مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
در دايره قسمت ،ما نقطه ي تسليميم ................. لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي

حافظ
 
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

حافظ
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن

یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن

حافظ​
 
  • لایک
امتیازات: Shidi
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
 
  • لایک
امتیازات: Shidi
در رگ ها همهمه ای دارم ، از چشمه ی خود ابم زن ، ابم زن ...
و به من یک قطره گوارا کن ، شورم را زیبا کن ...
 
در رگ ها همهمه ای دارم ، از چشمه ی خود ابم زن ، ابم زن ...
و به من یک قطره گوارا کن ، شورم را زیبا کن ...
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

حافظ
 
مشنو ای دوست که غیر

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجر فکر توام کاری هست
تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی
بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت
( سعدی )
 
تا تو نگاه میکنی،کار من آه کشیدن است
ای به فدای چشم تو،این چه نگاه کردن است
ترسم اي مرگ نيايي تو و من پير شوم........ آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم

فرخي يزدي
 
Back
بالا