جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samandoon :D
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
ما شاید زمین بخوریم و بیفتیم ولی مجددا خواهیم ایستاد ؛ همین که از مبارزه فرار نکنیم کافی است.
گاندی
 
دلگیری من،از نبودکسی نیست
دلگیری من ازاین بودن های توخالی ست
ازاین بودن هایی که ازهزاران نبودن ها بیشتر
آتش بردلت میزنند...
عمریست من ازاین تضادها دلگیرم
-نرگس حریری-
 
#حکایت_مملکت_ما
خواب دیدم قیامت شده است. هر قومی را داخل چاههای عظیم انداخته و بر سر هر چاهی نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاه ایرانیان!
خود را به عبید زاڪانی رساندم و پرسیدم:
عبید این چه حڪایت است ڪه بر ما اعتماد ڪرده نگهبان نگمارده اند؟
گفت: می‌دانند ڪه ما چنان مشغول خود هستیم که ندانیم در چاله ایم یا چاه.
پرسیدم: اگر باشد در میان ما ڪسی ڪه بداند و عزم بالا رفتن ڪند؟
گفت: گر کسی از ما فیلش یاد هندوستان ڪند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش را بڪشیم و او را به تهِ چاه باز گردانیم...
عبید زاکانی
 
جایی کسی منتظرم نبود
باید می زدم زیر همه چیز
وقتی جایی کسی منتظرت نیست
باید بزنی زیر همه چیز
برگ درخت ها را ببین،خاطرخواه که ندارند زرد می شوند و خودشان را از آن بالا پرت می کنند پایین
قطره های باران را ببین، فکر می کنی از سر خوشی با صورت خیس پخش زمین می شوند؟
حتی ستاره ها هم گاهی خودشان را پرت می کنند
کاش اما
از جایی بیفتم،آنقدر بلند باشد که جسدم به زمین نرسد
یک عمر ازشان ترسیده ام، حوصله شان را ندارم، باید جایی را پیدا کنم که خیلی بلند باشد، شاید هم آنجا تو منتظرم بودی
همیشه رفتن بهتر از ماندن بوده و من همیشه مانده ام
حالا اما می خواهم بزنم زیر همه چیز...
 
‏هنراول:موسیقی
‏هنر دوم:رقص
‏هنر سوم:نقاشی
‏هنرچهارم:تجسمی
‏هنر پنجم:ادبیات
‏هنر ششم:تئاتر
‏هنرهفتم:سینما
.
.
.
‏تا هفتاد هم بشماریم باز دل شکستن هنر نیست...!
 
برو ولی همه درارو
پنجره هارو
باز میذارم تا که بیای خورشید و ماهرو
حتی خدارو
قسم میدم خیلی زیاد تا که بیای ....

تقدیم به شخصیت خیالی :x:-"
 
روزگارمون خزون شد
عشقمون فدای عشق دیگرون شد
ما که هستیمو نمردیم
پس چرا عشقو به دیگرون سپردیم
ما که با زمونه ساختیم
بد و خوبشو شناختیم
ای خدا برنده باشیم
ما که زندگی رو باختیم
ای خداااا , ای خدا , ای خدا

_بانو هایده_
 
زندگی درد قشنگیست به جز شب‌هایش که بدونِ تو فقط خوابِ پریشان دارد. :-<
#الهه_ناز
 
گاهی سکوت میکنی !
چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی ...
گاهی سکوت میکنی ،
چون واقعا هیچ حرفی برای گفتن نداری ...
سکوت گاهی یک انتظاره و گاهی هم یک اعتراض !
اما بیشتر وقت ها سکوت برای اینه که هیچ کلمه خاصی
نمیتونه غمی رو که تو وجودت داری توصیف کنه ؛
و این یعنی همون حس تنهایی !
خسرو شکیبایی
 
اصلا برام مهم نیست
.​
 
زمین گرد است یا زمان؟
در ٤ سالگى … موفقیت یعنی: کثیف نکردن شلوار
در ٦ سالگى … موفقیت یعنی: پیدا کردن راه خانه از مدرسه
در ١٢ سالگى … موفقیت یعنی: داشتنِ دوست
در ١٨ سالگى … موفقیت یعنی: گرفتن گواهى نامه رانندگى
در ٣٥ سالگى … موفقیت یعنی: پول داشتن
در ٤٥ سالگى … موفقیت یعنی: پول داشتن
در ٥٥ سالگى … موفقیت یعنی: پول داشتن
در ٦٥ سالگى … موفقیت یعنی: تمدید گواهى نامه رانندگى
در ٧٠ سالگى … موفقیت یعنی: داشتنِ دوست
در ٧٥ سالگى … موفقیت یعنی: پیدا کردن راه خانه
در ٨٠ سالگى … موفقیت یعنی: کثیف نکردن شلوار
حالا به نظرتون زمین گرده!! یا زمان؟؟
 
میری دورتر ، اما بدون قبل رفتن
که این خونه رو یک روزه ما نساختیم
اگه بعد سالها گرفته گرد و خاکی
نگو ویرونه‌ست، هیچ وقت امروزو ما نخواستیم
شده سخت اما تو بمون یک بار دیگه‌م
چون میدونم بی تو من تکرار این یه حرفم
که تو این خونه هیچ وقت کم نمیشه تو جات
تو این خونه هیچ وقت کم نمیشه صدات
هنوزم میشه اینجا رو ساخت مث روز اول
هنوزم میشه که تو رو خواست مث روز اول
میری دورتر، اما بدون قبل رفتن
که این خونه رو یک روزه ما نساختیم
اگه بعد سالها نبردیم راهی به جایی
نگو بیهوده‌ست، هیچ وقت امروزو ما نخواستیم
شده سخت اما تو بمون یک بار دیگه‌م
چون میدونم بی تو من تکرار این یه حرفم
که تو این خونه هیچ وقت کم نمیشه تو جات
که تو این خونه هیچ وقت کم نمیشه صدات
هنوزم میشه این جا رو ساخت مث روز اول
هنوزم میشه که تو رو خواست مث روز اول

Kian_Pour_Torab
 
چه دانستم که این سودا
مرا زین سان کند مجنون...
 
ادوارد: می‌دونی فرقِ بینِ درد و رنج چیه؟

آنا: چه فرقی میکنه وقتی دوتاشون بدن!

ادوارد: وقتایی که باهات حرف میزنم
و حواست پیش یکی دیگه‌س!
این میشه رنج...

آنا: خب درد چیه اونوقت...؟

ادوارد: که با این حال، باز دوستت دارم...!


| حمید جدیدی |
 
زندگی یک اثر هنریست،
نه یک مساله ریاضی.
بهش فکر نکن،
ازش لذت ببر…
 
«من خویشاوند نزدیک هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی کند. نه ابرو به هم می کشد و نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایبان دیگران است.
نه ایرانی را به غيرايرانى ترجیح میدهم و نه غير ايرانى را به ایرانی.
من یک بلوچ کرد و فارسم. یک فارسی زبان ترک، یک آفریقایی اروپایی استراليايى آمریکایی آسیایی ام.
یک سیاه پوست زرد پوست سرخ پوست ام. که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم.
و من انسانی هستم درجمع انسان_ها در سیاره مقدس زمین که بدون دیگران معنایی ندارم.»
احمد شاملو
 
وقتی می‌گم هيچ‌كس، يعنی دقيقا هيچ‌كس.
روزای زيادی بايد بگذره تا آدم قانع بشه فقط خودش هست و خودش. تا باورش بشه از بقيه به‌جز يه اسم و چندتا خاطره‌ی كوچيك چيزی براش نمی‌مونه.
بيست سال! چهل سال! هفتاد سال زندگی، فقط برای تلمبار كردن اسم روی اسمه. برای جايگزين كردن خاطره جای خاطره. اما حاصل جمع همشون می‌شه صفر.
يه روز می‌شينی عمرت رو ورق می‌زنی،
سير تا پيازت رو واسه خودت تعريف مي كنی.
اينجاس كه می‌فهمی، چقدر برای «هيچ‌كس» نگران شدی.
چقدر برای «هيچ‌كس» غصه خوردی.
چقدر برای «هيچ‌كس» دلتنگ شدی.
چقدر برای «هيچ‌كس» دعا كردی.
چقدر با تمام وجود براي «هيچ‌كس» بودی.
یه روز به خودت ميای و به اطرافت نگاه می‌كنی.. «هيچ‌كس» نيست.
دقيقا «هيچ‌كس».
#پویا_جمشیدی
 
Back
بالا