شیطنت ها

نظر شما راجع به گول زدن چیه؟

  • انجام دادم.بد نیست.

    رای‌ها: 52 73.2%
  • انجام ندادم.بد نیست.

    رای‌ها: 4 5.6%
  • انجام دادم.بده.

    رای‌ها: 9 12.7%
  • انجام ندادم.بده.

    رای‌ها: 6 8.5%

  • رای‌دهندگان
    71
  • Poll closed .

fateme.n

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
629
امتیاز
2,398
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجفآباد
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : شیطنت ها

سال اول راهنمایی ما رو بردن کاشان برگشتنه ساعت 2 شب رسیدیم خونه
فرداش بیشتر بچه ها نیومدن منم با چندتا بچه ها رفتیم ضبص صوت مدرسه رو برداشتیم و فلشی که پر از آهنگ بود بهش وصل کردیم و صدای ضبط رو تا ته زیاد کردیم :)) :))
یه وقت مدیر سر رسید گفت دارید چیکار میکنید ما هم که دست پاچه شده بودیم فلش رو از ضبط کشیدیم و هیچی نگفتیم!!!!!
گفت این چه کاریه گفتیم خانم فکر کردیم بچه ها نیستند ماهم آزادیم! :))
گفت آخه زشته برا شما ما فکر کردیم یکی تو ماشین تو کوچه آهنگ گذاشته بوده!!!!!! =)) =))
 

جوجه سمپادی

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
463
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اصفهان
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
دندان پزشکی
پاسخ : شیطنت ها

سلاااااااام.من یکی ازعضوهای جدیدسمپادیام که می خوام یکی ازشیطنت هامروبراتون تعریف کنم که مربوط میشه به یکی ازاردوهای مدرسمون. B-)
خوب وامابریم سراغ...
سال سوم بودیم که می خواسن بعداصرارای زیادمون ببرنمون مشهد P:>
وقتی رفتیم توی قطاراول ازهمه توصیه های معاونمون شروع شد:
هیچ کس حق نداره بدون اجازماازکوپشون بیادبیرون
ماام که اینجوری :-"
خلاصه ماهربارحوصلمون سرمیرفت به بهونه گلاب به روتون w.cمیرفتیم بیرون وکله قطارروجستجومیکردیم. /m\
روزدوم وقتی ازخواب بیدارشدیم وداشتیم نقشه عملیات فرارازکوپه رومیکشیدیم یهودرکوپه بازشد O0
بگیدچی دیدیم...یهوجلومون سه تاغول ظاهرشدن بعدیکم بهمون خندیدن ورفتن.ماام داشتیم ازترس سکته میکردیم
یه ساعت بعد دوباره اومدن وبهمون خندیدن ورفتن
آخه اینادیگه کین :-/
دوستم نشست وکتابچه دعاشوبازکردوشروع کردبه دعاخوندن که یه وقت اتفاقی نیفته منم که حس کاراگاهگجتی به ام دست دادپاشدم ورفتم توواگن بقلی که دیدم مدیردانش آموزای واگن بقلی دارازدست همون سه تا به مهماندارشکایت میکرد.
مهماندارکارتی که انداخته بودروش عکسه بچه گیش بودمنم محواون عکس شده بودم وداشتم میخندیدم که... {-8
مهمانداره که معروف بودبه آقای جذبه گفت:بله کاری داری؟؟؟
تازه به خودم اومدم،حالاچیکارکنم؟ [-o<
وفکرمن،یهوگفتم ببخشیداون سه تا آقاقدبلنده بودنداالان توکوپه ماانددارن اذیت میکنن
اوه اوه اوه چی گفتم!!!
آقای جذبه رومیگی رنگش پرید،بیچاره حول شده بود.کدوم کوپه؟کدوم واگن؟ :-\
منم به دلیله سمپادی بودنم وهمون مغز نداشته ای که خودتون میدونیدیادم رفته بودکدوم کوپه ایم
منم گفتم نمیدونم بیاتانشونت بدم.خلاصه رفتیم دم درکوپه که یهودرروبازکردوگفت پس کجان؟
گفتم شایدرفتن دوستامم مات ومبهوت منونگاه میکردن
جذبه منوانداخت توکوپه وگفت درروقفل کنید
بچه هاشده بودن این شکلی :Oچی شده؟؟؟
منم مجبورشدم ماجراروبگم که چشمتون روزبدنبینه همون موقع دیدیم قطارایستاد،یهوچندتاپلیس ریختن توواون سه تارودستبندزدن وداشتن میبردن دوستمم زده بودروشبکه فحش دهی وهی به من ...میدادکه چرارفتم شکایت کردم
منم باکمال خونسردی رمان یلدام رومی خوندم تامشهد.بیچره دوستم ازبس کنارم چیزگفت صداش گرفت.اینم یکی ازخاطرات اون سفرپرخاطرمون بود :D
 

h_h1234

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
75
امتیاز
614
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
ریاضی
دانشگاه
اگه خدا ب خواد تهران!!!!!!!!!!!!!!
رشته دانشگاه
بيوتكنولوژي/دندان پزشكي
پاسخ : شیطنت ها

پارسال سر کلاس زبان روز معلم بود بعد ما سرهرکلاس کل 1هفتهرو برای معلما صندلی داغ میزاشتیم
ازمعلم زبانمون پرسیدیم :
خانوم پسرتون چند سالشه؟
...:به درد شماها نمی خوره7 سالشه
ماها:هانننننننننننن خانوم منظورتون چیهههههههههههه درمورد ما چی فکرکردین .اخی اسمش چیه!؟
...........:زیاد تو tvمیشنوین اولش س
یکی ازماها: اسرائیل؟ 8-> معلمه اینجوری :-w بازدوباره گفت:اهافهمیدم فلسطین .....:ای کیو اولش س :-w اخرش بدبخت حاضرشد ماها نظر ندیم گفت:بابا اسمش سروشه ماها =)) اون :-w
 

fateme.n

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
629
امتیاز
2,398
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجفآباد
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : شیطنت ها

امسال قبل از شروع امتحانات به خاطر پاشنه های کفش مراقبا
یه برگه دم در ورودی دفتر و سالن جلسه زدیم
خواهشا با کفش بدون پاشنه و طبی وارد شوید یا با دمپایی
 

ShapoorII

Erfan
ارسال‌ها
429
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 1
شهر
نصف جهان
سال فارغ التحصیلی
1392
مدال المپیاد
علوم و فناوری نانو: نقره (دومین دوره) و طلا (چهارمن دوره)
دانشگاه
علوم پزشکی شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : شیطنت ها

.
 

h_h1234

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
75
امتیاز
614
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
ریاضی
دانشگاه
اگه خدا ب خواد تهران!!!!!!!!!!!!!!
رشته دانشگاه
بيوتكنولوژي/دندان پزشكي
پاسخ : شیطنت ها

دیروز یک اتفاقی پیش اومد مامانمم که نمی تونه یک چیزی روبرای بابام تعریف نکنه 2شب پیشم بابابام دعوا کرده بود البته میگم بابای بدبختم هیچ کاره بود ها مامان یک دفه ای داغ کردهااااااااااااا خب داشتم می گفتم اومد پیشم گفت هلیا من دیگه به کی خبر ندادم منم از فرصت استفاده کردم گفتم ااااااااااااااااااااااا به بابام اونم پاشد گفتراست می گی ها چرا خودم نفهمیده بودم تا رفت تلفنو بردارو منم از خوشحالی داشتم برای خودم دست می زدم و میرقصیدم بعد دیدم وایساده در اتاقم داره نگام می کنه بعد گفت برو عمتو مسخره کن مسخره فکر کردی ،درموردمن چی فکرکردی هاااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

niloofar.l

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
170
امتیاز
1,313
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : شیطنت ها

امسال یه معلم دینی داشتیم پدرش رو درآوردیم! آخه صبرش خیلی بالا بود ما هم سو استفاده میکردیم
قبل از عید که همیشه نیم ساعت آخر کلاس رو به بهونه نماز جیم بودیم! یه ربع هم از اول و وسطش جیم بودیم!
هفته معلم که بود روزی که باش کلاس داشتیم پنج دقیقه به پنج دقیقه میگفتیم: معلم، معلم!(6) (البته اینکارو برا همه معلما کردیم اما نه به فاصله 5 دقیقه برا بقیه فاصله ها یه ربعی بود!)
همونروز میخواست امتحان قرائت بگیره اولین نفر که امتحان داد پرسید خانم من نمرم چند شد؟ معلمه گفت آخر کلاس بیا ببین نمرتو. دوباره دومین نفر که پرسید همینو بش گفت. ما هم هممون گیر دادیم هرکی امتحانش رو میداد میگفت خانم من چند شدم؟! معلمه هم از رو نمیرفت! به همه همونو میگفت :D
کلا اون روز خیلی تاریخی بود! سه بار هم در طول کلاس با بچه ها قرار گذاشتیم که ساعت یکی زنگ میزد بعدش تا زنگ میخورد همه در هر حالی بودن خشک میشدن! (یه بارم سر ریاضی این کارو کردیم معلممون تا نیم ساعت هنگ بود که حالا یعنی چی؟!)
در طول کلاس مواقعی که این کارو نمیکردیم باغ وحش راه انداخته بودیم صدا حیوون در می آوردیم! اسب، بلبل، گربه، خر همه چی!
معلمه خیلی حرص خورد اون روز

یه بار هم برگه امتحانش رو روز قبل امتحان کش رفتیم! یه بار دیگه هم یکی دیگه از کلاسا برگه امتحان ما رو کش رفتن دادن بهمون معلمه فهمید!!!!
 

ShapoorII

Erfan
ارسال‌ها
429
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 1
شهر
نصف جهان
سال فارغ التحصیلی
1392
مدال المپیاد
علوم و فناوری نانو: نقره (دومین دوره) و طلا (چهارمن دوره)
دانشگاه
علوم پزشکی شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : شیطنت ها

دبیر زبان فارسی پارسالمون خیلی ریش داشت(تا تو چشاشم بود و نمیزد) ما هم تصمیم گرفتیم روز معلم واسش ژیلت ببریم :P ولی کار به این سادگیا نبود
زنگ اول با کلاس ما داشت ژیلتی که خریده بودیمو کادوش کردیم گذاشتیم رو میز :D معلم قبول نکرد ~X( کلاسای دیگه همین کارو(با کاغذ کادوی دیگه) کردن بازم فایده نداش :(( زدیم به سیم آخر یه جعبه روان نویس یرداشتیم ژیلتو گذاشتیم توش با یادداشت "تقدیم به معلم زحمتکش" در جعبه هم باز گذاشتیم رو میز :))
 

zeynab75

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
776
امتیاز
5,338
شهر
قوچان
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : شیطنت ها

راهنمایی که بودیم دبیر حرفمون حساس بود به غلطگیر شدیییییییییییید!!! ~X(
مام واسه اینکه لجشو در بیاریم هر جلسه قبل از اینکه بیاد تو کلاس:
1) میزشو غلطگیری میکردیم(به قول خودمون ماسمالی!!!) =))
2) شوفاژو غلطگیری میکردیم که بوش در بیاد :D
3) سر کلاس یه سره غلطگیرامونو تکون میدادیم(صداش رو اعصاب بود!) X-(
 

مهسافت

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
491
امتیاز
4,511
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
صنایع غذایی
پاسخ : شیطنت ها

یه سری ـــــاشون دیگه واقعا ×××
مثن یکی از دوستان فامیلا ی ما قرص ریخته تو چاییِ معلمِ که باردار ریخته بعد بچه ــَــش افتاده


من اینطوری بودم :|
 

scare

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
214
امتیاز
2,084
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
متالورژی استخراجی
پاسخ : شیطنت ها

ما راهنمایی که بودیم بهمون ژل دست میدادن،موزی!‏ B-)
که بشدت بد بو بودن!ما هم نامردی نمیکردیم!هر دفعه مقدار زیادی از ژل دستارو رو میز معلم میریختیم و میزو قشنگ ژل دستی می کردیم!‏ :D بعد معلما میومدن و از بوی موز حالشون بهم میخورد! (<ما هم هی میگفتیم:خانم بوش خوبه که!‏
یکی از معلمامون از گربه میترسید!کلاس ما زیرزمین!پنجره ای که رو به حیاط بود و بزور باز کردیم!وسطای کلاس بود که 1 چیز افتاد سر معلممون!اقا معلمه جیغ زنان از کلاس رفت بیرون گربهه دنبالش!‏ :D دیگه تا اخر زنگ پاشو تو کلاس نذاشت!‏ (< =))
 

HANIEH.S

کاربر فعال
ارسال‌ها
64
امتیاز
316
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
الزهرا
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر نرم افزار
پاسخ : شیطنت ها

ما سوم راهنمایی که بودیم یه روز سر زنگ زیست حوصله امون سر رفته بود با بغل دستیم گفتیم چیکار کنیم هیجان کلاس بره بالا :-/
که یه دفعه یه چراغ(به این صورت ???) بالای سر من روشن شد و (<
دست تو کیفم کردمو و کبریتی که نمیدونم واسه چی تو کیفم بود ورداشتم و روشن کردم گرقتم زیر میز بغل دستیم نمیدونست به من بخنده یا کبریتو از دستم بگیره =))
بعده چند دقیقه یهو دیدیم معلممون میگه بچه ها بوی دود میاد شمام احساس میکنین؟ با هم رفتیم زیر میز دیدیم نیمکت داره کم کم اتیش میگیره سر همین زود کبریتارو خاموش کردیم و گم گورشون کردیم و در راستای سر هم بندی مسئله یه دفعه گفتیم ااا الان بوش اومد حتما باز دوباره این کارمندای کارخونه شورش کردن :-" :-" :-"
پ.ن اون زمان یه کارخونه اون نزدیکیا بود که حقوق کارمنداشو نمیداد اونام لاستیک میسوزوندن واسه اعتراض!
:>
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : شیطنت ها

اول راهنمایی که بودیم از معلم ریاضی متنفر بودیم
وچون سال اول تاسیس مدرسه بود دو تا بیشتر نبودیم تصمیم گرفتیم ساعت ها رو نیم ساعت ببریم جلو
همهی ساعتا (ساعت دفتر ساعت دوتا کلاس و حتی ساعت دبیر)
اون نیم ساعت رو مدیر فقط دعوامون میکرد اما خوب از دست اون دبیر خلاص شده بودیم :)) :)) :)) :)) :))
 

kerpoocoder

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
240
امتیاز
1,058
نام مرکز سمپاد
علامه حلی غیر چینی
شهر
کرمون
مدال المپیاد
یه کم
دانشگاه
شهید باهنر کرمان
رشته دانشگاه
CS &amp; Math
پاسخ : شیطنت ها

پریشب ساعت 3 بعد از نصفه شب زنگ زدم به ناظممون (حسیبی) با صدایی خواب الود گوشی رو برداشته می گه اااااالو!!!
منم قطع کردم براش اس ام اس دادم که
<همراه اول شمارا به ادامه خوابتان دعوت می کند> =))
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : شیطنت ها

بچه بودیم داشتیم از جلویِ ی آرایشگاه زنانه رد میشدیم.
چ سرو صدایی بود.
ی دفه صدامو کلفت کردم داد زدم یاالله ...
همه گرخیدن تا 5 دقه صدایِ جیک زدن هم نیومد. =))
 

Bahar.no

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
515
امتیاز
1,519
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 4
شهر
طهران
پاسخ : شیطنت ها

یکی از بچه ها موشک درست میکنه در حد بنز
سرکلاس معلمه تاروشو میکرد طرف تخته پرت میکردم اون سر کلاس (<
بعد اونور کلاسی یا پرت میکردن طرف ما P:>
موشک بازی خیلی حال میده /m\
حتما امتحان کنید
 

kerpoocoder

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
240
امتیاز
1,058
نام مرکز سمپاد
علامه حلی غیر چینی
شهر
کرمون
مدال المپیاد
یه کم
دانشگاه
شهید باهنر کرمان
رشته دانشگاه
CS &amp; Math
پاسخ : شیطنت ها

سال سوم راهنمایی که بودیم یه معلم زیست داشتیم (آنایی) که به پر هر پرنده ای حساسیت داشت ما هم یه روز یه کبوتر که توی کتابخونه گیر افتاده بود به هزار سختی و بدبختی گرفتیمش بردیمش سر کلاس زیست براش برنامه داشتیم که موقع درس دادن معلم ولش کنیم تو کلاس.
ولی از شانس بد ما موقعی معلم داشت می اومد تو کلاس از دستمون در رفت.
کبوتره داشت دور کلاس می چرخید، معلممون هم که حساسیت داشت دم در کلاس واستاده بود و جرات نمی کرد بیاد تو و هی داد و بیداد می کرد که اینو بندازید بیرون کلاس هم که کلا به هم ریخته بود و پر از سر صدا بود حتی از کلاس های دیگه هم اومده بودن به تماشا که ناظممون سر رسید تا اومد تو کلاس فهمید که کار من و دوستم بوده (اون موقع ها بد جوری تو مدرسه اسم در کرده بودم) ما هم که ^#^ بعدهم گفت بگیریدش و بندازیدش بیرون. کبوتره هم که دیگه خسته شده بود نشست لب پنجره و دوستمم ورش داشت انداختش بیرون ما رو هم بردن دفتر که معلم زیستمون خیلی بزرگواری کرد و گفت که اشکالی نداره و ما رو بخشید (البته هنوز گناه ما ثابت نشده بود) .
خطر از بیخ گوشمون گذشت...
=))
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : شیطنت ها

ی روز در خونه ی علی بودم(مال زمانیه ک کلاس دوم سوم دبستان بودم)
در خونشون زنگ زدم گفتم علی هس
گف آره محمد تویی!الان میام
آقا ماهم میخاستیم بترسونیمش پشتِ در واستادیم تا اومد پریدم:پخخخخخخخخخخخخ
نگو یارو مامانش بود X_X ^#^
منم ک واییییییی!!!!!!
دیگه از اون ب بعد درِ خونشون در نزدم همیشه ب گوشیش میزنگم
 

parand

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
697
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره کشوری المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر - نرم افزار
پاسخ : شیطنت ها

اين كار من نيس ماله يكي از فارغ التحصيل هاست!
ما مدرسه راهنماييمون سر در كلاسا و آزمايشگاها گوري بود كه ميشد كاغذ توش رو عوض كرد!
بعد اينا رفته بودن اسم كلاسارو عوض كرده بودن و نصف معلما گم شده بودن! :))
يه بارم همينا رفته بودن كفشاي چند تا از معاون ومهموناي مهم مدرسه رو از جلو در نماز خونه برداشته بودن(جلسه مهم بوده اونجا!)انداخته بودن تو سبد توپها!
بعد كل روز رو معاونا با دمپايي!(از نوع دمپايي دستشويي!)تومدرسه ميگشتن! :))
مهمونا هم كلي بر خورده بود بهشون!
 

kerpoocoder

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
240
امتیاز
1,058
نام مرکز سمپاد
علامه حلی غیر چینی
شهر
کرمون
مدال المپیاد
یه کم
دانشگاه
شهید باهنر کرمان
رشته دانشگاه
CS &amp; Math
پاسخ : شیطنت ها

یه بار با اسپری رنگ پاشیدم تو لنز دوربین عابر بانک البته قبلش براش ادا هم در اوردم.
=))
 
بالا