- ارسالها
- 457
- امتیاز
- 727
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- کرمانشاه
- سال فارغ التحصیلی
- 1945
تا صورت پیوند جهان بود، علی بودفتادم از نظر و اوفتادهام ز خیال
فرامشی نبود یار را به حال زوال
تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
تا صورت پیوند جهان بود، علی بودفتادم از نظر و اوفتادهام ز خیال
فرامشی نبود یار را به حال زوال
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بینتا صورت پیوند جهان بود، علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
آن شیر اوحدی که جهان را نجات داددل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
یا رب مباد آنکه گدا معتبر شودآن شیر اوحدی که جهان را نجات داد
در دست اوست سرنوشت خلق، ایزدش شهادی
شمعم که با نسیم سحرگاه سوختمیا رب مباد آنکه گدا معتبر شود
گر معتبر شود ز خدا بیخبر شود
مرا میبینی و هردم زیادت میکنی دردمشمعم که با نسیم سحرگاه سوختم
سر بر کشیدم از دل شب، آه سوختم
مرا میبینی و هردم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هردم
ز دست دیده و دل هر دو فریادمیان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچی دیده بیند دل کند یاد
تا عهد تو دربستم، عهد همه بشکستمای نسیم سحر آرامگاه یار کجاست
منزل آن مه عاشقکش عیار کجاست
ای که همه نگاه من خورده گره به موی توتا عهد تو دربستم، عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها
ور ز در خویش برانی، به تو شکر گویمتای که همه نگاه من خورده گره به موی تو
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو
تو دور دست امیدی و پای من خستهستور ز در خویش برانی، به تو شکر گویمت
زان که جز این در نگیرم ره سعادت
تو دور دست امیدی و پای من خستهست
چراغ چشم تو سبز است و راه من بستهست
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاهتو را در دل نهان کردم ز چشم هر که آید
که این گنج نهان بهتر ز گنج شهرت
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهیتو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه
تو مرا آزردیهمه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آیت
امروز من همه رو با ت به رگبار میبندم
تو به تقصیر خود افتادی از این در محرومتو مرا آزردی
تا خودم کوچ کنم از شهرت
تو درمانی و میمانی بر قلب مریض منتو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
از که مینالی و فریاد چرا میکنی زلت