froq
فارغِ مُطلق
- ارسالها
- 304
- امتیاز
- 5,002
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- سبزوار
- سال فارغ التحصیلی
- 1401
یا چشم بپوش از من و از خویش برانمترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
"فاضل نظری"
یا چشم بپوش از من و از خویش برانمترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
تا کی غم آن خورم که دارم یا نهمي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
در عشق خلاصه جنون از من خواهدل من رای تو دارد
سر سودای تو دارد
هر نفسی بگوییم عقل تو کو چه شد تو رادر عشق خلاصه جنون از من خواه
جان رفته و عقل سرنگون از من خواه
صد واقعه روز فزون از من خواه
صد بادیه پر آتش و خون از من خواه
یارب تو مرا به نفس طناز مدهتو اندر کشور تن پادشاهی
زوال دولت خود چند خواهی
تا روی تو دیدم از جهان سیر شدمهر چيز که بشکند ز بها افتد و ليک
دل را بها و قدر بود تا شکسته است
آن سایه تو جایگه و خانه ماستدل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میدهآن سایه تو جایگه و خانه ماست
وان زلف تو بند دل دیوانه ماست
من شیشه زنم بر آن دل سنگ خوششتو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم
تا کی غمِ آن خورم که دارم یا نهشب فراق نداند که تا سحر چند است
مگر کسي که به زندان عشق در بند است