روز شادیست غم چرا باید خوردتو زانچه بگفتند بسی بهتر بودی
بر جان و روان پدرانت بفزودی
چندان که توانستی رحمت بنمودی
چندان که توانستی ملکت بزدودی
کشتی حسنات و ثمراتش بدرودی
دشوار تو آسان شد و آسان تو دشوار
منوچهری
با مسمط چجوری باید مشاعره کرد؟ یه بیت بسه یا کلش؟![]()
در مجلس ما عطر میامیز که ما رادر دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
ای که از کوچه معشوقه ما میگذریتو دل بستی به معشوقی که خود معشوق ها دارد
رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را
مرده اگر ببیندت فهم کند که سر خوشیشکر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملک
کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم
مولانا
هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتنوه وه که بزرگوار حوری ست
از روزن جنت اوفتاده
سعدی
یک هفته مانده است که یک سال بگذردمرا عمری به دنبالت کشاندی ...
سرانجامم به خاکستر نشاندی