مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی

"شهریار"

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
فاضل نظری

سن یاریمین قاصدی سن ، ایلن سنه چای دئمیشم
خیالینی گوندریبدی بس کی من آخ وای دئمیشم
"شهریار"
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
یا رب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
چشم بینا جان آگاه و دلی بیدار ده


صائب تبریزی
 
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
فاضل نظری
قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

حافظ
 
ما مست صبوحیم ز میخانه ی توحید
حاجت به می و خانه خمار نداریم
 
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
حافظ
 
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
حافظ
نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمان
سوی تو می دوند ، هان ! ای تو همیشه در میان
ابتهاج
 
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت/ این اشک دیده ی من و خونِ دل شماست

" پروین اعتصامی "
 
آخرین ویرایش:
تاریک و تهی ، پشت و پس آینه ماندیم
هر چند که همسایه آن چشمه نوریم
ابتهاج
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست

" پروین اعتصامی"
 
بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

" پروین اعتصامی"
تو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربان
بکش در مطبخ خویشم که قربانم به جان تو
مولانا
 
چه عیش خوش ز دل پاره پاره می طلبی
نشاط نغمه کجا چنگ زه گسسته کجا ؟
ابتهاج
آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است
آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست

"پروین اعتصامی"
 
آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است
آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست

"پروین اعتصامی"
تا سر زلف تو شد بازیچه دست نسیم
کار و بارِ جمعِ مشتاقان پریشان گشتن است
ابتهاج
 
تا سر زلف تو شد بازیچه دست نسیم
کار و بارِ جمعِ مشتاقان پریشان گشتن است
ابنهاج

تقویم عمر ماست جهان هر چه می کنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست

"پروین اعتصامی"
 
Back
بالا