بعضی آدم ها نقطه امن زندگی هستند.
همان جایی که خیالت راحته به مشکل نمیخوری.
توی حیاطمان یک بوته خیلی بزرگ رزماری داریم، سالهاست. هر بار قصد کردم یک تکهاش را بکنم بریزم توی غذا اون رایحه تند و وحشی فراریم داده، هیچ وقت حاضر نشدم ریسک کنم همیشه ترسیدهام از نتیجه ای که ممکن است فاجعه ای باشد برای ذائقه خودم و خانواده اما دفعه پیش که دوستی را دیدم وضع فرق کرد.
دستش را گرفت زیر برگ های ریز و سبز رزماری و با چنان اشتیاقی گفت عاشق رزماری هستم مزه مرغ عالی میشه باهاش که دلم غنج زد برای معجزه طعمی جدید. دیگه رایحه رزماری مرا نمیترساند، دیشب امتحانش کردم و عالی بود. کسی را میخواستم تا به من اطمینان بدهد و آن دوست همین اطمینان بود.
گاهی برای کوچکترین قدم ها هم نیاز داریم به نگاه گرم یک دوست، به یک جمله، به دستی که روی شانهمان بنشیند و بی آنکه حرفی بزند بفهماند که تنها نیستیم، به محبتی که پشت یک سلام چطوری مجازی نهفته، پشت استیکر های گل و بلبل، پشت یک لایک ساده، زندگی همین است ترجمان همین دوستت دارم های عادی و نگفتنی روزمره، زندگیتان سرشار از آدم های اطمینان بخش و دوستت دارم هایی که حتی به زبان نمی آیند.
بهاره نوربخش_کتاب داستان من صد کلمه، هزار حرف_انتشارات آرنا