- ارسالها
- 138
- امتیاز
- 656
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1398
تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودادر خون و رگ من هست عشقت
بی عشق تو هیچ خون و رگ نیست!
ابن حسام خوسفی
تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا
تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودادر خون و رگ من هست عشقت
بی عشق تو هیچ خون و رگ نیست!
ابن حسام خوسفی
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یارتو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا
تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگزاشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که درین کار چه کرد
* حافظ
مرا چشمی ست خون افشان ز دست آن کمان ابرودوش دیدم در میخانه صف است از عاشقان
ای خدا ناخورده می من به شما رسیده ام
مرا چشمی ست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان صد فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
دگر از درد تنهایی به جانم یار میبایدورق گردانی عمر زلیخا نامه ای دارد
که انجام محبت خوش تر از آغاز می گردد
صائب
ای گل گمان مکن به شب جشن می رویدیر جوشی تو در بوته هجرانم سوخت
ساختم این همه تا وا رهم از خامی ها
شهریار
مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویتدیدی که چه گرم آتش در سوخته میگیرد
تو گرم تری زآتش من سوخته تر زآنم
سعدی
ما درس صداقت و صفا میخوانیمتابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم
مولانا
دل خراب من دگر خراب تر نمیشودمحمل بدار ای ساروان تندی مکن با کروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود
سعدی
یک نفس بی یاد جانان بر نمی آید مرادیشب گله زلفش با باد همی کردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
حافظ
ای جانِ جانِ جانمیک نفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا
ساعتی بی شور و مستی سر نمی آید مرا