مشاعره

[Taha Daneshmand]

در دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لبِ ساقی شرابم در مَذاق افتاده بود

در مقاماتِ طریقت هر کجا کردیم سِیر
عافیت را با نظربازی فِراق افتاده بود

 

[MCKPJ]

در مقاماتِ طریقت هر کجا کردیم سِیر
عافیت را با نظربازی فِراق افتاده بود

در دل شب، دلی شاداب و بی‌نظیر
درد فراق را با یاد تو فراموش کرده بود

 

[KOURO$H]

در دل شب، دلی شاداب و بی‌نظیر
درد فراق را با یاد تو فراموش کرده بود

دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه
هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا

 

[فاطمه الله]

دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه
هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا

الا ای یوسف مصری که کردنت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی؟

 

[MCKPJ]

دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه
هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا

الفتی در چشمان، دارک لایت چون فلفل
آسیب می‌زد به جا، با کلامی دلنشین و اصل

اثرگذار و تند، در دل هر گفتگو
یادش همیشه زنده، در خاطر ما و تو .
خودم سروده ام.

 

[MCKPJ]

الا ای یوسف مصری که کردنت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی؟

یاد تو در دل ما، چون مهر فرزندی است
یوسف، ای مغرور، در دل ما همیشه زنده است

 

[KOURO$H]

یاد تو در دل ما، چون مهر فرزندی است
یوسف، ای مغرور، در دل ما همیشه زنده است

تو مپندار که من دلبر دیگر گیرم
بی وفایی کنم و غیر تو دلبر گیرم

بعد صد سال اگر سر قبرم گذری
من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم

 

[MCKPJ]

تو مپندار که من دلبر دیگر گیرم
بی وفایی کنم و غیر تو دلبر گیرم

بعد صد سال اگر سر قبرم گذری
من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم

مکن دلخوشی به وعده‌های بی‌وفا،
من به یاد توام، در دل غم‌ها،
هر کجا که بروم، نامت در دل است،
زندگی بی تو، برایم بی‌معناست.

 

[روبیسکو]

الا ای یوسف مصری که کردنت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی؟

یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر نه!

 

[فاطمه الله]

یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر نه!

همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل ها؟

 

[majn0_0n]

همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل ها؟

اسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند

 

[روبیسکو]

اسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد

 

[majn0_0n]

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

 

[روبیسکو]

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت

 

[majn0_0n]

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[روبیسکو]

همیشه رود با خود میوه غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت

 

[majn0_0n]

همیشه رود با خود میوه غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت

ترسم این قوم که بر دُردکشان میخندد
در سر کار خرابات کنند ایمان را

 

[KOURO$H]

ترسم این قوم که بر دُردکشان میخندد
در سر کار خرابات کنند ایمان را

از واقعه‌ای تو را خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد

با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد

 

[majn0_0n]

از واقعه‌ای تو را خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد

با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد

دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی‌تو دست از این سر و سامان کشیده‌ام

 

[روبیسکو]

دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی‌تو دست از این سر و سامان کشیده‌ام

من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا می‌رود اما به هدر، نه