تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد ؟نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
سعدی
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاستدیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد ؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد ؟
الا ای آهوی وحشی کجایی؟تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط وقف تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
کاظم بهمنی
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب / به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
حافظ
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب / به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید
حافظ
یاد باد آن که ز ما وقت سحر یاد نکردالا ای آهوی وحشی کجایی؟
مرا با توست چندین آشنایی
حافظ
"ی" بده
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند