جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

Karin

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,590
نام مرکز سمپاد
Farzanegan
شهر
Urmia
سال فارغ التحصیلی
99
دانشگاه
بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی

ابتدا فكر می‌كردم
شايد يک اتفاق ساده باشد
تا اينكه بعد از او
هيچ اتفاق ديگری در من رخ نداد...

#آنا_گاوالدا
 

Amirhossin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
159
امتیاز
2,242
نام مرکز سمپاد
.
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1400
من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می‌ارزید

من خودم بودم دستی که صداقت می‌کاشت
گر چه در حسرت گندم پوسید

من خودم بودم هر پنجره‌ای
که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
و خدا می‌داند بی کسی از ته دلبستگی‌ام پیدا بود

من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گیسوی بلند
و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگی‌ام می‌فهمید


آرزویم این بود
دور اما چه قشنگ
که روم تا در دروازه نور
تا شوم چیره به شفافی صبح
به خودم می‌گفتم
تا دم پنجره‌ها راهی نیست


من نمی‌دانستم
که چه جرمی دارد
دست‌هایی که تهی ست
و چرا بوی تعفن دارد
گل پیری که به گلخانه نرسد

روزگاریست غریب
تازگی می‌گویند
که چه عیبی دارد
که سگی چاق رود لای برنج

من چه خوشبین بودم
همه‌اش رویا بود
و خدا می‌داند
سادگی از ته دلبستگی‌ام پیدا بود

جبران خلیل جبران​

 
ارسال‌ها
545
امتیاز
13,674
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ard
سال فارغ التحصیلی
1400
وَ من به یکباره یاد گرفتم دیگر کسی رو دوست نداشته باشَم,
باری رویِ شانه‌هایَش نباشم,
که نداند با من چه کند
و کجایِ دلش بگذارد که نه من بشکنَم,
و هم او ثابت بماند,
وَ من به یکباره یاد گرفتم همه‌یِ اعتمادَم را در کوله پُشتی‌ام پنهان کنم تا دستِ هیچ احَد الناسی بهش نرسد,
تا بشوَد اسباب بازیِ کودکی‌هایِ نداشته‌اش....
و مَن به یکباره اینچنین قَد کشیدم,
و بزرگ شدم....

فرگل مشتاقی
 
ارسال‌ها
545
امتیاز
13,674
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ard
سال فارغ التحصیلی
1400
به قدری ساکتم حالا ؛
که انگاری ؛
درونم حکم ؛ آتش‌ بس ،
و حالِ چشم‌هایم خوب و آرام است .
به قدری ساکتم انگار ؛
میان شهر قلبم صد هزاران مُرده دارد شعر می‌گوید !
ببین ! من ساکتم ، این بغض و این آشوب ، از من نیست ...
دلم تنگ است ؟ - اصلا نیست !
کسی را دوست می‌دارم ؟ - نمی‌دارم !
رها ، آرام و معمولی ؛ شبیه کلّ آدم‌ها
میان موج‌ها چون قایقی ؛ بی سرنشینم ، بی سرانجامم ...
نه فکری در سرم دارم ،
نه عشقی در دلم ،
آرامِ آرامم ...

نرگس صرافیان طوفان
 

Nemesys

کاربر انجمن خاک‌خورده
ارسال‌ها
688
امتیاز
9,183
نام مرکز سمپاد
Sh.HiddenHand
شهر
MD
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبیات و شیمی
"خر نه تنها به نشان جل و افسار خر است
تن خر در کت و شلوار رود باز خر است

دو سه مثقال خریت ز خران چیزی نیست
آدمی هست که الحق دو سه خروار خر است"

ابوالقاسم حالت
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
کسی که با دیدن تو رو به رو شد با حقیقت
از همین فاصله حالا
کلت میشه رو شقیقت
...
شونه های تو دلیل
گریه های آخرم بود
پیش تو پهلو گرفتم دستای تو سنگرم بود
من گذرنامه نخواستم زندگیم بی حد و مرزه
قلبی که تو سیته دارم دیگه آسون
نمیلرزه
 

Karin

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,590
نام مرکز سمپاد
Farzanegan
شهر
Urmia
سال فارغ التحصیلی
99
دانشگاه
بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
همسر نزار قبانی توی یک انفجار در بیروت کشته میشه !
نزار از دلتنگی براش می نویسه :
بلقیس رفته بودی انار بخری ،
دانه هایت را آوردند...
 

..Mehrab..

استــاد بـــزرگ
ارسال‌ها
578
امتیاز
9,668
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 2
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
خنده تلخ من از گریه غم انگیز‌تر است
کارم از گریه گذشته است به آن میخندم
:)
 

Iman kage

این اکانت خاموش شد.
ارسال‌ها
579
امتیاز
18,734
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1403
این جهانی که همه‌ش مضحکه و تکراره
تکه تکه شدن دل چه تماشا داره؟
 
ارسال‌ها
545
امتیاز
13,674
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ard
سال فارغ التحصیلی
1400
می‌خواستم جای دیگری بروم، جایی که آسمانش رنگ دیگری باشد. آسمانی به رنگ زرد عمیق با ابرهایی که نگاهشان کنم و
دانه دانه آرزوهای خودم را در قد و قامت مرموز آن‌ها تماشا کنم. می‌خواستم با خورشید رفیق باشم، دستان ستاره‌ها را بگیرم و
با آن‌ها تا دریاچه‌های نقره‌ای خیالم پرواز کنم، از شاخه‌های درختان گردو طناب ببندم و تا قله‌ها‌ی رفیع آزادی، تاب بخورم.
می‌خواستم جای دیگری بروم، جایی که آسمانش آرامش ببارد، خورشیدش، عشق بتابد و زمینش، آزادی برویاند،
جایی که بدون هراس بتوان انتخاب کرد، بدون شرمندگی عاشق بود و بدون نیاز، مهر ورزید. جایی که بتوان با پری‌های کنار دریاچه،
حرف زد، با پروانه‌ها خندید، با ماهی‌ها شنا کرد و با گنجشک‌ها پرواز...
من خسته‌بودم از این حوالی، می‌خواستم جای دیگری بروم، در جهان بهتری نفس بکشم، در زمان دیگری باشم...
من خسته بودم از این حوالی و اتفاقات و آدم‌ها،
من خسته بودم...

نرگس صرافیان طوفان
 

فاطیما

کاربر فوق‌حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
1,109
امتیاز
22,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Esf
سال فارغ التحصیلی
99
غلط است هر که گوید که به دل ره است دل را
دل من ز غصه خون شد، دل او خبر ندارد
 

Beauty_

Sara~
ارسال‌ها
57
امتیاز
1,128
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1401
بالاخره یک نفر باید گردن سرنوشت را بشکند !
اگر هر از گاهی یک نفر به سرنوشت دهن کجی نمی‌کرد ؛
انسان هنوز روی شاخه‌های درخت‌ها زندگی می‌کرد !

جان اشتاین بک
 
ارسال‌ها
922
امتیاز
11,869
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین ۱
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1397
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی
من خنده زنم بر دل ، دل خنده زند بر من
اینجاست که میخندد دیوانه به دیوانه

من خنده زنم بر غم ، غم خنده کند بر من
اینجاست که میخندد بیگانه به دیوانه

من خنده کنم بر عقل او خنده کند بر من
اینجاست که میخندد ویرانه به دیوانه
 

Beauty_

Sara~
ارسال‌ها
57
امتیاز
1,128
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1401
دیدین یهو یه اتفاق باحالی واستون میوفته که عادت داشتین زارت برین واسه یه شخص خاصی تعریف کنین، یهو هیجان زده میشین میرین سمت گوشی بعد یادتون میوفته که باهم در ارتباط نیستین و اتفاقه هم زهرمارت میشه؟
همین
 
ارسال‌ها
545
امتیاز
13,674
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ard
سال فارغ التحصیلی
1400
چه می خواهم از دنیا ؟!
گوشه ی دنجی که عایقِ دغدغه باشد و دیوارهایش در مقابل ناامنیِ غم ها و خاطرات آدم ها ، حفاظ داشته باشد .
جایی که من باشم و موسیقی و کتاب هایم ...
من باشم و بی خیالی ها ،
من باشم و آرامش ،
من باشم و تنهایی و جهانی که با من کاری ندارد و آدم هایی که سراغم را نمی گیرند ...
چه می خواهم از دنیا ؟
مدتی به دور از شلوغی و دغدغه ها زیستن ،
کمی به حالِ خود بودن ،
کمی خلوت ، کمی رفتن ،
وَ بی خبر بودن ،
و بی خبر بودن ،
و بی خبر بودن ...

نرگس صرافیان طوفان
 

Amirseyf

Amiram
ارسال‌ها
22
امتیاز
292
نام مرکز سمپاد
اژه ای ۱
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1395
مدال المپیاد
المپیاد زیست شرکت گردم قبول نشدم
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
داروسازی
آدم ها گاهی دوست دارند قدم بزنند
و به هزار فکرِ نکرده بپردازند !
بعد باران بزند
و اصلا نفهمند کِی خیس شده اند ...
آدم ها دوست دارند دیوانه باشند !
آهنگِ مورد علاقه شان را رویِ جدولِ کنارِ خیابان بلند بلند بخوانند ...
هوا را با تمام جدول مندلیفش نفس بکشند
و از تهِ دل بخندند ...
چند شاخه گل بخرند ، ساقه یِ آن را کوتاه نکنند و معتقد باشند همینجوری اش هم خیلی دوست داشتنی تر است ...
سیبِ قرمز را با تمامِ وجود گاز بزنند که ترکش هایش بپرد اینور و آنور !
آدم ها ، خیلی چیز ها دوست دارند
اما یادشان میرود که می توانند آن ها را داشته باشند ...
 

Iman kage

این اکانت خاموش شد.
ارسال‌ها
579
امتیاز
18,734
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1403
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریده‌ام
 
بالا