده و :)) =))
فکر ميکرد خوبه هي تکرار ميکرد

هي خيلي حال ميده
هنوزم بچه دو ونیم سالشه نميدونه معنيش چيه هروقت ميبينه مورد توجه نيست و بيشه منه عرعر ميکنه منم ذوق مرگ شده و غش ميکنم =)) =))
 

mamareza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,664
امتیاز
1,999
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی
شهر
تهران
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : شیطنت ها

پارسال به دلیل نزدیک بودن به مراسم 4 شنبه سوری تو کلاس زبان ترقه زدیم... و .....اخراج شدیم... .
 

*M.M*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
781
امتیاز
4,462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : شیطنت ها

اونروز یکی از بچه ها را بلند کردیم دو نفری :D

یکی از پاش گرفت یک از سرش :D

بعد تابش دادیم یکهو ولش کردیم :D

همچین محکم خورد زمین لرزید :-??

بعد دور حیاطو دنبالم کرد اینقد اعصابش خرد شده بود =))
 

*M.M*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
781
امتیاز
4,462
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : شیطنت ها

سال پیش موقع امتحانا بیشتر بچه ها میرفتن بیرون خوراکی میخریدن :|

واسه همین هم مراقب گذاشته بودن دم در :)

منم مثلا میخواستم برم خونمون :D

رفتم چیزی خریدم برگشتم الکی نفس نفس میزدم :>

با نگرانی به مراقبه گفتم:ببخشید بلیط یادم رف الان میگیرم ;))

باور کرد گذاش برم (;

دوستم هم جلو خودشو گرفته بود وگرنه داش از خنده میترکید :D

بعد برگشتیم تغییر چهره دادم منو نشناسه تا گیر نده :D
 

haniiii

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
430
امتیاز
2,029
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : شیطنت ها

ما کل کلاسای امار و پرورشی و عربی و دینی و ورزش و اینا رو سال سوم به بهانه المپیاد میپیچوندیم میرفتیم تو سالن مطالعه ورق بازی :D
 

dokhtar-e-tanha

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
263
امتیاز
4,609
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
پاسخ : شیطنت ها

یکی از آشناهامون میگفت امتحان داشتیم منم هیچی نخوندم با دوستم قرار گذاشتیم فرار کنیم...
به بهانه آب خوردن اومدیم بیرون بعد دوستمو گفتم تو دستاتو بگیر من برم بالا از دیوار بعد کمکت میکنم بیای...
آقا هم پامو گذشتم اونطرف دیوار دیدم یه نفر محکم زد تو سرم...
برگشتم دیدم ناظممون X_Xگفت : عزیزم برو سر کلاست :((
 

سیزیف

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
757
امتیاز
1,740
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : شیطنت ها

مایکی ازکارمون این بود این پیرمردپیرزناروکه میدیدیم میرفتیم جلومیگفتیم سلام حاج خانوم سلام حاج آقا مامانم /بابام سلام رسوند
بعد این بنده خداهاهم فکرمیکردن ماروواقعا میشناختن ویادشون رفته میگفتن سلام دخترم به مامان وباباسلام برسون =))
بعد فقط یکیشون فهمید گفت شماخجالت نمیکشید واینا
 

ارنواز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
897
امتیاز
2,920
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 / فرهنگ
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
باستان شناسی
پاسخ : شیطنت ها

این خاطره ی دختر عمه ی منه :
یه روز توی کارتون «موش و گربه» دیده که یکی شون زبونشو چسبونده به یخ، بعد هر کار کرده کنده نشده! گفته بذار امتحانش کنم، زبونشو چسبونده به یخ کنده نمشده، به زور کندش ! :-"

بعد چند وقت با خودش گفته اگه زبون به یه چیز سرد می چسبه، حتما به یه چیز داغ هم می چسبه! بعد زبونشو چسبونده به بخاری ( :-") بعد دیگه بقیشو حدس بزنین دیگه =))
 

poorya.kh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,567
امتیاز
8,851
نام مرکز سمپاد
شهیـد بهشتی
شهر
نیشابـور
دانشگاه
علم‌وصنعت‌ ایران
رشته دانشگاه
مهندسی‌کامپیوتر
پاسخ : شیطنت ها

تاپیک شوخی خرکی با تاپیک شیطنت ها که اینجا باشه ترکیب شد :-" :D

موضوع تاپیک : شیطنت ها ، شوخی خرکی :-"
 

سارایــی

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
9
نام مرکز سمپاد
ف.2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
خدا بخواد در این زمینه نیز سابقه دار میشم!
دانشگاه
خدابخواد دانشگاه تهرا
رشته دانشگاه
پزشکی و بعد هم جراح بشم!
پاسخ : شیطنت ها

موضوع این دفعه (گرامی مان) هستن!

گرامی مان= استاد دارایی!!!!(که کلی فدایی داره!!!!)

ما(دوم تجربی ب) سر ی مسئله ای دبیر ریاضی مون رفت (فدای سرمون)


جناب دارایی اومدن واسمون. ما هم وصف استاد رو شنیده بودیم....

خلاصه اولین جلسه کلی نکته یاد گرفتیم و ایشون هم شیوه جالبی واسه تدریس داشتن و دارن.

ی چیزی گفتن، بعد من رو به غزل جوابشونو دادم. بعد گفتن: کسی چیزی گفت؟(بابا شنوا!!!)

گفتم: نه استاد ساندویچ می خواین؟(آخه ساندویچ قضیه داره!) بخیر گذشت!

چند جلسه گذشت که به امتحان ترم نزدیک شدیم و گفتن ی کتاب وزارتی و برگه و قلم بدین

سوال در بیارم و بهشون دادیم.

بعد نشستن پشت میز و شروع کردن به سوال در آوردن.

من جلو بودم دیگه (هی میخواستم ببینم از کدوم صفحاته ) ایشون هم زرنگ رو دستشونو گرفته بودن.

هی می گفتیم دامنه صفحات چنده؟ استاد سخته ؟آسونه؟ چیزی نگفتن!

آخر زنگ بود گفتن علی رغم تلاش اونایی که جلو نشستن ،سوالا لو نرفت.

و میخواستن کتاب رو پس بدن گذاشتن رو میز و اطراف رو نگاه کردن ، گفتم سوالا تو جیب تونه!!!

گفتن آره؟

گفتم آره!


گرامی تان میگه: ... چی میگه استاد:...؟

:D :))
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,604
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : شیطنت ها

این قضیه زلزله هم خوب قضیه ای هستا..... :-"

امروز زیادی حوصلمون سر رفت :-" بعد ما زیادی هم احساس میکنیم زلزله میاد :-"

بعد ما تصمیم گرفتیم بچه هارو سرکار بزاریم!! :> کل بچه ها ساکت بودن.داشتن درس گوش میدادن :rolleyes:

نقشه کشیدیمو اینا... :-"

من یکدفعه پریدم زیر میز!!! :-" با جیغو اینا!!! :-" نازی هم سریع رفت گوشه دیوار وایستاد! ناهیدو ایسا و شقایق هم رفتن زیر میز :))

بقیه بچه ها: :-s X_X داشتن میرفتن زیر میز X_X

بعد دیگه ما یکم خندمون گرفت قضیه لو رفتو اینا.... :-" X_X

جالبترش اینه که ایسا گیر کرده بود دیگه در نمیومد از زیر میز :)) =))
+++++++

زنگ تفریح خورد من میرفتم یکی یکی به دبیرستانیا میگفتم زلزله رو احساس کردی؟؟؟ :-ss :-s

طرف:واقعا؟؟ X_X :-ss اون میرفت به دوستش میگفت :))

دوباره حرف بچه ها شده بود زلزله!!!
 

Sagittarius

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
157
امتیاز
222
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج *شعبه ندارد*
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : شیطنت ها

سوم راهنمایی که بودیم فک میکردیم اول دبیرستان از هم جدا میکننمون
روزای آخر یه رصدی داشتیم مدرسه و شام هم میدادن و این قضایا
خلاصه هر کس به دلیلی دپ بود و یه عده گریه میکردن و اصن یه وضی
ما کلاسمون متحد ترین کلاسی بود که ممکنه هر کس تو عمرش ببینه. کل کلاس حول یه دایره ی بزرگ نشسته بودیم که شام بخوریم.
کباب و برنج
دوغ
و پیاز
لیمو
منم که کِرم :D

سر دوغو باز کردم گرفتم بالای سر دوستم ... سفید شده بود دیگه
فک کنم بتونید حدس بزنید چی شد...
همه شروع کردن و کل دوغا خالی شد
کل کلاس بوی تهوع میدادیم
لیمو و پیاز میکردیم تو دهن و دماغ و صورت هم
غذا هم نخوردیم دیگه
همه برنجا رو زمین بود
معاونا هم چون روزای آخرمون بود تو اون مدرسه چیزی نمیگفتن
دیگه کرکر خنده شده بود
یه اوضاعی بود خییییلی خوش گذشت
بچه ها از طریقه مخفیانه خونه رفتنشون گفتن بعد از اون شب (به خاطره بوی تهوع و لباس و اینا)
الان دیگه هر وقت اسم خاطره میاد اول از هر چیزی یاد اون روز میوفتیم همه مون

راستی اول دبیرستان هم جدامون نکردن :D



یه خاطره جدید اینکه مدرسه مونو هوشمند کردن.
من یه فلشی دارم که منبع به تمام معنای ویروسه. یعنی وارد کامپیوتر که میشه کامپیوترو میترکونه :D
زدم مدرسه سیستمو ول میکنیم خاموش میشه. همه جا هم نیو فولدر میسازه واسه خودش :D

یکی دیگه هم اینکه
گوشیه داداشم تلوزیون داره. امسال ازش گرفتم زنگ آخرا با دوستم تلوزیون میبینیم :D
خوش میگذره بهتر از درسه :D

*ادغام شد
 

tezar

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
633
امتیاز
5,344
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6 سابق
شهر
تهران
دانشگاه
امـیـرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی بـرق
پاسخ : شیطنت ها

سوم راهنمایی یه روز نمیدونم برا چی از صب تا زنگ ناهار نماز برنامه داشتیم :D
برنامه که تموم شد اومدیم بیرون،دنبال کفشامون گشتیم نبود!
هی گشتیم هی بر تعداد کسایی که کفشاشون نبود افزوده شد
آخر سر کفشاونو تو حیاط زیر تور والیبال و کتابخونه و گوشه ی کلاس و کلا اقصا نقاط مدرسه پیدا کردیم! :-wحالا در حالتی که کاملا بندای کتونی ها رو در آورده بودنو طوری دوباره بسته بودن که دو تا لنگه ی کفش کاملا به همدیگه بسته شده بود! L-:
یعنی تا آخر اون زنگ داشتم من بندا رو باز میکردم بعدم تا آخر روز داشتم میبستم!!!!!!!
ولی خوش گذشت!خاطره ای شد واسه خودش دیگه! :D
بچه هایی که این کارو داشتن از صب انجام میدادن همه در این حالت بودن =)) =)) :)) :D


-------------------------

ما راهنمایی تونل وحشت بازی میکردیم!
یعنی کلا آزار داشتیم خدایی! :D
کل بچه های پایه سوم جم میشدیم تو راهرو و کلاس و دو تا ردیف را می انداختیم بعد یکی یکی از وسطش میدوویدیم بقیه میزدن!
با تمام قدرت! :Dاولاش که زیر پا و اینا هم بود اما بعد یه چند نفر رفتن تو شوفاژ و میز و لبه ی سکو و اینا اون یه مورد ممنوع شد!
اما خیلی خوش میگذشتا!بچه های اول دوم که میدیدن میترسیدن بیچاره ها!طرفمون نمیومدن! (<
یادش بخیر،معلما همه خوف میکردن! :>
امسالم اومدیم بازی کنیم دوباره!بچه ها لوس بازی در آوردن کلا بازی مسخره شد!ناز میکردن هم دیگه رو! :|
 
  • لایک
امتیازات: N.M

pucy cat

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
985
امتیاز
2,345
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 4
شهر
تهــران
پاسخ : شیطنت ها

تازه برف اومده بود بعد ییهوافتاب زد کف حیاط مدرسه شده بود استخل
منم بسیارشیک دوستمو انداختم تو اب.....
بعداون زنگ تفریح اومد یخ بندازه تو لباسم منم یخو گرفتم انداختم تو زیرترین لباسش.....
 

الناز س

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
1,311
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : شیطنت ها


ما سر کوچمون یه ساندویچیه (یعنی از ته کوچه اون ور خیابان)بعدش سر کوچه هم اداره ی آموزش و پرورش منطقه ^-^(ینی واسه هر بازدیدی ما اولین مدرسه ایم... (:|)9
بعدش ما به سرمون زد بریم ساندویچ بخریم ینی وقتی که بیکاری مون افتاد
دو از دوستام آماده شدن البته فقط خودشون از خودشون بودن :کفشا لباسا به یکی عینک دادیم (کور شد)همه چی عوض بعد رفتن
توی همبن حوالی بعد از رفتنشون بود که خانوم مدیرمون رفت اداره... 8->اوضاع من و دوستمم از دل شوره دیدنی بود :-[
گفتیم نکنه در راه همدیگرو ببینن بعد لو بریم که یه دفعه سر رسیدن ولی تا حالا 6-7 دفعه ی بعدی که رفتیم به اندازه ی یکی اولی مزه نداد (;
 

SHINE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
313
امتیاز
878
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
تهران
پاسخ : شیطنت ها

ماها ديروز اتل متل توتوله بازي کرديم(خب چيه فقط خل شديم اونم يکم :D)
قرار شد هر کي موند بره يه خانومه که ازش بدمون ميومد بوس کنه
نفر آخر اومد بره ماهام همه دنبالش که بريم ببينيم
دوستم کلي ازش تعريف کرد گفت دوستون دارم خانوم خيلي ماهين ماهام ريسه ميرفتيم :)) و خيلي شاد بوديم طرف هم اسکل فکر ميکرد چون دوسش داريم شاديم
تهش هم بوسش کرد *-: و من در حال انفجار
واقعا فوق العاده بود :D
خيلي خوب بود :))
 

pucy cat

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
985
امتیاز
2,345
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 4
شهر
تهــران
پاسخ : شیطنت ها

منو دوستام(یه گروه14-15نفره) قرارگذاشتیم که هرکی معدلش ازهمه توی گروه بیشتربشه
بندازیمش توسطل اشغال :-&
من معدلم بیشترشده حالا فردا میترسم برم مدرسه :-ss
جالب این جاست که خودم این پیش نهادو دادم :O :-s
 

Hamid.s

‌Bug
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
16,727
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد1
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
نرم‌افزار
پاسخ : شیطنت ها

به نقل از pucy cat :
منو دوستام(یه گروه14-15نفره) قرارگذاشتیم که هرکی معدلش ازهمه توی گروه بیشتربشه
بندازیمش توسطل اشغال :-&
من معدلم بیشترشده حالا فردا میترسم برم مدرسه :-ss
جالب این جاست که خودم این پیش نهادو دادم :O :-s

همه کلاس ما تا حالا یه بارو افتادن تو سطل آشغال :))

چیز خیلی بدی نیست ;))
 

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
پاسخ : شیطنت ها

پارسال این قدر ترقه تو مدرسه زده بودم که معروف شده بودم.
بعضی وقتا کبریت جلو بچه ها مینداختم بچه ها تا خونشون میدویدن. منم =))

یه بارم تو کلاس یکی از بچه هامون تو سطل آشغالی ترقه انداخت بعد سطل آشغالی آتیش گرفت و ذوب شد. چه بوی گندی هم میدادو
البته پدر اون پسررو در اوردن [-o<
 

Arrowtic

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
پاسخ : شیطنت ها

من چیزی که زیاده شیطنت!(البته موذی تشریف دارم کم لو میرم!)
ولی یه باز سال قبل:
معلم دینی پشتش به من بود منم پشت سرش اداشو در میوردم بچه ها یهو میخندیدن!یکیشون ضایع خدید زل زد بهم معلمه هم نگاهشو دنبال کرد منو دید!یه 2 دقیقه بعد که حرفش تموم شد اومد منو گرفت برد وسط کلاس گفت:هاها!فکر کردی منم بلد نیستم دعوا کنم؟بلد نیستم بزنم؟ بعد به خودم اومدم دیدم یه سیلی بهم زده!منم گارد گرفته بودم جلوش: دی آخر سر با 2 لگد و یک سیلی دیگه کارشو تموم کرد!جالب اینه آخرشم منو دوستام که قربونشون برم از همین جا : دی پررو پررو میگفتیم من کاری نکردم!معلمه آخرسر باورش شد!2 تا 20 بهم داد برای اینکه از دلم دربیاره!

امسالم سر زنگ ادبیات معلممون گفت منظور از پاک کن تو درس همون ساواکه!یهو یکی از بچه ها غیر منتظره داد زد ساواک بدوبدو رفت یه پاک کن از گوشه کلاس برداشت شوتش کرد بیرون جلو معلم!خیلی باحال بود!

یه بارم سر زنگ ریاضی دوستان درس خستشون کرده بود هرج و مرج بود!چند نفر به هم فحش میدادن ما ها میخندیدیم چند نفر با کاغذ همدیگه رو میزدن که یهو یکی موشک انداخت به اشتباه رفت تو چشم معلم!کلاس ترکید!هی معلمه میگفت کی بود؟جواب ندادیم(پشت همو داریم ماها!) آخر سر از همه 3 نمره کم کرد : دی

سال قبلیم زنگ کامپیوتر ما معلمو بدبخت میکردیم!یه بار سر درس یکی بلند فحش گذاشت سر هر کی حرف بزنه!معلم نشست یه گوشه درس نداد ما شلوغ بازی کریم اینم نمیتونست کنترلمون کنه!آخر زنگ وضع کلاس این بود:یکی از دوستان کیف یکی دیگه رو برداشته بود و میدویید دور کلاس اون یارو و دوستش هم دنبالش!معلم کامپیوترم دنبال اینا =))

آخریم بگم:یه زنگ گذاشتن عصر برامون قرآن!یه معلمه دیگه ای اوردن!ماهم حالشو نداشتیم!سر کلاس همش حرف زدیم اونم داشت انواع صوتو درس میداد پای لپتاپ یکی از دوستان.هر 5 دقیقه هم یه گچ میخرد تو صورتش(از قبل داشتیم!) میگفت کی بود میگفتیم کار کار شیطان بزرگه آقا!توطئه غربه :D آخرای کلاسم سیگارتی در سطل انداختیم معلمه تقریبا سکته کرده بود!عصبی شده بود شدید!گفت الآن میپرسم هر کی جواب نده میفرستمش پیش مدیر!(توجه کنید دوست صاحب لپتاپم پشت معلمه و پای لپتاپ بود!معلمه یهویی به من اشاره کرد گفت این چه نوع صوتیه؟بعد از تو لپتاپ یه چی پخش کرد و کمی اومد جلوتر!دوست صاحب لپتاپ پای تخته جوابو برام نوشت منم گفتم!یارو کف کرده بود!از همه پرسید همه به این روش جواب دادیم!یعنی کلاس از این یارو مرده بودن از خنده! =))
 
بالا