اعتقادات و اعمال؟ پشت اعتقادات که عادت نمیتونه باشه

عادت برای همون اعمال به کار برده میشه.
ولی کلا خیلی از کارایی که در طول روز انجام میدیم از روی عادتهها. به نظر من که اصلا احمقانه نیست. تو میدونی فلان چیز برات فایده داره، چند بارِ اول با آگاهی به اینکه فایده داره انجامش میدی و به قولِ خودت روش تفکر میکنی، این وضعیت انقدر ادامه پیدا میکنه که کم کم به اون کار عادت میکنی و دفعات بعدی که انجامش میدی صرفا از روی عادته و دیگه زیاد به فوایدش فکر نمیکنی. حالا این که تو داری بیتوجه به فوایدش انجامش میدی معنیش این نیست که دیگه از فوایدش محروم میشی که! اون کارت تاثیرات مثبتش رو به هرحال روت میذاره. بذار یه مثال بزنم. مثلا فرض کن یه بچه کوچولو هستی که مادر و پدرت میخوان قانعت کنن هر شب مسواک بزنی. چی کار میکنن؟ کلی از این میگن که مسواک برای دندونها خوبه و باعث خوشبو شدنِ دهان میشه و اگه نزنی، دندوندرد میگیری و اینا. تو ممکنه چندهفتهی اول مدام به فواید مسواک زدن فکر کنی و برای جلوگیری از پوسیدگی دندونات حاضر شی تنبلی رو کنار بذاری و مسواک بزنی. اما بعدِ چند هفته، کم کم برات عادت میشه. دیگه از ترسِ اینکه دندونات نپوسه مسواک نمیزنی، صرفا عادت داری که اینکار رو بکنی. حالا البته همچنان اگه ازت بپرسن چرا مسواک میزنی، میگی برای اینکه دندونام خراب نشه. اما محرکت اون نیست واقعا، چون مسواک زدن برات عادت شده و اصلا به محرکِ خاصی برای انجام دادنش احتیاج نداری و بهش فکر نمیکنی.
با وجود اینکه صرفا از روی عادت مسواک میزنی، ولی به هرحال مسواک زدنت همچنان تاثیر مثبتشو روی دندونات میذاره.
کلا به نظرم عادتِ خوب، خوبه. اما نکتهای که هست اینه که
معمولا "بهتره" کارهای خوب به عادت تبدیل نشن=)) نه اینکه اگه به عادت تبدیل شن، بد یا احمقانه باشن! اما اگه تبدیل نشن بهتره. حالا دلیلش چیه؟ مثلا تو همین مثالِ مسواک بذار بگم. وقتی مسواک زدن برات عادت میشه و دیگه دلیلِ بخصوصی براش نداری، ممکنه زیاد هم تو انجامش دقت به خرج ندی. مثلا الکی فقط بزنی که زده باشی! حالا همین که زدی خودش خوبه. ولی اگه با دلیل و تفکر انجامش میدادی بهتر بود، مثلا کسی که محرکش برای مسواک زدن اینه که دندوناش خراب نشن، خیلی تو مسواک زدن دقت میکنه. حواسش هست دندونی رو جا نندازه، بد مسواک نزنه، قشنگ همه جرم ها رو بگیره و... . چون واقعا دلش نمیخواد دندوناش خراب شن و هرکاری میکنه که این اتفاق نیوفته. طبیعتا فایدهی مسواک زدنش بیشتر از فایدهی مسواک زدنِ کسیه که از رو عادت انجام میده.
برای نماز هم همینطوره. کسی که با هدفِ خاصی نمازش رو میخونه و اون هدف، محرکش محسوب میشه، تو خوندنش دقت میکنه و به بهترین نحو انجامش میده و طبیعتا حسِ بهتری هم از کارش خواهد داشت، و آرامشش بیشتر خواهد شد. (حالا جدای از اینکه با دقت و توجه و حضور قلب نماز خوندن، ثوابش هم بیشتره.)
البته اینکه آیا واقعا نماز تاثیرات مثبت داره و آیا عادت خوبی محسوب میشه یا نه و اینا، بحث جدایین. حداقلش اینه که میدونیم ضررِ خاصی نداره:)) ولی فقط خواستم بگم وقتی یه کاری به نظرِ تو درست و خوبه، حتی اگه عادت هم بشه همچنان درست و خوبه. فقط ممکنه تاثیرات مثبتش کمتر بشه.