میتوان با این خدا پرواز کرد
سفره دل را برایش باز کرد
میتوان درباره گل حرف زد
صاف وساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
میتوان با او صمیمی حرف زد
ما به این دلیل روی کره ی زمین زندگی می کنیم که از زندگی لذت ببریم
به حرف های کسانی که به شما چیزی غیر از این می گویند گوش ندهید
گمان می کنم هر آدمی
باید پشت پنجره ی اتاقش،
یک گلدان گل شمعدانی
داشته باشد،
که هر بار گلهایش خشک می شود و دوباره گل می دهد،
یادش بیفتد که روزهای غم هم
به پایان می رسند!
انسان بزرگ نمیشود
جز به وسیله ی فڪرش،
شریف نمیشود،
جز به واسطه ی رفتارش،
و قابل احترام نمیگردد
جز به سبب اعمال نیڪش...
بهترین صدقه
آن است که دانشی بیاموزید وبه دیگری آموزش دهید
بهترین صدقه
ان است که میان دونفر رااصلاح کنیم
بهترین صدقه
نگهداری زبان اززشتی هااست
بهترین صدقه
زبان شفاعت برای آزادی اسیراست
حواسمان باشد!
حواسمان به چروک هایِ دور چشم مادرانمان و لرزش دست های پدرانمان باشد
حواسمان به ترشدن های گاه و بیگاهِ چشم هایِ کم سو و دلتنگیِ شان باشد!
حواسمان باشد که آنها خیلی زود پیر میشوند!
حواسمان باشد خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنیم از کنارمان می روند...
حواسمان باشد به دلگیریِ غروبهایِ تنهاییِ شان...
حواسمان باشد که آنها تمامِ عمر حواسشان به ما بوده...
به آرام قد کشیدنمان بوده ، به نیازها ونازهایمان بوده....
آنها یک روز آنقدر پیر میشوند که حتی اسمهایمان را هم فراموش میکنند....
حواسمان به گرانترین و بی همتاترین عشقهایِ زندگیمان...
به "بابا" به "مامان" ها خیلی باشد!
خیلی لطفا....
کاش سوره ای به نام "مادر" بود که این گونه آغاز میشد:
قسم بر بوی دستانت، که بوی خانه و آشپزخانه میدهد
و قسم بر چشمانِ همیشه نگرانت...
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت،
که
بهشتِ زیر پایت، گوارای وجودت...
(زنده باد همه ی مادران در قید حیات و شاد باد روح تمامی مادران عزیز سفر کرده...)
خاک زیر پاتم مادر