مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
ای زندگی تن توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
 
وا فریادا ز عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من دلشکسته دادا دادا
ورنه من و عشق هر چه بادا بادا

ابوسعید ابوالخیر
 
از دفتر عشق هر که فردی دارد
اشک گلگون و چهره زردی دارد
بر گرد سری شود که شوری ست درو
قربان دلی رود که دردی دارد
ابوالسعید ابوالخیر (همیشه دوست داشتم پز اینو بودم تو شهر ما دفن هستش ;)):oops:)
 
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش ببادامی بسازد
 
دانی بهشت چیست که داریم آرزو؟
جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست ...
تو را دوست میدارم
من آن شبخیز بیدارم
رهی جز دلتنگی ندارم
حسین را دوست میدارم
 
زار و افسرده چنین گشت عقاب
چو از او دور شد ایام شباب
 
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب ، چه قَدَر فاصله دست و زبان است
ابتهاج
 
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب ، چه قَدَر فاصله دست و زبان است
ابتهاج
ﺗﮏ و ﺗﻨﮫﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ اﻧﺪﯾﺸﻢ
ھﻤﻪ وﻗﺖ
ھﻤﻪ ﺟﺎ
ﻣﻦ ﺑﻪ هر ﺣﺎل ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺎﻧﺪﯾﺸﻢ
ﺗﻮ ﺑﺪان اﯾﻦ را ﺗﻨﮫﺎ ﺗﻮ ﺑﺪان
فریدون مشیری
 
ﺗﮏ و ﺗﻨﮫﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ اﻧﺪﯾﺸﻢ
ھﻤﻪ وﻗﺖ
ھﻤﻪ ﺟﺎ
ﻣﻦ ﺑﻪ هر ﺣﺎل ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺎﻧﺪﯾﺸﻢ
ﺗﻮ ﺑﺪان اﯾﻦ را ﺗﻨﮫﺎ ﺗﻮ ﺑﺪان
فریدون مشیری
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
حافظ
 
Back
بالا