مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
واو تو در نون من جیم من در عین تو قفل شد
عشق در بینمان ایجاد و اتشی پرسوز شود
شمع وپروانه کجایند که بینند عشق مارا
لیلی ومجنون کجایند که ربایند دل مارا

خودم
 
آخرین ویرایش:
واو تو در نون من جیم من در عین تو قفل شد
عشق در بینمان ایجاد و اتشی پرسوز شد
شمع وپروانه کجایند که بینند عشق مارا
لیلی ومجنون کجایند که ربایند دل مارا

خودم
امشب از حسرت رویت دگر ارامم نیست
دلم ارام نگیرد که دلارامم نیست
 
تو تا دوری زمن جانا چنین بی جان همی گردم
چو در چرخم درآوردی به گردت زان همی گردم
مولوی
 
من ان گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی ابی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم
 
مرا افتاد کار خوش زهی کارو شکار خوش
چو باد نوبهار خوش در این بستان همی گردم
مولوی
 
ما ز بالاییم وبالا میرویم
گم مکن عشق بلندخویش را
ما ز او خواهیم رفت برآسمان
کاندر او باشد عشق در همگان

خودم
 
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا باز آمد
 
درد عشق خویش را با محرم جانانه گو
کاندر او خیزد ز ما سوز وگداز ومهری

احسان اشنا(خودم)
 
آخرین ویرایش:
در غم ما روز ها بیگاه شد
روزها با سوز ها همراه شد
 
تحفه ایی اوردم ازسوی یار
در دلم عشق ومحبت را بکاشت

خودم
 
آخرین ویرایش:
روزها در حسرت فردا به سر شد ای دریغ
دیگر از عمرم همین امروز و فردا مانده است
 
تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

مهدی اخوان ثالث
 
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
 
درد عاشقي را دوايي بهتر از معشوق نيست شربت بيماری فرهاد را شيرين كنيد

عصری تبريزی
 
یاد ایامی که در گلشن مکانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
 
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی زین خوب‌تر نباشد
 
در اين دنيا كسي بي غم نباشد
اگر باشد بنی آدم نباشد

خاقانی
 
Back
بالا