شیطنت ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع hidden
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

نظر شما راجع به گول زدن چیه؟

  • انجام دادم.بد نیست.

    رای‌ها: 52 73.2%
  • انجام ندادم.بد نیست.

    رای‌ها: 4 5.6%
  • انجام دادم.بده.

    رای‌ها: 9 12.7%
  • انجام ندادم.بده.

    رای‌ها: 6 8.5%

  • رای‌دهندگان
    71
  • Poll closed .
پاسخ : شیطنت ها

سوسک کلا همین یه حرفو تو 4 موضوع گذاشته. :-& :-& :-&
یه مدت با ...... سوسکو سر کار گذاشتیم. این قدر حال داد که نمیدونین.
 
پاسخ : شیطنت ها

پارسال بند کیف بچه ها رو بهم گره میزدم وقتی بلند میشدن برن من =))
بعضی وقتام بند کفشاشونو گره میزدم البته کاریه که هر کسی نمیتونه انجام بده باید مهارت داشته باشی :-? /m\
 
پاسخ : شیطنت ها

سال پیش بود که یکی از بچه ها با معلم انشا در افتاده بود و حسابی معلم براش منفی میگذاشت.
درحالی که یادمه در یک روز براش 8منفی گذاشت.
نمره نیمسال اولش رو هم تجدید رد کرد. ما بچه ها هم که پشت هم بودیم، هماهنگ کردیم که ، روی صندلی معلم مخلوطی از شیر و خاک گچ بریزیم.
خلاصه همه ی برنامه ها داشت درست پیش میرفت و معلم داشت رو صندلی مینشست که یکی از بچه های خود شیرین قضیه رو لو داد و پدر هممون در اومد!!
 
پاسخ : شیطنت ها

یه روحانی خیلی سر به راه همیشه برای نماز جماعت میاد مدرسمون
اونروز گیوه پاش کرده بود منم از خنده ریسه میرفتم
با بچه ها پشت سرش می رفتیم و می خندیدیم .گیوه ها رو در آورد و رفت داخل نماز خونه دوستم گیوه هاشو پاش کردم =)) =)) =)) =)) =)) =))
همین طوری که داشتیم دلقک بازی درمی آوردیم دیدیم نماز جماعت تموم شده روحانیه داره میاد بیرون :P
داشت دنبال گیوه هاش می گشت دوستم رفت جلوش کفشاشو از پاش درآورد گفت بفرمایید :)) ;D
مرده هاج وواج نگا میکرد
مرده بودیم از خنده.. :-*
 
پاسخ : شیطنت ها

بهترین کار این بود که روی صندلی معلم دینی سوزن گذاشتیم /m\ولی دلمون ب حالش سوخت برداشتیم زنگ بعد برا دبیر بعدی گذاشتیم ;D
 
پاسخ : شیطنت ها

ما یه بار قبل زنگ پرورشی تخته رو قشنگ خیس کردیم بعد معلم اومد و شروع کرد به نوشتن.
بعد که خواست پاک کنه دید پاک نمیشه . X-(
شروع کرد به فحش دادن به تخته و دیوار و کلاس و... =))
بچه ها =))
تا اینکه زنگ خورد :))
 
پاسخ : شیطنت ها

همبن چن وقت پیش نمیدونم چی شده بود من و دوستم احساس میکردیم ک نیاز مفرط به آتیش بازی داریم ;D
هیچی دیگه مام با اعتقاد راسخ به جمله ی (خواستن توانستن است )از اینور اونور مدسه دنبال تیکه کاغذ و کارتون و اینا گشتیم بعدشم روشنشون کردیم :>
خیلی کیف داد :))
نصف بچه های مدرسه رو هم برای بازدید ازش دعوت کردیم :-[
شانس آوردیم لو نرفتیم :)
ما از شیطنتا زیاد میکنیم نمونه ی دیگشم اون بالا بالاییه که الناز اشاره کرده ;D
 
پاسخ : شیطنت ها

امروز زنگ دوم فیزیک داشتیم ، زنگ تفریح که خورد یهو بچه ها به طرز عجیبی جو گیر شدن زدن تخته وایت برد رو از جا در آوردن ;;) ;;)
مستخممون بدبخت اینطوری :o :o :o گفت این تخته 4سال تو مدرسه ابتدایی پسرونه بوده هیچیش نشده ، شماچه جوری اینو از جا در آوردین :-\ :-\ :-? :-?
(حالا باید تا آخر سال روتخته سیاه بنویسیم :(( :(( :((
 
پاسخ : شیطنت ها

گفته بودن شماره یکی از والدین رو بدین .منم گفتم این کادر مدرسه ما مریض روانین حالشون خوب نیست و اینا.یه وخ یه چی میگن اعصابام که ضعیف و اینا ;D
ما شماره خودمونو دادیم مدرسه ;D
اس جلسه و نمره و کارنامه بود همش وا3 خودم میومد.
:سیاست مدار
 
پاسخ : شیطنت ها

پارسال اینا یه آقایی موقع جشنواره میومد مدرسه ما به یه سری از دوستام ربت یاد میداد بسازن.
بد مام که سربزیر و اینا،
رفتیم تو کارگاه.
بد یکی از بچه ها برا این غذا آورده بود این هنوز شرو نکرده بود بخوره.
یه کاسه پر از نشاستم اونجا بود.....
فک کنم فهمیدین چی شد.
نصفشو خالی کردیم تو برنجش،نصف دیگشم تو ماستش!!!!!!!! =)) =))
 
پاسخ : شیطنت ها

دیروز یا بریروز بود تو کل مدرسه و معلم ها میخک هندی دادیم
بدبخت ها اول میذاشتن تو دهنشون بعدش کم کم قیافشون برافروخته میشد :))
خیلی خوب بود

5 شنبه هم قراره باز بخش کنیم خیلی حال میده انگار آدم زنده میشه ;D
 
پاسخ : شیطنت ها

كلاس سوم راهنمايي كه بوديم يه بار كلاس 3/5 يه ورق رو پر غلط گير كردن بعد گذاشتن رو شوفاژ.بعد دبير زبانشون خيلي از بوي غلط گير بدش ميومده. اومده تو كلاس گفته:ا...خو ميخواستم ببرمتون سمعي بصري ديگه... :) پاشين بريم....
يه بار ديگم ميخواستن با دستمال توالت يكيو از پنجره بكشن بالا... :| (:|
 
پاسخ : شیطنت ها

من و سارينا ;D

lnryc6xhfy0n64gzib.jpg
 
پاسخ : شیطنت ها

سر کلاس زیست رفتیم یه کلاس دیگه که پراژکتور داشت صندلیاش کم بود
منو دوستام 5 نفری نشستیم روی یه نیمکت بعد معلم د :xاشت با کامپیوتر ور میرفت
ما هی از این ور هل میدادیم دوستام از اونور میافتادن هی از اینور هل میدادیم
بعد من ابتادم روی زمین به حالت خابیده بعد دوستم افتاد رو من =))
از شانس من معلمه همون وقت برگشت مارو دید خدا رو شکر خیلی مهربونه >:D<
فقط خندید چیزی نگفت واسه همینه که عاشقشم
 
پاسخ : شیطنت ها

چندین سال پیش رفته بودیم جنگل بعد شوهر عمه ام میخواست اتیش روشن کنه چوب جمع کرد و روشون بنزین ریخت بعد که روشن کرد من برگای دورو بر رو جمع کردم غافل از اینکه اونا هم بنزینی ان تا انداختم تو اتیش دستامهم اتیش گرفت ;))
بعد هر چی تکون میدادم خاموش نمیشد داد زدم بااااااابااااااا بعد بابام اومد دستای کوچولومو ;;) گذاشت بین پاهاش تا دستام خاموش شد ;D
 
پاسخ : شیطنت ها

ما با مدیرمون خیلی لجیم :))
یه روز که میخواست یه برگه ی خیلی مهم امضا کنه خوب ما صبح زودتر از همه معاونا میریم مدرسه فقط ماییم ومدیر یه کاری کردیم که در خودنویسش پر از چوهر شه بعدشم اون اومد درقلم باز کنه مثل این که همه ریخت رو کتشو او برگهه ما دیگه فقط صدا دادشو شنیدیم :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : شیطنت ها

سال دوم دبيرستان بوديم
ساعت 1تا3 بعد از ظهر آمادگي دفاعي داشتيم!
فكرشوبكنيد!
اصا حوصله شو نداشتيم خواستيم تلافي سرش در بياريم يه نقشه سوسكي كشيديم
اين معلم ما هميشه موقع نشستنروي صندلي ميزشوميكشه تو دلش
ورداشتيم جلوي ميزشو كلي سس مالي كرديم
ديگه بقيه اش رو خودتون حدس بزنيد ;D :))
 
پاسخ : شیطنت ها

واسه 22 بهمن گواش و قلمو اینا برده بودیم مدرسه که روی دیواهای سنگی مدرسه شعار بنویسیم بعد زنگ تفریح7-8تا از بچه ها سه تا انگشت وسطشونو کردن توی رنگ رفتن پایین توی پارکینگ روی ماشین دبیرا علامت سه انگشت زدن اونم با آبی پررنگ ....
توی مسیر هم که میومدن بالا روی دیوارهای سالن پر انگشت بود ..... (مثلا رد پای آبی بود!!1)
حیف من جاموندم از غافله؟! :((
 
پاسخ : شیطنت ها

يه روز زنگ ناهار(چهارشنبه هفته قبل فكر كنم)از سر بيكاري(يه چند وقته ما رو ميز معلم غذا ميخوريم ;D ) يه گچ قرمز برداشتم رو ميز يه ادمك كشيدم....بعد يه جورايي حدودا اندازه يه دايره با شعاع 10 سانت بود...دوستم اومد همون گچو برداشت دايرهه رو پر كرد ;D
بعد همين جوري گذشت...تا شنبه.شنبه زنگ اول امتحان عربي داشتيم( در توصيف اين خانوم بايد بگم ايشون عشق ميكنن شما يه جواب اشتباه بدين كلا لذت ميبرن از جواب ندادنتون و صبح روز امتحان يكي برگشت گف: عزيزم چقدر بدجنسن من عاشق اين معلم بدجنسام!!)بعد اين لكه سرخابي(خو گچ قرمزا نه صورتين نه قرمز ديه...) گوشه ميز بود و صندلي يه بچه ها بقل اونجا بود بعد انجوري كه بايد نازك شي رد شي و اينا بعد اين هرچي رد ميشد صورتي ميشد ;D>) مانتوشم سورمه اي.... ;)) تازه جالب اينجاس كه هي مونده بود چرا صورتي ميشه
اخرش ديد روميزي جاشو عوض كرد واينا....(نكته جالب اينجاس كه از چهارشنبه تا شنبه فقط اين معلم اين جوري شد :o)
بعد دوباره شنبه زنگ ناهار من گچ سفيد رو برداشتم رو اين سرخابيه كشيدم سفيد شد ;D
ديگه اگه اون موقع پيدا بود ديگه الان پيدام نبود ;D
دوباره هيچ كس مشكلي پيدا نكرد امروز دوباره معلم اومد بعد اتفاقي هم تيكه گچي ميز سمت معلم شد!! ;))
اينم صندليشو مايل كرد به همون نقطه نشست و چسبيد به همون جا!! :o
(البته نه كاملا در نتيجه من اول نا اميد شدم)
بعد داش چيز ميگف مينوشتيم يوهو يه صدا تق اومد ديديم بلند شده داره با چه شدتي مانتوشو پاك ميكنه(مجددا سورمه اي و اتفاقاهمون قبله :-")
- كي اينجارو گچي كرده؟ :-L
يكي از بچه ها - خانوم گچي شده ديگه.... :-/(نميدونست من كردم)
- هيچ كدوم معلماتون نميشينن اينجا؟! :-L :-w
همون شخص- چرا خانوم ولي فقط شما گچي ميشين ;D ميزمون با شما مشكل داره! ;D :-"

ديه اينقدر خنديدم فكر كنم فهميد كار من بوده اما چيزي نگفت فقط لبخند زد(اگه فهميده باشه احتمالا اين يعني نمرم يه سه چهار تا مياد پايين...)

پ.ن: دوستان اصفهاني معلم عربي دوما كيه؟! افرين درسته => لايك بدين!
 
Back
بالا