جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
انسان های خوب را بدلیل یک اتفاق بد از خود دور نکنید،
این دیوانگیست که
بخاطر خاری که شما را آزرده ،
از تمام گل های سرخ متنفر باشید…!
 
دل من گِردِ جهان گشت
و نیابید مثالش…
 
‌دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
این درد نهان‌سوز، نهفتن نتوانم

ای چشم سخنگوی، تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
_____________________________
ما دل خود را به دست شوق شکستیم
هر شکنش رابه تار زلف تو بستیم

تا ننشیند به خاطرت غباری
از سر جان خاستیم و با تو نشستیم
‌ _____________________________
تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

باشد ای عقل معاش‌اندیش، با معنای عشق
آشنایم کن ولی ناآشنایی بهتر است
 

همه کس نصیب خود را
بَرَد از زکات حُسنت
به من فقیر مسکین
غم بی حساب دادی
 
ما هممون قاتلیم...!!!
به جرم کشتن کسی توی خودمون...
خلاص کردن بخشی از خودمون...
و همه ی ما دست کم یکی دو بار مردیم...!!!
در کسی یا برای کسی... :(
 
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست


اصن کسی هست که باهاش حرف بزنم؟؟/

هعیییییییییییییییییییییییییی روزگار نامرد
 
تصمیم گرفتم تو زندگیم دخالت نکنم،
دوستان زحمتشو میکشن...
 
بالا بروید یا پایین بیایید، اصلاً قرآن رابر سر جامعه ای پهن کنید، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما لرزان وجود دارد، و از سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است. تمام چهره اش را هم که با قرآن بپوشانید باز لجن است. آیا کسی در دنیا منتظر این می شود که ببیند ان جامعه جامعه قرآنی است، یا انجیلی، یا توراتی، یا بودایی، یا اوستایی، یا مائوئیست؟ نگاه می کند اگر در جامعه به همه انسانها به چشم انسان نگاه می شود و ضرورتهای زندگی آنها تأمین می شود… در جامعه ای دیگر به انسانها به عنوان انسان نگاه نمی شود، احتیاجات آنها بی ارزش است، خیابانهای یک طرف شهر گلکاری دارد، اما طرف دیگرش چندین سال است که چاله – چوله هایش به دره و ماهور تبدیل شده. این جامعه هر برچسبی می خواهد داشته باشد، آیا مردم سالم دنیا در رده بندی این دو نوع جامعه و خوب و بد کردنش حالت انتظار پیدا می کنند و می گویند ببینیم آیات قرآن در این زمینه چه می گوید؟ یا انجیل در این باره چه گفته؟ نصوص اوستا چه می فرماید؟ اوپانیشادهای آیین هندی چه می گوید؟ کتاب مائو در این باره چه آورده؟ لنین در این زمینه چه گفته؟ مارکس چه گفته؟ این حرفها نیست. منتظر اینها نیستیم. می گوییم این جامعه بد است؛ نافص است؛ دارای کمبود است. شکی نیست. این قدر بحث نمی خواهد.

شهید بهشتی در جلسه تفسیر قرآن
 
آخرین ویرایش:
هیچگاه
به خاطر “هیچکس”
دست از “ارزشهایت” نکش…
چون زمانی که آن فرد از تو دست بکشد،
تو می مانی و
یک “منِ” بی ارزش...
 
و درد...
به استخوانمان رسیده، اما هنوز...
خودمان را نباخته ایم،
و روزگار را زندگی می کنیم،
و هنوز...
آنقدر می خندیم که سرمان از این همه ناخوشی هایی که مجبور به پذیرفتنش کردیم،
درد می گیرد...
 
اگه از دنیا دلت گرفته غمت نباشه من هستم
پیدا نکردی کسی رو که با تو همصدا شه من هستم
اگه دیدی که زندگی با تو راه نیومد من هستم
واسه عشق من کلی سالِ بعد دلِ تو لک زد من هستم
من هستم ، من هستم
رو عشق من حساب کن همیشه
آدم از عشقش که خسته نمیشه
تنها من رو تو ذهنت نگه دار
تا تو بخوای من هستم
نزدیک من باشی نباشی
غرق سکوت شی یا که صدا شی
هرگز نمیگم به تو خدا نگه دار
تا تو بخوای من هستم
آی من هستم
اگه عشق یعنی تو نباشیُ
فکر کنم هستی من هستم
نگرانت شم با اینکه عمری
منو شکستی من هستم...
 
مواظب باشید تو شلوغیای دور و برتون، آدمِ روزای تنهاییتون رو گم نکنید…
 
از دورها و دورها می‌آیی،
و فقط یک چیز،فقط یک چیز کوچک در زندگی من جابه جا می‌شود !
این که دیگر بدون تو ، در هیچ کجا نیستم ...
آنتوان اگزوپری
 
آن جایی که حرفت ارزش نداشت،
حرفت را عوض نکن
جایت را عوض کن…!
 
نه من سراغ شعر می‌روم
نه شعر از منِ ساده سراغی گرفته است
تنها در تو به شادمانی می‌نگرم ری‌را
هرگز تا بدین پایه بیدار نبوده‌ام


از شب که گذشتیم
حرفی بزن سلام نوش لیمویِ گَس


نه من سراغ شعر می‌روم
نه شعر از منِ ساده سراغی گرفته است
تنها در تو به حیرت می‌نگرم ری‌را
هرگز تا بدین پایه عاشق نبوده‌ام
پس اگر این سکوت
تکوین خواناترین ترانه‌ی من است

تنها مرا زمزمه کن ای ساده، ای صبور


حالا از همه‌ی اینها گذشته، بگو
راستی در آن دور دستِ گمشده آیا
هنوز کودکی با دو چشمِ خیس و درشت، مرا می‌نگرد؟
 
Back
بالا