مشاعره

[Ss_Zahra]

دوام عشق می‌‌خواهی مکن با وصل آمیزش
که آب زندگانی می‌کند خاموش آتش را

صائب

آنکه در شب های هجران ریخت سیل خون ز چشم
زیر تیغ از دادن جان دیده اش نمناک نیست

 

[برفــــ]

آنکه در شب های هجران ریخت سیل خون ز چشم
زیر تیغ از دادن جان دیده اش نمناک نیست

تو به نادر آمدی در جان و دل
ای دل و جان از قدوم تو خجل

 

[Ss_Zahra]

تو به نادر آمدی در جان و دل
ای دل و جان از قدوم تو خجل

لطفت نمی شود سبب اعتبار من
از بس که مرا پیش خلق خوار کرده ای

 

[برفــــ]

لطفت نمی شود سبب اعتبار من
از بس که مرا پیش خلق خوار کرده ای

یا گل نورسته شو یا بلبل شوریده‌ حال
یا چراغ خانه یا آتش به جان پروانه باش

 

[^N^]

شمال ، جنوب ، شرق یا غرب چه معنا دارد ؟
تو نباشی من بی جهت ترین موجود زمینم ....

م.س

 

[لو:)]

شمال ، جنوب ، شرق یا غرب چه معنا دارد ؟
تو نباشی من بی جهت ترین موجود زمینم ....

م.س

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
مولانا

 

[زمستون]

محبت آتشی کاشانه سوز است
دهد گرمی ولیکن خانه سوز است

 

[Maia]

محبت آتشی کاشانه سوز است
دهد گرمی ولیکن خانه سوز است

تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
حافظ

 

[^N^]

داستانِ دستانِ من و دستان تو داستانِ دیگریست .....
داستانی که به دستانِ قلم دستی نرسید .....
م.س

 

[ای فر]

دیوانه را توان به محبت نبود رام
مارا محبت است که دیوانه میکند

محمد علی بهمنی

 

[Déjà vu]

دیوانه را توان به محبت نبود رام
مارا محبت است که دیوانه میکند

محمد علی بهمنی

درد بي عشقي ز جانم برده طاقت ور نه من ........ داشتم آرام تا آرام جاني داشتم

 

[Maia]

درد بي عشقي ز جانم برده طاقت ور نه من ........ داشتم آرام تا آرام جاني داشتم

مرا عمری به دنبالت کشاندی
سر انجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
فریدون مشیری

 

[Déjà vu]

مرا عمری به دنبالت کشاندی
سر انجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
فریدون مشیری

یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را .......... من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را



لاهیجی

 

[Ss_Zahra]

یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را .......... من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را



لاهیجی

آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد، حطب است...

 

[Ramzi]

آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد، حطب است...

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
مولانا

 

[Ss_Zahra]

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
مولانا

آفرین جان آفرین پاک را
آنکه جان بخشید و ایمان خاک را
"عطار"

 

[Maia]

آفرین جان آفرین پاک را
آنکه جان بخشید و ایمان خاک را

آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد
از سر کشته خود می گذری همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد
حافظ

 

[Ss_Zahra]

آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد
از سر کشته خود می گذری همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد
حافظ

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

"حافظ"

 

[Maia]

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

"حافظ"

دل از سنگ باید که از درد عشق
ننالد خدایا دلم سنگ نیست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این جنگ آهنگ نیست
فریدون مشیری

 

[Ss_Zahra]

دل از سنگ باید که از درد عشق
ننالد خدایا دلم سنگ نیست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این جنگ آهنگ نیست
فریدون مشیری

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش